اتفاقا من با اینکه می گویند :” جمعه روز بدی بود، روز بی حوصله گی”، اصلا موافق نیستم، ولی با آن بخش بعدش که می گویند:“وقت خوبی که می شد. غزلی تازه بگی” خیلی موافقم. اصلا شما خودتان قضاوت کنید. یک دفعه روز جمعه از خواب بیدار می شوی، تلوبزیون را روشن می کنی، می بینی هر جایی از مملکت که چهار نفر دور هم جمع شده اند، یکی دارد به دولت بد و بیراه می گوید و زیر و روی دولت را عطر افشانی می کند. آن هم به صورت خود جوش . نه اینکه خیال کنید یک نفر نشسته برای همه نوشته که بروید آن بالا هر چه دلتان می خواهد به این دولت بگویید تا مردم دلشان خنک شود و کاری به کار اصل ماجرا نداشته باشند … نه … اینها خودشان به صورت خود جوش نشسته اند فکر کرده اند، با بصیرت عمیق خودشان دیده اند تمام مشکلات مملکت از بی کفایتی و بی عرضه گی دولت است. شاهد هم دارند.
اصلا مگر از روز اول که مردم آمدند توی خیابان داد زدند که الا و بلا ما همین رئیس جمهور خودمان را می خواهیم، رای نیاورده که نیاورده،…همین اینها نگفتند فتنه نکنید … این مموتی به درد مملکت داری نمی خورد؟ خب گفتند … مگر همان روزی که مردم هی خودشان به خاطر مموتی مننژیت می گرفتند و در کهریزک می مردند یا خودشان را همین طوری از عشق مموتی می انداختند جلوی ماشین نیروی انتظامی، آقا و مولا و مظهر بصیرتشان نگفت نظرات من اصلا به این آقا نزدیک نیست؟ خب گفت …حالا هم حرفشان که عوض نشده، دارند همان حرف قبلی خودشان را می زنند.
مثلا حجت الاسلام طباطبائی نژاد امام جمعه اصفهان که گفته “به نظر من دلیل اصلی اعتصاب بازاریان در تهران جواب های نامرتبط رئیس جمهور در خصوص گرانی های افسار گسیخته در کشور بوده است چراکه رئیس جمهور در جواب خبرنگاران گرانی ها را ازدولت ندانسته وظاهرا وی خیال می کند که مردم مشتی نادان و “هالو” هستند”…
یا حجت الاسلام میرعمادی که می گوید:اگر متولیان سیاست گذاری اقتصادی کشور اهل تدبیر و تدبر بودند باید سیاست درستی را اتخاذ می کردند ، باید هماهنگی لازم صورت می گرفت تا یک شبه قیمت کالاها این قدر بالا نرود.
اصلا چرا راه دور برویم، مگر همین آقای رهبر فرزانه که از همان بچگی یاعلی می گفت، صد بار نگفت که « اولین نوع مدیریت به سبک ماجراجویی و رفتارهای نمایشی، خیالبافی، خرافهگویی، قانونگریزی، پنهانکاری و سطحینگری است اما روش دوم این است که بر اساس متانت و روش کارشناسی، شفافیت، صداقت، قانون گرایی، دوراندیشی و اعتدالگرایی کار کنیم. اگر میخواهیم ایران نیرومند و پیشرفته داشته باشیم، مدیریت نوع دوم بسیار بهتر است. من در مورد آینده کشور با این مدیریت حاکم در کشور احساس خطر کردم و در صحنه حاضر شدم.» حالا اینکه این حرف را چه کسی زد و برای چی زد و الآن کجاست، چه فرقی می کند؟ بالاخره حرف حرف درستی است. حالا می خواهد موسوی گفته باشد و بخاطرش سه سال توی خانه اش مانده باشد، یا رهبر نگفته باشد و از شنیدنش ها ناراحت شده باشد.
هی آمدند گفتند که این آقا مملکت را به باد می دهد، ولی مگر این ملت گذاشتند، همه گفتند ما فقط همین را می خواهیم. همین آقای احمد خاتمی هفت بار نزدیک بود چشمش دربیاید از بس گفت که احمدی نژاد اقتصاد کشور را نابود می کند، همان آقای کروبی از زندان فرار کرد و رفت توی قزوین از این خائن حمایت کرد و می خواست چشم احمد خاتمی را دربیاورد. هی آقا فرمودند که این رئیس جمهور دروغ می گوید، همین هاشمی رفسنجانی خیانتکار پسر و دخترش را فرستاد توی خیابان که از این آدم حمایت کنند. همین خانم فاطمه رجبی که نشسته توی خانه و دارد ناخنش را صبح تا شب می جود، کتاب نوشت که این آقا در هزاره سوم به اسلام خیانت می کند، یک میلیون منافق و ساواکی ریختند و فریاد زدند احمدی دروغگو، حمایتت می کنیم. هی آقای مصباح یزدی گفت این آدم منافق است، ریختند در بیت آقای مصباح می خواستند با بولدوزر خانه اش را خراب کنند.
خب … این حرفها را از اول هم می گفتند. منتها یک مشت بی بصیرت فتنه گر گوششان به این حرف ها بدهکار نبود و می خواستند با کودتای نظامی و تقلب و دروغ و کشتار و تجاوز و خلاصه به هر قیمتی که شده این مملکت را به باد بدهند، که البته تا حدود زیادی هم داده اند. ولی باور کنید ائمه جمعه، فرماندهان سپاه و بسیج و لباس شخصی ها، نمایندگان مجلس، قوه قضاییه و سایر فامیل های وابسته، اعضای محترم بیت، ساکنان ، وابستگان ، مشاوران، پسران، خصوصا آقا مجتبی و از همه مهم تر شخص خود بیت با بصیرت اصلا هیچ دخالتی نداشتند.
باور کنید آقا اصلا دخالت داشتند، باور نمی کنید؟