یه دل می گه بره بره، یه دلم می گه نره نره......

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

تقریبا اکثر مردم ایران، از جمله اکثر اعضای خانواده آقای محمود احمدی نژاد، به این نتیجه رسیده اند که او باید برود. اما برای رفتن او مشکلاتی وجود دارد.

اول: اگر او برود، یک کسی باید بیاید، و اگر کسی بیاید، با این رهبری که در کشور وجود دارد، او هم بعد از مدت کوتاهی باید برود. حالا که هرکسی بیاید باید برود، پس همین که هست بماند که بعدا شاید فرجی گشاده شد، البته منظور سلحشور نیست، و یک کسی تالاپ افتاد وسط صحنه که از احمدی نژاد که مثل موی روی گوش آقای خامنه ای به او نزدیک بود، این یکی مثل موی توی گوش آقا به او نزدیک باشد.

دوم: اگر احمدی نژاد بخواهد برود، یکی دیگر باید رئیس جمهور شود. بعد باید تبلیغات کنند، بعد عده ای طرفدار او و عده ای طرفدار مخالف او می شوند، بعد عده ای می روند توی خیابان، نه نه نه نه، کسی توی خیابان نیاد.

سوم: عده ای معتقدند اگر بناست رئیس جمهور برود، رهبر بیشتر باید برود، حالا که رهبر نمی رود، این یکی را چی کار داری نشسته یک گوشه دارد یک مشت اختلاس چی و رانت خوار و رمال را ریاست می کند و هر روز خودش و یکی از معاونین و وزرایش لیفتینگ و پوست کشی و جراحی زیبایی می کنند؟ چکارشان داری، بگذار بمانند.

چهارم: اگر احمدی نژاد بخواهد برود، و خبر رفتن اش یک دفعه اعلام شود، تعداد زیادی از خوشحالی سکته می کنند و باید برای آنها مجلس ختم برگزار کرد. در مجلس ختم هم مردم یک دفعه می بینی شعار دادند، از طرف دیگر بهشت زهرا باید برای اینهمه مرحوم و مرحومه با خوشحالی از دنیا رفته جا داشته باشد، لذا هرگونه هماهنگی با شهرداری تهران قبل از استعفا یا برکناری وی ضروری است.

پنجم: اگر او بخواهد برود، این کار را یا باید قوه قضائیه بکند یا مجلس، قوه قضائیه هم باید از آقا اجازه بگیرد، پس می ماند مجلس که آن هم باید از آقا اجازه بگیرد، آقا هم اگر می توانست تصمیم بگیرد، این همه مصیبت و مکافات در مملکت نبود.

با همه این اوصاف و احوال، فرض کنیم کارهایی که احمدی نژاد در این چند سال در دوره رهبری خامنه ای کرده بود، در دوره رهبری یک نفر دیگر کرده بود. چه می شد؟

 

اگر خمینی رهبر  بود

“اینطور نباشد که این آقا که سر ما را کلاه گذاشته و یک حرف هایی زده است که من چنین می کنم و چنان می کنم و چه و چه و چه، بگذارند همین طور بماند، من به مجلس تکلیف می کنم به وظیفه خودش عمل کند.”

نیم ساعت بعد: طرح عدم کفایت سیاسی آماده می شد.

یک ساعت و نیم بعد: جلسه علنی تشکیل می شد.

دو ساعت بعد: خبر داده می شد که احمدی نژاد رفته گل بچیند.

سه ساعت بعد: چهار نفر مخالف در مخالفت با او و چهار نفر موافق در مخالفت با او سخنرانی می کردند و در نتیجه با 243 رای موافق برکنار می شد.

یک روز بعد زمان انتخابات بعدی معلوم می شد.

 

اگر منتظری رهبر بود

“این آقا من نمی گم آدمی خبی نیس، ولی به درد اینکار نیمخورد، هر دفعه اومدس قم چهار تا دروغ گفتس آ رفتس، من نمی گم مجلس چکار بوکوند، ولی می گم یه کاری بوکوند.”

یک روز بعد: طرح عدم کفایت سیاسی اعلام می شود.

دو روز بعد: چهار موافق و چهار مخالف و یک رئیس جمهور سخنرانی می کنند.

سه روز بعد: رئیس جمهور برکنار می شود.

یک هفته بعد: دولت انتقالی برنامه انتخابات رئیس جمهور بعدی را اعلام می کند.

 

اگر خاتمی رهبر بود

” من اعلام می کنم، با صراحت هم اعلام می کنم، با دروغ و ناتوانی و بهانه و تشنج آفرینی نمی توان دولت را اداره کرد. این مردم امنیت و ثبات و رفاه می خواهند. مجلس شورای اسلامی خود می داند باید چه کند.”

یک هفته بعد: طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور به مجلس می رود.

ده روز بعد: چهار مخالف و چهار موافق و یک رئیس جمهور سخنرانی می کنند.

یازده روز بعد: احمدی نژاد کودتا کرده و رهبر را برکنار و زندانی می کند.

 

اگر هاشمی رهبر بود

” من البته مواردی را بطور خصوصی به رئیس جمهور محترم عرض کردم و ایشان هم بسیار استقبال کردند و از مجلس هم انتظار دارم که حیثیت نظام را در نظر بگیرند.”

نیم ساعت بعد: احمدی نژاد در جریان حمله یک گروه صهیونیستی به شهادت می رسد.

یک ساعت بعد: دولت برای سه روز عزای عمومی اعلام می کند.

یک روز بعد: نام میدان نور به میدان شهید احمدی نژاد تغییر می کند.

یک هفته بعد: انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود.

 

اگر همین خامنه ای رهبر باشد

” من باید بصراحت و بیرحمانه بگویم که اصلا از وضع دولت راضی نیستم، من بارها این نکته را به این آقا تذکر دادم، ولی چون نمی خواهم دشمنان احساس پیروزی کنند، به مجلس فرمان می دهم که هر چه زودتر، تا چند سال دیگر تکلیف ایشان را مشخص کند. من با هیچ کس پیمان برادری نبسته ام، حتی با برادرم هادی و محمد، والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته”

یک روز بعد: طرح سووال از رئیس جمهور با 13 امضاء به دست نمایندگان می رسد.

سه روز بعد: چهار نفر از نمایندگان امضای شان را پس می گیرند و با امضای 20 نفر جدید، طرح سووال با 29 امضا، بدون ذکر نام به نمایندگان داده می شود.

پنج روز بعد: در پی مخالفت رئیس جمهور با سیاست های فرهنگی رهبری، تعداد امضاها به 45 امضا می رسد.

ده روز بعد: رهبری با هیات دولت ملاقات می کند و از آنها می خواهد تواضع داشته باشند.

یازده روز بعد: بیست و هفت نفر از نمایندگانی که از رئیس جمهور سووال کرده بودند، سووالات شان را پس می گیرند.

سه هفته بعد: در پی کشف یک شبکه اختلاس مرتبط با معاون رئیس جمهور، طرح استیضاح رئیس جمهور با هفتاد و هفت امضا به هیئت رئیسه تقدیم می شود. فردایش رهبر معاون اول رییس جمهور را با خودش به کرمانشاه می برد، جماعت درگوشی پچ پچ می کنند که آقا به این رحیمی نظر دارد، پس مخالفان رحیمی را از مجلس دور می کنند و علیه شان پرونده می سازند. همان شب خبر می رسد که بابا رهبر همین طور تصادفی رحیمی را کرمانشاه برد چون او تخصص در یافتن گیوه کرمانشاهی خوب دارد رفته بود که به جای گیوه های پاره رهبر، دو سه تا گیوه صحیح النسب برایش بخرد آن هم نه از بیت المال بلکه از محل درآمدهای دفتر فاطمی.

25 روز بعد: رهبری اعلام می کند “داشتن نخست وزیر برای سلامتی جسم و روح و ایمان و بیداری اسلامی خوب است.”

26 روز بعد: با پس گرفتن امضای 69 نفر از 77 نفر، طرح استیضاح رئیس جمهور پس گرفته می شود.

یک ماه بعد: علی مطهری اعلام می کند اگر مجلس احمدی نژاد را استیضاح نکند، خودش را آتش می زند.

یک ماه و سه روز بعد: رهبری در بازدید از مرغداری گلندوئک اعلام می کند، از نخست وزیر در آن سالها خاطره خوبی ندارم.

یک ماه و چهار روز بعد: طرح استیضاح نمایندگان با 95 امضا با هیئت رئیسه می رود.

یک ماه و پنج روز بعد: هیئت رئیسه در پی دریافت یک نامه از رهبری اعلام می کند طرح استیضاح را دریافت نکرده است.

یک ماه و ده روز بعد: وزیر اطلاعات اعلام می کند رئیس جمهور در گفتگو با وزیر دفاع آمریکا فهرست نقاطی را که در تهران باید بمباران شود، برای او فرستاده و اسناد این ارتباط در وزارت اطلاعات است.

یک ماه و ده روز و هفت ثانیه بعد: رئیس جمهور در وبلاگ خود اعلام می کند اظهارات وزیر اطلاعات نظر شخصی اوست و براساس اسنادی که این وزارت دارد، وزیر اطلاعات در دوره مدرسه به دلیل انگشت رساندن به یکی از همکلاسی هایش در نه سالگی نمره انظباطش صفر شده است.

یک ماه و نیم بعد: با درخواست 120 نماینده مجلس استیضاح مجلس سه روز دیگر انجام می گیرد.

یک ماه و 16 روز بعد: رهبر نظام طی پیامی برای کشاورزان نیشکر هفت تپه از آنها می خواهد به دولت فرصت دیگری بدهند.

یک ماه و 17 روز بعد: با پس گرفتن امضای 107 نماینده از استیضاح رئیس جمهور، هیئت رئیسه مجلس اعلام می کند طرح استیضاح از برنامه مجلس خارج شده است.

یک ماه و بیست روز دیگر: محمود احمدی نژاد در گل تپه گفت: “ کسانی که دائم نام دشمن می برند، با دموکراتیک های ما مخالفند”.

یک ماه و بیست و دو روز بعد: مجلس طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور را با 146 امضا به هیات رئیسه تقدیم کرد. نمایندگان شعار می دادند احمدی برو گمشو!

یک ماه و بیست و سه روز بعد: دفتر رهبری اعلام کرد رهبر معظم انقلاب به دلیل بیماری بستری شده و فعلا هیچ نظری نمی دهد.

یک ماه و 25 روز بعد: احمدی نژاد در جلسه علنی مجلس حاضر شد و از نمایندگان خواست کفایت سیاسی او را بررسی کنند. به گزارش فارس نیوز، 160 نماینده از مجلس فرار کرده و جلسه از رسمیت افتاد.

دو ماه بعد: رهبری با دولت ملاقات کرد و گفت: من عاشق مشائی هستم، این ایرانیت او مرا کشته است.

دو ماه و یک روز بعد: 214 نماینده مجلس ضمن حمایت از رئیس جمهور خواستار تعقیب خودشان شدند، آنها اعلام کردند آن 146 نفر جاسوسان اسرائیل بودند که می خواستند به اختلاف دولت و رهبری دامن بزنند.

دیگر دو سه روز مانده به پایان دوره ریاست جمهوری و آغاز انتخابات دوره یازدهم. اما  داستان ادامه خواهد داشت.