کنث ویس برود
دولت باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا زمان اندکی را برای اعلام این که به دنبال مذاکرۀ مستقیم با دولت ایران است، از دست داده است. این موضوع دست کم به معنای مقابلۀ شدید با ایران بر سر تلاش این کشور برای دستیابی به برتری استراتژیک در منطقه در قالب سلاح اتمی است. وقت آن است که به موضوع هسته ای ایران در بافت کلی اش در منطقه پرداخت.
کل دنیا با خطر ایران هسته ای آشناست: تغییر شدید توازن قدرت در خاورمیانه و آسیای مرکزی با قابلیت آشکار و پنهان ایران برای اعمال نفوذ هر چه بیشتر در منطقه. علاوه بر این، این احتمال وجود دارد که کشورهای همجوار در واکنش به این اقدام ایران برنامه های هسته ای خود را آغاز کنند که این اقدام منجر به راه افتادن رقابت تسلیحات اتمی در یکی از متزلزل ترین مناطق جهان خواهد شد. بنابراین، به نفع آمریکا و اروپا نیست که کشورهایی مانند مصر، ترکیه، عربستان سعودی، سوریه و الجزایر به قابلیت سلاح های اتمی دست پیدا کنند.
اگرچه هیچ یک از این نتایج حتمی نیست، اما ممکن است. در هر یک از این کشورها فشارهای شدید داخلی برای تضمین منافع احتمالی قدرت و پرستیژ دستیابی به سلاح های اتمی وجود دارد. این فشارها دو چندان می شوند وقتی رقبا و همسایگان خواهان برخورداری از هر نوع برتری استراتژیک باشند.
با این وجود، هر یک از کشورهای منطقه نگرانی های مهم امنیتی و آسیب پذیری های خود را دارند. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. عدم محبوبیت روحانیون حاکم بر ایران در میان قشرهای مردم، اختلافات قومی و منطقه ای و همچنین درگیری و بی ثباتی در کشورهای همسایه گهگاه اتحاد این کشور را تهدید می کنند.
از نظر تئوریک، تمامی این عوامل، منابع احتمالی نفوذ و قدرت برای قدرت های خارجی مانند آمریکا بشمار می روند. اما تاکنون مخالفت مستقیم با اهداف هسته ای ایران نتایج عکس داشته است. تلاش ایران برای دستیابی به سلاح های اتمی که باعث افزایش غرور ملی و ظهور چشم انداز برتری ایران در منطقه شده است، علاوه بر نقش نظامی و سیاسی، نقش کلیدی را در اتحاد مردم ایران ایفا کرده است.
چالش، ایجاد ماهرانۀ سیاست منسجمی است که بدون دامن زدن به حس آسیب پذیری ملی، اهداف ایران را مهار کند. در حال حاضر، کانون مناظرات سیاسی در خارج از منطقه، استفاده از زور در صورت شکست مذاکرات است. همانطور که انتظار می رفت ایران کوتاه نیامده است و به گفتۀ تحلیلگران، این خود بیانگر شکست قدرت های مهم جهان در اتخاذ رویکردی یگانه است. این موضوع درست است، اما توجیه کافی نیست.
برخی دیگر مدعی اند که سران ایران به افکار عمومی جهان اهمیتی نمی دهند. این توجیه هم ناکافی است، چرا که هیچ کشوری، حتی کره شمالی، در خلأ زندگی نمی کند. تنظیم ترکیب درستی از سیاست هویج و چماق بسیار دشوار است و آمریکا به سختی در منطقه بعنوان یک کارگزار صادق شناخته می شود. بنابراین، تمرکز آمریکا باید کمتر بر تنظیم مجدد تاکتیک های قدیمی و بیشتر به تغییر بافت منطقه معطوف داشته شود. در این چارچوب است که سران ایران تعیین می کنند که پیشروی یا توقف کنند.
نقطۀ شروع ایجاد یک سیاست منسجم باید ارتقای بیشتر نیروهای نظامی متعارف در سراسر منطقه باشد، که این خود ورای افزایش فهرست اقلام تسلیحات است. اقدامات بیشتری باید در جهت اعتمادسازی از جمله انجام رزمایش های آموزشی مشترک و تبادل اطلاعات در میان همۀ ارتش های منطقه صورت گیرد.
بعید است این قبیل اقدامات به تنهایی مانع ایران شوند و یا کاملا ً به سایر کشورهای منطقه اطمینان خاطر دوباره دهند. اما این قبیل اقدامات در کنار فشارهای مستمر بین المللی از سوی شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی اتمی پیام روشن تری را ارسال خواهند کرد مبنی بر این که قدرت های جهانی، صلح و ثبات خاورمیانه را برای صلح و ثبات خود حیاتی می دانند. این موضوع به کاهش احتمال بروز رقابت تسلیحاتی در منطقه در صورت شکست مذاکرات کمک خواهد کرد.
منبع: دیلی استار، 7 فوریه