ژان پیر پرن
به نظر تمامی کارشناسان، آنچه که مسلم است این است که تهران تا دو سال آینده فن آوری هسته ای را به طور کامل در اختیار خواهد داشت. واشنگتن در برابر این خطر بالقوه و عدم تصویب تحریم های جدید علیه ایران قصد دارد به گزینه های نظامی متوسل شود. برای روشن تر شدن موقعیت پیش آمده، پاسخ به برخی سؤالات مفید به نظر می رسد.
برنامه هسته ای ایران به چه مرحله ای رسیده است؟
ایران همچنان در حال نصب سانتریفوژ به صورت زنجیره های آبشاری است تا به غنی سازی اورانیوم خود سرعت بخشد. در حال حاضر در حدود 10 زنجیره آبشاری و در مجموع 1640 سانتریفوژ عملیاتی شده است. البته تهران وانمود می کند که سه هزار سانتریفوژ را عملیاتی کرده. از نظر تئوریکی، با این تعداد سانتریفوژ می توان در مدت یک سال به بمب اتمی دست یافت. ولی برای این کار باید اورانیوم 235 را تا حد 90 درصد غنی کرد، نه 4 درصد فعلی.
آیا “راه حل نظامی” می تواند بحران هسته ای ایران را حل و فصل کند؟
این چیزی است که دولت بوش مدام از آن سخن می گوید و اخیراً نیز سارکوزی و کوشنر در مورد آن اظهاراتی بیان کرده اند. اگر قرار است حمله ای صورت بگیرد، این حمله الزاماً باید به صورت حملات هوایی و عملیات خاص توسط نیروهای ویژه باشد. یک “حمله” زمینی به ایران، به مانند حمله علیه عراق در سال 2003، کاملاً مردود است. در حال حاضر، دو کشور توان انجام حملات هوایی علیه ایران را دارند: ایالات متحده و اسراییل. ولی فرانسه و بریتانیا از توان تهاجمی به مراتب کمتری برخوردارند.
اولین مشکل، شناسایی اهداف در ایران است: کدام اهداف را باید نابود کرد تا برنامه هسته ای ایران متوقف شود؟ کدام آماج باید مورد هدف قرار گیرد تا حکومت اسلامی، و به ویژه سپاه پاسداران که بازوی مسلح این حکومت است، ثبات خود را از دست بدهند؟ خطر دیگر، آلودگی های رادیواکتیو است که در صورت حمله مستقیم به مواد شکافت پذیر منتشر خواهد شد. در تمامی این فرضیه ها، نکته مسلم این است که مطمئناً یک حمله کافی نخواهد بود: پس در این حالت، فرضیه بمباران هوایی اسراییل، به مانند بمباران ژوئن 1981 علیه مرکز هسته ای تموز در عراق، منتفی است.
مشکل دیگر: ایران در حال آماده شدن برای چنین حمله ای است. مراکز هسته ای ایران در کل این کشور پخش شده اند و در عین حال از ساختار بسیار مستحکمی برخوردارند. برخی از این مراکز در زیر هزاران تن بتون قرار گرفته اند و در کنار آنها واحدهای ضدهوایی مستقر است.
و آخرین مشکل اینکه اگر حملات هوایی بتواند توان هسته ای ایران را از بین ببرد یا حتی کاهش دهد، بی شک تهران نیز واکنش نشان خواهد داد و در این رابطه، تعداد اهداف بالقوه کم نیست: ارتش امریکا در عراق، افغانستان و در خلیج فارس. در صورت مداخله اسراییل، جبهه لبنان مجدداً به وسیله حزب الله “روشن” خواهد شد. درست به مانند عراق، اتفاقاتی که در اولین ساعات چنین عملیات نظامی می افتد قابل پیش بینی خواهد بود و پس از آن نیز وضعیت بسیار بی ثبات تری به وجود خواهد آمد…
در حال حاضر “خط قرمز” را چگونه می توان تعریف کرد؟
در این رابطه چندین خط قرمز وجود دارد: دیپلماتیک، تکنولوژیک، نظامی… آنچه که در نظر اکثر کارشناسان مشترک است، زمانی است که ایران به حد کافی مواد شکافت پذیر برای ساخت یک بمب را تولید کرده باشد. و در صورتی که ایران برنامه اتمی خود را با ریتم فعلی ادامه دهد، مطمئناً تا سال 2009 به این خط قرمز خواهد رسید.
آیا تحریم های شورای امنیت سازمان ملل مؤثرند؟
حتی اگر دامنه این تحریم ها محدود باشند، ولی دو قطعنامه شورای امنیت که به اتفاق آراء به تصویب رسیدند، به شدت بر اقتصاد ایران تأثیر گذاشته اند. گزارش منتشر شده توسط صندوق جهانی پول در ماه مارس به خوبی این موضوع را نشان داده. در حقیقت، بخش مالی این کشور بیشترین صدمه را دیده است. از طرف دیگر به موازات این صدمات، کاهش سرمایه گذاری خارجی در بخش نفتی، تولیدات این کشور را تا حد زیادی با رکود مواجه کرده. به گفته اکبر ترکان، رییس شرکت نفت و گاز پارس، این تولیدات به 5 درصد [در سال] رسیده است. این مسأله بر بخش پالایشگاه که تنها می تواند پاسخگوی 60 درصد از تقاضای داخلی باشد نیز تأثیر گذاشته. در اواخر ژوئن، برنامه سهمیه بندی بنزین آغاز شد و شورش هایی را در تهران موجب شد. از طرف دیگر، افزایش هزینه های بیمه برای صادرات باعث افزایش قیمت کالاهای وارداتی شده است و همین مسأله تورم را به شدت بالا برده، به طوری که اکنون به 40 درصد رسیده. سومین قطعنامه می تواند باز هم وضعیت را سخت تر کند، ولی روسیه و چین با تصویب آن موافق نیستند. به همین دلیل پاریس قصد دارد با نادیده گرفتن سازمان ملل، تحریم هایی را در چارچوب اروپا اعمال کند.
آیا حکومت ایران در برابر تهدید ها و تحریم های فعلی موضع قاطع تری اتخاذ کرده است؟
برعکس به نظر می رسد که در نزد این حکومت چند دستگی به وجود آمده. البته از نظر ظاهر، وحدت و یکپارچگی خود را حفظ می کنند. رفسنجانی و خاتمی، رؤسای جمهور پیشین، نسبت به انزوای ایران بسیار نگران هستند. در مجموع، حکومت از مداخله نظامی واهمه دارد، ولی برعکس به نظر می رسد که چنین مداخله ای هیچ تأثیری بر روند فعالیت های رییس جمهور احمدی نژاد ندارد. اظهارات کوشنر را نیز می توان در چنین فضایی تعبیر کرد. در واقع می توان تصور کرد که او قصد داشته قدری نگرانی در نزد حکومت ایران به وجود آورد.
منبع: لیبراسیون، 4 اکتبر
مترجم: علی جواهری