(بمناسبت 31امین سالروز آغاز جنگ کردستان)
این روزها یادآور رویدادی بسیار آموزنده و عبرت آمیز در تاریخ مردم کردستان و ایران است. آغاز جنگی که بعدها به عنوان “جنگ کردستان” شناخته شد. جنگی که بطور رسمی از 28 مرداد 1358 به دستور آیت الله خمینی آغاز شد وپیامدهای بسیاری بدنبال داشت و عواقب آن هنوز جاری است. چراکه هنوز بر روابط سیاسی و اجتماعی مردم کرد ودیگر ایرانیان تاثیرگذار است. این جنگ آنقدر حائز اهمیت است که امروزه بایستی در سطوح مختلف، در میان سیاسیون، روشنفکران و مردم مورد گفتگو و انتقاد جدی و سازنده قرار بگیرد، تا شاید از آن بیاموزیم و با گشودن باب گفتگوهای سازنده وجدی نه تنها مانع از تکرار چنین فجایعی در آینده بشویم، بلکه موجب تفاهم و احساس مسئولیت بیشتر میان رهبران سیاسی واقع شود.
من در این نوشتار بیشتر روی سخنم با مردم غیر کرد ایران است. آنهایی که هنوز مردم کرد، احزاب و رهبران سیاسی کردستان را متهم و مقصر اصلی جنگ می دانند، چرا که همانطور که گفتم هدف من گشودن باب گفتگوی جدی و سازنده است. به همین دلیل سئوالاتی را مطرح می نمایم: آیا بدور از تعصب و پیشداوری هرگز از خود پرسیده اید که این جنگ چرا و چگونه آغاز شد؟ آیا شما هم مثل رهبران جمهوری اسلامی فکر می کنید جنگ کردستان، جنگ علیه کفر بود؟ آیا هنوز فکر می کنید که جنگ کردستان، جنگ علیه تجزیه طلبی بود؟ آیا هرگز پیام و صدای مردم کرد را شنیدید؟ شما فکر می کنید چرا آیت الله خمینی و مسئولان عالی رتبه جمهوری اسلامی قبل از شروع جنگ با این خواست ساده ی زنده یاد “دکتر قاسملو”، دبیرکل حزب دمکرات مخالفت کردند که می خواست اجازه بدهند که تنها یک ساعت از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی پیرامون اوضاع کردستان و مطالبات مردم کردستان با مردم ایران سخن بگوید؟ شما فکر می کنید چرا رهبران جمهوری اسلامی نامه سرگشاده کمیته ی مرکزی حزب دمکرات کردستان در پاییز 1359 را بی جواب گذاشتند که در آن از رهبران جمهوری اسلامی خواسته شده بود اگر لشکرکشی به کردستان را متوقف نمایند، حزب دمکرات آماده است هزاران نیروی پیشمرگ خود را دوش به دوش نیروهای ارتش به جنگ عراق اعزام کند؟ آیا شما الان فکر می کنید مطالبات احزاب سیاسی کرد که عبارت بود از اداره امور مناطق کردنشین توسط منتخبان مردم کردستان، تدریس و آموزش زبان کردی در مدارس و دانشگاها، آزادی احزاب سیاسی و… در چارچوب برنامه ی خودمختاری طرح شده بودند مطالبات غیر دمکراتیکی هستند؟ شما فکر می کنید چرا چند سال بعد از آغاز جنگ، همانگونه که چندی پیش آقای “موسوی” اعتراف کرد که در دوران نخست وزیری اش مخالف تجمع نیرو و لشکرکشی به کردستان بوده، آقایان به نخست وزیرشان هم گوش ندادند و چرا جنگ کردستان برای آنها از جنگ عراق هم مهمتر بود؟ و… این سئوالات وسئوالات فراوان دیگری که امروزه بر رهبران سیاسی و طرفداران تغییر در ایران و همچنین بر نسل امروز ایران لازم است بدور از تعصب و بدون توجیه جنگ در پی یافتن پاسخهای راهگشا باشند.
حالا دیگر زمان آن فرا رسیده است که همه چیز گذشته را به نقد بکشیم، در غیر این صورت بسیار بی معنی خواهد بود که بگویم “گذشته چراغ راه آینده است”.
بنده همین چند روز پیش در نطقی بمناسبت 65 سالروز تاسیس حزب دمکرات کردستان گفتم که حالا دیگر هنر این نیست که چه کسی بهتر سیستم جمهوری اسلامی را به نقد می کشد، چون دیگر ناکارآمدی سیستم بر اکثریت مردم عیان است، بلکه الان هنر این است که در فرآیند گذار به دمکراسی در ایران راهگشا باشیم. اما واقعیت این است که طرفداران تغییر و دمکراسی در ایران بدون نقد منصفانه و واقع بینانه رویدادهای تاریخی بزرگ و تاثیرگذاری مثل جنگ کردستان که آثار سیاسی، اجتماعی و روانی آن هنوز جاری است، نمی توانند موانع سر راه گذار به دمکراسی را بازشناخته و موفق به ارائه پروژه های راهگشا شوند. طی یک سال گذشته که جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران وارد مرحله ی جدی و سرنوشت سازی شده است بارها این سئوال در سطوح مختلف رو به مردم کردستان مطرح گردید که بنا به طبیعتشان مدام در حال مبارزه با جمهوری اسلامی بوده اند، پس چرا حضور پررنگی در جنبش سبز ندارند؟ البته که ما با این نظر موافق نیستیم که مردم کردستان در جنبش سبز حضور نداشته اند، نه تنها در حد امکان حضور داشته ایم، بلکه هزینه هایی هم داده ایم. اما طرح این سئوال در کل بسیار بجا و مهم بود، اگر که فارغ از تمایلات سیاسی در پی یافتن پاسخ درخور به آن برآییم. آخر بسیار غیر منطقی خواهد بود که مردم کرد، روشنفکران، احزاب و رهبرانشان در بیش از نیم قرن گذشته تاکنون دمکراسی در ایران را تنها ضامن حقوق و مطالبات از دست رفته خود بدانند و در عین حال جنبش کنونی مردم ایران را آغاز مرحله جدی جنبش دمکراسی خواهی ایرانیان بدانند، اما خود علیرغم این همه هزینه هایی که طی چند دهه گذشته جهت تحقق مطالبات دمکراتیک شان داده اند، امروزه از حضور در جنبش دمکراسی خواهی سر باز زنند. برای همین است که پاسخ به سئوال طرح شده می تواند راهگشا واقع شود. چرا که به جرأت می توان گفت یکی از مهمترین عوامل آن به بی اعتمادی مردم کردستان بر می گردد که این بی اعتمادی خود نیز ریشه در جنگ طولانی و ظالمانه علیه مردم کردستان دارد. جنگی که رهبران جمهوری اسلامی بسان این روزها با سوء استفاده از احساسات مذهبی و میهنی طرفدارانشان و با شایعه و دروغ پردازی و توهم سازی در قبال مردم و جنبش دمکراسی خواهی کردستان براه انداختند.
بنابراین امروزه بر همه کوشندگان جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران و تمام کسانی که در غم دمکراسی آینده ایران هستند لازم است که به طور جدی و با نگاهی مسئولانه و انتقادی به جنگ کردستان و موارد مشابه دیگر بپردازند. اکثریت مردم کرد و فعالان اجتماعی و سیاسی کرد بر این باورند که جنگ کردستان به ترس حاکمیت از مطالبات جدی و دمکراتیک و مدنی مردم کرد در آن زمان بر می گردد. برای همین حالا هم تنها راه جلوگیری از تکرار این فاجعه تاریخی، به درک و پذیرش مطالبات دمکراتیک و مشروع مردم کرد وابسته است. امروز باید بپذیریم که به اراده جمعی مردمان وگروه های تشکیل دهنده ایران احترام بگذاریم و آنها را طوری تعریف کنیم که آنها خود می خواهند آنگونه تعریف شوند. حقوق ومطالباتشان را آنگونه که خود می خواهند برسمیت بشناسیم، نه برای آنها تعیین تکلیف نماییم و این عین دمکراسی است و لازمه دمکراسی آینده ایران نیز پذیرش تنوعات و احترام به حقوق و مطالباتشان می باشد. رسیدن به این درک درسی است که می توان از جنگ کردستان آموخت، زیرا که در واقع جنگ کردستان، جنگ دمکراسی بود که مخالفان دمکراسی بر مردم کرد تحمیل نمودند.
دبیرکل حزب دمکرات کردستان