راهی برای بی اثر کردن تلاش آیت الله ها

نویسنده

احتمال ظهور یک ایران مجهز به سلاح اتمی، جدا از اسراییلی ها، اعراب را هم نگران کرده. ولی این اسراییل و ایالات متحده ‏هستند که پیش از هر کشور دیگری در تلاشند تا ایران به این توان دست نیابد. ‏

با وجود این که از زمان انقلاب اسلامی و به قدرت رسیدن آیت الله خمینی روابط طولانی مدت اسراییل و ایران ازبین رفته، ولی ‏این دو کشور به دلیل حضور ایالات متحده به “مبادلاتی” دست زده اند. در سال های 90، یعنی در زمان دولت اسحاق رابین، ایران ‏و اسراییل وارد یک رویارویی مستقیم و بی پرده شدند.‏

دلیل این رویارویی، ظهور فضای جدید استراتژیکی بود که پس از پیروزی ایالات متحده در اولین جنگ خلیج فارس و همچنین ‏فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمده بود. روند صلح بین اسراییل و اعراب که از سوی واشنگتن حمایت می شد باعث ‏انجام پیشرفت های قابل توجهی گردید: کنفرانس صلح مادرید؛ عهدنامه های اسلو؛ پیمان صلح بین اسراییل و اردن؛ ایجاد روابط ‏بهتر با سوریه؛ ایجاد روابط با کشورهای عربی، از مراکش گرفته تا قطر. اینها همه باعث دلمشغولی هر چه بیشتر ایران می گردید ‏که خود نیز روز به روز در صحنه جهانی منزوی تر می شد. ‏

در آن زمان بود که اسراییل و ایران، به عنوان دو قدرت خاورمیانه، تلاش می کردند تا بر منطقه ای در حال تحول استیلا یابند. آنها ‏در این رقابت استراتژیک، بیش از هر چیز بر مسایل ایدئولوژیکی تکیه کردند. از آن پس، اسراییل و ایران با ویژگی های جدید به ‏رویارویی خود ادامه دادند: اسراییل به عنوان قهرمان دموکراسی و مخالف توسعه امپراطوری تاریک اندیش شیعه و ایران به ‏عنوان کشوری که در حمایت از انقلاب خود و به نام ارزش های اسلامی به شوراندن جوامع عرب اقدام می کرد و با دولتمردان ‏عربی که نهضت فلسطین را ازبین بردند به مخالفت برمی خاست. آیت الله های ایرانی که با ظهور دولت یهود موافق ترند تا با ‏سازش بین اسراییل و اعراب، همچنین دست به یک شیوه بیان جنگ طلبانه و یهودستیزانه زدند. هدف آنان این بود که بدین طریق ‏انزوای ایران را ازبین ببرند و جاه طلبی های منطقه ای خود را به شکلی که برای جوامع سنی قابل قبول باشد مطرح کنند. ‏

ایران در یک “خاورمیانه عرب”، به عنوان دشمن و در یک جهان مسلمان به عنوان رهبر بالقوه محسوب می شود. ازطرف دیگر، ‏ایران به شکلی ناخواسته و به طور گسترده، در زمینه ارتقای دموکراسی در کشورهای عربی سهیم بوده، زیرا بهترین راه برای ‏سست کردن پایه های یک حکومت این است که از جنبش های اسلام گرا و در عین حال برخاسته از مردم حمایت شود: حزب الله ‏در لبنان، اخوان المسلمین در مصر، حماس در فلسطین و اکثریت شیعه در عراق. ‏

با این حال، اسراییل برای نگرانی خود دلایل خاصی دارد: یک ایران اتمی می تواند وعده های صهیونیسم در ایجاد یک سرزمین ‏امن برای یهودیان را پوچ کند و تمامی دشمنان دولت یهود در منطقه را علیه اسراییل بشوراند. به دست آوردن توان هسته ای از ‏سوی ایران همچنین باعث وقوع یک گسترش اتمی غیرقابل کنترل در منطقه خواهد شد که در رأس آن، عربستان سعودی و مصر ‏قرار خواهند داشت. ‏

از سوی دیگر، در مسأله ایران و ایالات متحده، این ایالات متحده بوده که توانسته یک دیپلماسی ایدئولوژیک جدی و انعطاف ناپذیر ‏را به نمایش بگذارد. ایران در خلال اولین جنگ خلیج فارس از امریکا حمایت کرد، ولی در کنفرانس مادرید خود را کنار کشید. ‏ایران همچنین در جنگ ایالات متحده علیه طالبان در افغانستان به طرفداری از واشنگتن برخاست و زمانی که نیروهای مسلح ‏امریکا در بهار 2003 ارتش صدام حسین را عقب راندند، دولتمردان ایرانی پیشنهاد یک “توافق نامه جامع” را ارائه دادند. در این ‏توافق نامه، تمامی نکات اختلاف آمیز، از مسأله هسته ای و حزب الله گرفته تا اسراییل و حماس، مطرح شده بود. دولتمردان ‏جمهوری اسلامی همچنین در این پیمان متعهد شده بودند که هیچ گونه مانعی در روند ایجاد صلح بین اسراییل و اعراب به وجود ‏نیاورند. ولی خودپسندی نومحافظه کارانه امریکا [“ما با محور شرارت مذاکره نمی کنیم”] باعث شد تا پاسخ عملگرایانه ای به این ‏اقدام ایران داده نشود. ‏

درست در زمانی که تمامی استراتژی های امریکا در خاورمیانه به انحراف از مسیر خود نزدیک می شد، خلق و خو در تهران ‏تغییر کرده بود. اکنون این توافق نامه جامع همچنان به عنوان تنها گزینه پایدار برای خروج از این بن بست باقی مانده است. ولی ‏این توافق نامه با اعمال تحریم های متزلزل یا با متوسل شدن به منطق جنگ سرد، با این هدف که ایران تضعیف خواهد شد، مطمئناً ‏به جایی نخواهد رسید. بلکه برعکس می تواند ایران را وارد ورطه ای سازد که سریعتر از هر زمان دیگری به سوی دستیابی به ‏تسلیحات مرگبار گام بردارد.‏

افزایش نفوذ ایران در منطقه به این دلیل نیست که این کشور هزینه هنگفتی در زمینه نظامی صرف کرده [این هزینه با توجه به ‏دیگر کشورهای منطقه ناچیز است]، بلکه به این دلیل است که همواره ایالات متحده و اسراییل را به چالش طلبیده و از قدرت ‏سرکوب کننده و کارآزموده خود در این رابطه سخن رانده. ‏

در حال حاضر، ایجاد یک صلح کامل بین اسراییل و اعراب به همراه سرمایه گذاری در زمینه توسعه و گسترش و پس از آن، ایجاد ‏یک سیستم صلح و امنیت حمایت شده از سوی جامعه بین الملل برای یک خاورمیانه و یک اسراییل غیراتمی، بهترین راه حل در ‏بی اثر کردن استراتژی ایران دایر بر ایجاد بی ثباتی در منطقه است.‏

منبع: فیگارو، 23 نوامبر ‏

مترجم: علی جواهری