غفلت سبزها از خاور میانه

آیدا قجر
آیدا قجر

سال‌ها زندگی در کشوری واقع در خاورمیانه این برداشت را ایجاد می‌کند که قضاوت در مورد انسان‌ها معمولا‌ بر اساس چگونگی موضع گیری آنها در مقابل اسرائیل تعریف می‌شود و مهم‌ترین کشوری که سال‌ها بر موضع خود باقی مانده، ایران و مهم‌ترین شخصی که بر این موضع پافشاری کرده، محمود احمدی‌نژاد است؛ به طوری که گاه فراموش می‌شود سیاست ایران بر اساس به رسمیت نشناختن اسرائیل است و هر کسی در سمت ریاست جمهوری موظف به پیروی از این سیاست است.

اکنون دیگر از دید مردم منطقه، نماد این مقاومت از ایران، به شخص احمدی‌نژاد تغییر یافته است.

به طور مثال در یکی از روزهای روتین زندگی به آرایشگاهی زنانه در منطقه شیعه نشین جنوب بیروت رفته بودم. آرایشگر از طریق من به طور مداوم تحولات ایران را پی‌گیری می‌کرد و طرفدار جنبش سبز و ضد سیاست‌های فعلی دولت ایران بود؛ اما در این روز بخصوص، خانمی مصری هم همکلام ما شده بود و وقتی متوجه شد که من ایرانی هستم، با احترام، اسم احمدی‌نژاد را به زبان آورد و به عنوان یک الگو از او نام برد.‌ علاقه‌ای غریب در تک‌تک اظهار نظرهایش وجود داشت. وقتی از او دلیل این علاقه و احترام را پرسیدم، پاسخی جز مواضع محکم احمدی‌نژاد علیه اسرائیل و آمریکا نشنیدم.

از او اطلاعات بیشتری خواستم اما هیچ نداشت و از بحران حاکم بر ایران و مواضع حاکمیت در مسائل داخلی کاملا بی‌اطلاع بود.‌

شرح آنچه در انتخابات و پس از آن بر مردم ایران گذشته بود را برایش به شکل خلاصه گفتم. او بدون اظهار نظر به روایت مصر پرداخت و از دیکتاتوری حاکم بر کشورش شکایت داشت  و می گفت اگر کسی بر خلاف حکومت حرفی بزند یا حتی عقیده‌ای مخالف داشته باشد، امکان ناپدید شدن یا زندانی شدنش بسیار است.با عصبانیت از عدم امکان برگزاری هرگونه تظاهرات می‌گفت و بر این موضوع تاکید داشت که هر تجمع اعتراضی گروهی، به شدت سرکوب می‌شود. برایش توضیح دادم که در ایران هم وضع به همین شکل است.

“آمال”، آرایشگر جوان و شیعه که شاهد این گفت و گو بود با اعتراض به خانم مصری گفت: “برای همین ما نمی‌خواهیم اداره لبنان به دست حزب‌الله بیافتد؛ زیرا از لبنان، ایرانی دیگر می‌سازد و تمامی آزادی‌ها از جمله حق انتخاب حجاب را از ما می‌گیرد”.

 (لازم به یادآوری ست که یکی از مزیت‌های لبنان، عدم اجبار حجاب برای شیعه و سنی است و این موضوع بین جوانان بسیار حائز اهمیت است، تا جایی که در خانواده‌ای بسیار متعصب، سنتی و مذهبی؛ همه برای انتخاب راه، آزاد هستند)

او برای تایید حرفش، به مدارس تحت پوشش حزب‌الله اشاره کرد که “معلم‌های زن در این مدارس باید حتما حجاب داشته باشند؛ حتی اگر هنگام ورود و خروج از مدرسه حجاب بگذارند یا روسری را بردارند”.

خانم مصری حرف‌های ما را می‌شنید؛‌ وقتی حرف از دیکتاتوری زده می‌شد به یاد حسنی مبارک و وضع حاکم در مصر می‌افتاد و وقتی اسم احمدی‌نژاد را می‌شنید، لبخند می‌زد و یادی از بچه‌های فلسطینی می‌کرد.

در پایان پرسید: یعنی شما با موسوی و ایرانی‌های لس‌آنجلسی هستید؟‌

 وقتی پاسخ من را در تاکید بر همراهی با موسوی و یک رنگ بودن همه‌ی ایرانی‌های معترض شنید، عدم درک به روشنی در چهره‌اش نمایان شد.گویا تنها نتیجه ی حرف‌ها و توضیحات ما، اظهار بی‌اطلاعی او از وضع حاکم بر داخل ایران و اصرارش بر تایید احمدی‌نژاد با تکیه بر مواضع او در مقابل اسرائیل بود.

در اکثر تجارب دیگر بعد از انتخابات، وقتی لبنانی های نزدیک به حزب الله اسم ایرانی را می‌شنوند، لبخند زده و با مشاهده مخالفت ما با حاکمیت، چهره‌هایشان با علامت سوال تغییر می‌کند.

جالب آن‌جاست که دقیقا قطب مخالف رئیس‌جمهور فعلی یعنی میرحسین موسوی‌ را به عنوان‌ کسی می شناسند که از آمریکا تغذیه می‌شود.

آنچه به وضوح در این گفت‌و‌گوها یا برخوردها آزاردهنده است، عدم آگاهی بخشی از مردم از آنچه در ایران به عنوان کشور “دوست و برادر”شان میگذرد، است. آنها بین حسنی مبارک دیکتاتور و احمدی نژاد حامی حقوق بشر در فلسطین تمایز قائلند.

نکته‌ی بسیار مهم دیگری که از آن غافلند این است که زمام امور در ایران اصولا در دستان آیت الله خامنه ای است. اکثرا گمان می‌کنند ایران مانند انگلستان است که ملکه، پستی نمادین داشته و سکان هدایت کشور در دستان نخست‌وزیر است. این عدم آگاهی، سرچشمه‌ی مقایسه‌ی احمدی‌نژاد با رهبران کشورها است به طوریکه در تجربه‌ی بالا نیز احمدی‌نژاد که مهره‌ای در دستان خامنه‌ای‌ست با حسنی مبارک به عنوان همه کاره مصر مقایسه شده و خامنه‌ای تنها به عنوان یک نماد مذهبی شناخته شده است.

نگاهی به رویکرد فعالان جنبش سبز در دوره‌ی جدید ایران، به وضوح نشان‌دهنده‌ی تمرکز آن‌ها بر اروپا، آمریکا و داخل ایران است؛ در واقع گاهی از یاد می‌رود که ما در حساس‌ترین منطقه جهان زندگی می‌کنیم؛ قسمتی از کره‌ی خاکی که کوچکترین تغییر و یا تحول در آن، نظر دنیا را به سمت خود جلب می‌کند و کیست که نداند منافع اروپا و آمریکا در این منطقه از بقیه‌ی روابطشان در دنیا مهم‌تر است و کیست که نداند خاورمیانه ثروتمندترین منطقه‌ی دنیاست؛ اما در عین حال جهان سومی است؟ 

اگر مردم عرب زبان، سیاست ایران در موضع‌گیری در مقابل اسرائیل را منحصر به احمدی‌نژاد کرده اند، دچار نقص اطلاعات‌ هستند و این مشکل ناشی از عدم آگاه‌سازی است. باید مردم منطقه را به این باور رساند که فرقی میان حسنی مبارک و احمدی‌نژاد نیست. دیکتاتور یک تعریف مشخص دارد که در مورد هر دوی آنها صادق است. اگر با حسنی مبارک مشکل داشته و او را به عنوان رهبری می‌شناسند که حقوق بشر را زیر پا می‌گذارد، دلیلی وجود ندارد که در دید آنها، احمدی‌نژاد نماد دفاع از حقوق بشر باشد.

این مهم، تنها از راه اطلاع رسانی و پی‌گیری کسانی محقق می‌شود که “هر کدام یک رسانه‌اند”.