روایت زمزمه‌های امروز، مرور خاطره‌های دیروز

نویسنده

» خاطره ی " آوار" و روایت "خیلی حساسم"

صدا/ترانه ی امروز، دیروز- محمد حسن مقصودلو: ترانه ی “خیلی حساسم” انتخاب “ترانه ی امروز” ما و “آوار” نیز، به مناسبت سالگرد خاموشی صدای فرهاد، انتخاب ما از میان “ترانه های دیروز” است.

 

ترانه‌ی امروز: خیلی حساسم

شاعر :امیر شیرازی – آهنگساز: اشکان – تنظیم : پوریا نیاکان و خواننده : لیلا فروهر

نماهنگ “خیلی حساسم” را اینجا ببینید.

“خیلی حساسم” آخرین ترانه ی منتشر شده از لیلا فروهر است. صدای لیلا فروهر در ذهن عمومی مخاطبان ترانه، با ترانه هایی ملودیک و سرخوشانه گره خورده است. ترانه های شاخص او چون “دو پرنده”، “شمیم”، “کلاغای خبرچین”، “دل ای دل”، “بهانه”، “یار شیرین” و… همه، ضمن برخورداری از یک ملودی که قابلیت درخاطر ماندن ترانه رادارد، با تحریرهای منحصر به صدای این خواننده، به شناسنامه ی هنری او بدل شده اند.

حال او در ترانه ی متاخر خود، در نقطه ای مقابل از این سبک، و در پیروی از شیوه ی رایج در ترانه های روز، ترانه ای در سبک “ترنس” ارائه می دهد. قطعات کوتاه ملودیک، با ضرب آهنگ بالا از مشخصه های این سبک موسیقی است.

جدا از کیفیت این سبک موسیقی، لیلا فروهر با توجه به خصوصیات صدایش در همین اجرا هم امضاهایی از تحریرهایش را ثبت کرده است. توجه کنید به تحریرهایش در بندهای “بودن با تو/ مهمه واسم”، “واسه همین هم / دل به تو بستم”، “زندگی با تو شادی محضه”!

شعر ترانه، ضمن تکراری بودن طرح کلی، طبق سنت این روزهای ترانه، واجد هیچ ترکیب و عبارت بدیع و حس شاعرانه ای نبوده و همچنان ساده، غیر شاعرانه و دم دستی می نماید.

اما بی شک نهادن نام تنظیم ارکستر برای صدهای حاشیه ی این اجرا و در کل این گونه موسیقی، مزاحی با مقوله ی ارکستراسیون محسوب می شود.

 

ترانه ی دیروز: آوار

شاعر: شهیار قنبری– آهنگ و صدا: فرهاد - تنظیم: آندرانیک

نماهنگ ترانه ی “آوار” را اینجا ببینید.

فرهاد خاموش نخواهد شد. او چون آتش ِ آتشکده ها، همچنان گرم می کند. فرهاد، بیش از آنکه یک نام در عرصه ی خوانندگی و ترانه باشد، تداعی گر عبارت “حرمت” است. حرمتی که قبل از هر چیز برای خود قائل بود. او دانست که چه ترانه هایی خوانده است. او فهمید که صدایش از ترانه گذر کرده و به جان فرهنگ عمومی ایران، نشسته است. “فرهاد ” نام خود را، کم نگاشت، اما خوش نشاند.

تکراری ست گفتن آنکه “او صدای اعتراض بود” و “فریاد یک نسل بود” و…!

فرهاد در اجرای درست واژه ی “حرمت” اما بی بدیل بود. “فرهاد” همه ی “ترانه” نبود، اما نماد احترام به “ترانه” شد.

“آوار” بخشی از آن تندیس زیباست. کلام “شهیار قنبری” بر سیم ِ گیتار نشسته در دست “فرهاد” زیباتر شد. ترانه به خود بالید، آنجا که خواند: “ساده دل بودم، که می پنداشتم/ دستان نااهل تو باید/ مثل هر عاشق رها باشد”.

ارکستر آندرانیک از زهی های آغازین شروع کرد و با سلوی ویلن رسید و با گیتار، به صدای فرهاد رسید که خواند:

 تو هم با من نبودی/ مثل من با من/ و حتی مثل تن با من…

نام “فرهاد” حتی اگر کوه بیستون را باد از جا بکند، و کتیبه ی ناتمام اش را خرد کند، بی شک در “ترانه” زنده خواهد ماند.