جاوید حسین
از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ ، ایران همواره تحت فشار سیاسی، اقتصادی و نظامی غرب به رهبری آمریکا و بریتانیا بوده است. این وضعیت با دوران پیش از انقلاب، که ایران تحت رژیم شاه از متحدین نزدیک غرب به شمار می آمد، کاملا متفاوت است. در آن دوران آمریکا در کار ساختن متحدی با نفوذ در منطقه بود تا منافع غرب را در منطقه پاسداری کند. ایران تحت رژیم شاه از درآمد های عظیم نفتی خود برای خرید فناوری پیشرفته از آمریکا و اروپا برای توسعه اقتصادی خود استفاده می کرد و سیستم های تسلیحاتی پیچیده ای را نیز برای تقویت بنیه نظامی خود خریداری می کرد. واشنگتن حتی برنامه های هسته ای ایران را حمایت می کرد و از غنی سازی اورانیوم در این کشور نیز پشتیبانی می کرد؛ چیزی که امروزه به کلی نفی می کند. در عوض، ایران نه تنها سیاست های خود را با آمریکا همساز می کرد بلکه آزادی کاملی هم برای فعالیت های تجاری کشورهای غربی و بهره برداری از منابع آن کشور قائل بود. حتی پرسنل نظامی آمریکایی و مستشاران آن در ایران از مصونیت حقوقی و قانونی نیز برخوردار بودند.
این وضعیت با انقلاب اسلامی به کلی تغییر کرد. انقلاب ایران عکس العمل مردم ایران بود علیه رژیم استبدادی شاه، غربی شدن افراطی کشور، رشد نابرابری های اجتماعی و درآمد و ثروت، دخالت وسیع غرب در امور داخلی کشور و بهره برداری بی حساب از منابع طبیعی کشور توسط کشورهای غربی. اشغال سفارت آمریکا در تهران آغاز خصومتی دامنه دار میان دو کشور بود. بستن سفارت اسرائیل و برقراری رابطه با فلسطین، قدم دیگری در جدایی از آمریکا بود. اختلاف شدید میان دو کشور ناشی از سیاست خارجی ایران در زمان آیت الله خمینی برای دنبال کردن خط مشی ای مستقل ناشی می شد.
ایران و کشورهای غربی در برابر این خط مشی از تهاجم عراق علیه ایران حمایت کردند. جنگ هشت ساله ایران و عراق هر دو کشور را تضعیف کرد. تضعیف دو کشور اصلی نفتی خلیج فارس، به آمریکا امکان داد تسلط خود را بر منابع نفتی و گازی منطقه وسعت بخشد. لذا جنگ ایران و عراق، کاملا در جهت منافع امپریالیستی غرب و سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن قرار داشت. آنچه از قدرت عراق باقی مانده بود نیز با تحریم های اعمال شده از سال ۱۹۹۰ رو به زوال گذاشت تا نهایتا این کشور در سال ۲۰۰۳ به اشغال نیروهای غربی به رهبری آمریکا در آمد.
آمریکا و متحدان آن اکنون در تلاش مشابهی قصد دارند به بهانه برنامه هسته ای، به نتایج مشابهی در مورد ایران دست یابند. با این وجود مساله در اینجا برنامه هسته ای ایران یا توانایی کسب فناوری غنی سازی اورانیوم ، که به هرحال تحت پیمان ان پی تی مجاز به انجام است، نیست. مساله اصلی واشنگتن گستاخی جمهوری اسلامی در به چالش کشیدن تسلط آمریکا در خلیح فارس و منابع نفت و گاز آن است. آمریکا همچنین نمی تواند انتقاد ایران از اسرائیل وحمایت آن از آرمان های فلسطین را هضم کند. در نتیجه هدف واقعی آمریکا در ایران، بیش از هر چیز دیگر، تغییر رژیم است. این هدف توجیه کننده قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران است که به رهبری آمریکا تدوین شد. ایران از تحریم های اقتصادی آمریکا و اروپا علیه بخش نفت و گاز خود آسیب های زیادی دیده است. علی رغم این ایران حاضر نشده است به خواست آمریکا و برخی کشورهای غربی به توقف فعالیت های غنی سازی خود تسلیم شود.
جالب است که در همان حال که آمریکا از ایران به دلیل عدم رعایت قطعنامه های شورای امنیتی انتقاد می کند، در همان حال اقداماتی را برای بی ثبات کردن دولت ایران انجام می دهد و آن را تهدید به حمله نظامی می کند. در عین حال آمریکا هیچ تناقضی میان انتقاد از ایران برای تلاش برای تولید سلاح هسته ای از یک سو و حمایت از اسرائیل به عنوان یک قدرت هسته ای خاورمیانه از سوی دیگر، احساس نمی کند.
واقعیت تلخ امروز آن است که قدرت های بزرگ، علی رغم تمام حرفه مندی و پایبندی آن ها به قراردادها و قوانین بین المللی، اکثر تصمیمات خود را صرفا بر اساس منافع ملی خود می گیرند. آمریکا هم از این قانون مستثنی نیست. آمریکا، علی رغم گفتمان اخلاقی که در بیانات رسمی از آن استفاده می کند، در پشت درهای بسته از زبان قدرت های بزرگ و منافع آنها سخن می گوید. برگزاری اجلاس جنبش غیر متعهدها در تهران شاید نشانه ای بود از اینکه منزوی کردن ایران بطور کامل عملی نشده است. حضور نمایندگان ۱۱۸ کشور عضو جنبش غیر متعهدها ازجمله ۲۹ تن از رهبران کشورها در این اجلاس نشانه نوعی همراهی آن ها با ایران بود. از مهمترین نتایجی که تهران از نشست فوق کسب کرد تثبیت حق پیگیری انرژی صلح آمیز هسته ای توسط این کشور است.
مسلما نباید در نتایج مثبت این نشست اغراق کرد. ایران، علی رغم ابراز همبستگی از سوی کشورهای جنبش غیر متعهدها، زیر فشار شدید غرب است. ایران باید به هر قیمتی تلاش کند راه حلی برای برنامه هسته ای خود پیدا کند؛ راه حلی که به حق ایران برای غنی سازی اورانیوم احترام بگذارد و در عین حال به نگرانی های جهانی نسبت به تلاش ایران برای تولید سلاح هسته ای پاسخ گوید. همچنین برای ایران مهم است که بر اساس همان اصل جهانی پیروی از منافع ملی، سعی کند به توافقی با چین و روسیه در مورد کاهش فشارهای غرب برسد.
در این میان پاکستان نیز می باید به حمایت خود از حق ایران برای دستیابی به فناوری هسته ای ادامه دهد. ما همچنین باید از گفتگو حمایت کرده و استفاده از زور را نفی کنیم.
منبع: نیشن – 4 سپتامبر