دریای شاعر!

نویسنده

» شرح

پرونده‌ای به مناسبت چاپ کتاب و انتشار آلبوم جدید شهیار قنبری

 

شهیار قنبری که خلاصه شده در آثار و کارهای‌اش “آرتیست” است، با تکه‌ای از ترانه‌ی “قدغن”اش برای مخاطبان ناآشنا با او ترجمه می‌شود؛ “زنده‌باد زنده‌گی!” و این زنده‌گی که به معنای نفس کشیدن صرف و وقت کشتن و بطالت نیست، در ادامه دادن و پیش رفتن و نو شدن معنا پیدا می‌کند. با آرتیستی طرف هستیم که خسته‌گی نمی‌شناسد. پس از نزدیک به چهار دهه کار حرفه‌ای، هنوز و هم‌چنان کتاب منتشر می‌کند، ترانه می‌نویسد و می‌خواند، هر هفته برنامه‌ی رادیویی‌اش را دارد و مهم‌تر از همه‌ی این‌ها، تشنه‌ی خواندن و دیدن و فهمیدن و شنیدن است. هنوز چون نوجوانی هفده ساله، پی‌جو و پی‌گیر جدیدترین و بهترین آثار هنری دنیاست. همه را می‌شناسد و می‌داند و پی‌گیری می‌کند. با گنج گذشته، امروزش را رنگ نمی‌زند و هنوز رنج کنکاش و تلاش را به جان می‌خرد تا در ایستگاه دیروز متوقف نماند.

و این در ایران ِ ما، جایی که برنده شدن تصادفی یک بلیط بخت‌آزمایی و یله دادن به روی چاه نفت موروثی، برای عمری خوش‌باشی و قهرمانی و صحنه را پر کردن، کفایت می‌کند؛ عجیب و غریب و شگفت‌انگیز است. برای همین شاید کشف و تشریح و توصیف دریای شخصی شهیار قنبری، با چند مطلب و یکی دو پرونده شدنی نباشد. اما می‌شود مثل دنیای دیگر، در هر زمان و فصلی، بی‌مناسبت و بامناسبت، دفتر پر از حرف هنرمندی را ورق زد، طلاهای تازه جست و نگاه دیروزی را شست. فعلا در این فصل، نگاه و صحبت ما به مناسبت انتشار کتاب آموزشی او در باب ترانه‌نویسی، “بنویس! ساعت پاک‌نویس“، است و آلبومی با ترانه‌ها، ملودی‌ها و صدای‌ خودش به نام “غزلصدا”.

این پرونده که پیش‌رو شماست، شامل نگاه دو نویسنده است به حرفه‌ و حرف شهیار قنبری، به هم‌راه یک مصاحبه‌ با او درباره‌ی آرتیست شدن و ترانه نوشتن و در آخر مطلبی به قلم شهیار قنبری درباره‌ی یکی از مهم‌ترین و صدحیف که نادیده‌ گرفته‌ شده‌ترین شاخه‌ی هنری در ایران؛ یعنی ترانه.