رقص و نفت و دموکراسی و سفره

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

چند روزی گرفتار بحران سفر بودم، تا دو روز دیگر قضیه بکلی حل می شود. امروز هم قصد دارم یک سری به اخبار روز مملکت بزنیم. اول برویم سر ماجرای انتخابات…

چند اصل انتخاباتی

اول: ما یا باید حکومت را تحمل کنیم، یا سرنگون کنیم، یا از خارجی ها بخواهیم حکومت را سرنگون کنند، یا اوضاع را در حدی که می توانیم تغییر دهیم. تحمل این وضع به نظر من دشوار است، ما هم آدمهای سرنگون کردن حکومت نیستیم، یعنی نه قامتش را داریم نه استقامتش را، این چیزی هم که توی جیب بعضی هاست چراغ قوه است، اشتباه نگیریم. از طرف دیگر ملت دو شخصیتی هستیم، از طرفی از خارجی ها انتظار داریم حکومت را تغییر بدهند و وقتی کاملا آن جوری شد که ما می خواهیم( که خودمان هم نمی دانیم چه می خواهیم) زود از کشورمان گورشان را گم کنند. تا بعد دوباره گند بزنیم به همه چیز و به قول کرمانی ها « همون خر سیاه، راه آسیاب». و این تازه وقتی است که ما هنوز ماجرای خارجی را جدی نگرفتیم، وقتی قضیه جدی می شود و خودمان از خارجی ها دعوت می کنیم که به قول اکبرآقا بیایند به کشورمان حمله کنند، تازه یادمان می آید که ما ملتی بزرگ و مقاوم هستیم و حاضریم همه تن به تن سر به کشتن دهیم، مبادا که کشور به دشمن دهیم. و بعد می شویم هموطنانی که تازه یادشان می افتد که آماده شهادت برای جلوگیری از دشمن هستند، حالا اصلا تا یک هفته قبل فکر نمی کردیم این یارو دشمن ماست. می ماند یک راه و آن اینکه اوضاع را تا حدی که می شود عوض کنیم. من از ملت شهیدپرور و عزیز ایران می خواهم محض رضای خدا به این موضوع توجه کنند که این کشوری که سی سال بتدریج به آن گند زده شده، لااقل بیست سال طول می کشد که تر و تمیزش کنیم. لطفا صف را رعایت کنید، از پله شیش تا شیش تا نپرید، شلوارتان پاره می شود، بیخودی ندوید و دور نزدید. من یک پیشنهاد غیرسازنده دارم. و این پیشنهاد را یک سال قبل هم گفتم. راه من این است:

اول: سعی کنیم در انتخابات شوراها تا می توانیم با تعداد آرای بیشتر روی احمدی نژاد و حامیانش را کم کنیم. دقیقا باید روکم کنی راه بیندازیم. باید هر تعداد از شوراها را که می توانیم ببریم. رای دادن هم نباید بر اساس انتخاب مفید اشخاص باشد. یعنی به هر کسی که خوب بود رای بدهیم، بلکه کاملا باید حزبی و بر اساس ائتلاف ملی اصلاح طلبان و میانه روها علیه دولت احمدی نژاد رای بدهیم. اگر انتخابات را بردیم که این یک پیروزی بزرگ است، اگر باختیم باید خودمان را متوجه انتخابات مجلس در یک سال بعد کنیم. همین روش را ادامه دهیم و از این تلاش ها یک جبهه ملی، یک جبهه اصلاحات، یک جبهه ائتلاف ملی در بیاوریم. این تنها راه بقای ماست، وگرنه در وسط دو لبه قیچی « احمدی نژاد- بوش» کشورمان نابود می شود.

دوم: گروهی ار سیاستمداران ایرانی داخل و خارج نمی خواهند وجود مبارک شان را آلوده انتخابات کنند، لطفا این کار را بی سروصدا بکنند. باید به آقای ع.س. و ع. ا. و م. س. و ف. ر. و خانم ش. ع. و غیره هشدار بدهیم که لطفا سکوت کنید. اگر نمی توانید به حل مشکل کمک کنید، لطفا دردسر درست نکنید.

سوم: به نظر من در مورد دو انتخابات خبرگان و شوراها باید دو استراتژی در پیش گرفت. در جایی که کاندیدای میانه رو و اصلاح طلب داریم، با تمام نیرو شرکت کنیم و تا می توانیم همه را به پای رای گیری بیاوریم و در جایی که کاندیدای مناسب وجود ندارد، انتخابات را کاملا تحریم کنیم و جلوی رای دادن مردم را هم با آگاهی بخشی بگیریم. دقیقا با این تعریف که تعداد نمایندگان بیشتری در مجلس خبرگان داشته باشیم. در مورد انتخابات شوراها موضوع کاملا متفاوت است. انتخابات شوراها یک مسابقه سیاسی روشن است، یک طرف آن جناح احمدی نژاد و رهبری است و طرف دیگر آن اصلاح طلبان و میانه روها هستند. ائتلاف این دو نیرو اگر در سال 1378 و قبل از انتخابات مجلس ششم رخ داده بود، نه نشریات دوم خردادی و آزادی بیان براحتی از دست می رفت و نه کارگزاران که دوستان اصلاحات بودند و برای آن تاوان داده بودند، از جبهه اصلاح طلبی قهر می کردند و شاهد خاموش قلع و قمع جنبش دوم خرداد می شدند و نه اینکه جنبش اصلاحات بی دلیل رادیکالیزه نمی شد. حالا یک فرصت تاریخی است. این ائتلاف یک پیروزی بزرگ سیاسی است. حالا باید مردم را تا می توانیم به پای صندوق بکشیم. تا آخرین نفر.

چهارم: ما دچار بحران رسانه ای هستیم. رسانه ملی و روزنامه های داخلی تا حد امکان در اختیار محافظه کاران است. به قول ضرغامی « صدا و سیما خانه رئیس جمهور است.» جبهه ائتلاف ملی دچار عقب ماندگی رسانه ای است. این عقب افتادگی را باید از هر طریقی می توان جبران کرد. از یک طرف باید موقتا رادیو و تلویزیون های ممکن و مقدور را در اختیار گرفت. راهش را بلد نیستم ولی حس می کنم، یک ائتلاف میان رسانه های مختلف برسر این انتخابات ضروری است. حتی در مورد رسانه های خارجی که به نحوی دولتی هستند مانند بی بی سی و صدای آلمان و غیره هم شاید تلاش کردن بی فایده نباشد. اگرچه تعیین کننده در این موارد گاهی اوقات روابط دولتی است. البته گاهی اوقات. اما به نظر من رفتن برای اجاره یک تلویزیون یا رادیوهای مختلف مفید است. و البته مفیدترین کار رسانه های رودررو و حضور در مجالس و دانشگاهها و هرجایی است که می شود حرف زد.

قصد نداشتم فقط به این موضوع اشاره کنم. ولی مثل اینکه همین کار را کردم. فردا ادامه داستان را با هم باید بگوئیم. در هر حال حقیر سراپا تقصیر به عنوان یک انسان قلم به مزد آمادگی خود را برای هرگونه فعالیت رادیو تلویزیونی در این روزها به نفع شرکت مردم در انتخابات اعلام می کنم.

خبرهای انتخاباتی

خبر اول اینکه: « اسامی 1271 داوطلب تائید صلاحیت شده شورای شهر تهران اعلام شد.» با ذره بین دنبال اسم 25 نفر گشتم، ولی مثل اینکه لیست کاندیداهای شورای شهر کابل را داشتم می خواندم، دریغ از 25 تا اسم آشنا. یک خوبی اش این است که احتمالا رای ها خرد نمی شود. خبر دیگر اینکه آرمین اعلام کرد که: « سازمان مجاهدین و حزب مشارکت در انتخابات خبرگان نه فهرست می دهیم و نه از لیستی حمایت می کنیم.» رضا خاتمی هم یک همچین حرفهایی را گفت. من که با نظرشان مخالفم و معتقدم باید یک لیست بدهند و مثلا اعلام کنند که ما از این 37 نفر حمایت می کنیم. تقریبا همه آدمهای سیاسی بر ضرورت حضور نیروهای مردم تاکید کردند. بهزاد نبوی با یک قیافه پر از شور و شادمانی گفت که اگر حضور مردم پرشور باشد، تخلفات انتخاباتی موفق نخواهد بود. اما شمس الواعظین از « تلاش محافظه کاران برای ایجاد فضای سرد انتخاباتی» خبر داد. رضا خاتمی هم اعلام کرد که حضور گسترده مردم باعث جلوگیری از نفوذ و تقلب می شود. به نظر من آرمین در هشدار نسبت به دخالت حزب پادگانی( منظورشان بسیج است) در انتخابات زیادی ناامید و مایوس است. در این میان دو نفر بسیار موثر برخورد کردند. قربانش بروم خاتمی جان، در یک سخنرانی بسیار خوب و موثر در میان جوانان اصلاح طلب، اعلام کرد که« عوام فریبی فرو می نشیند و اصلاحات خواهد ماند…. برخی حیات شان را در غیبت مردم می بینند.» محمد قوچانی هم که از وقتی سبیل هایش را زده خیلی باحال تر به نظر می آید، یک جمله کلیدی را گفته که « می خواستیم دموکراسی را سر سفره های مردم ببریم.» و اما بشنوید از مناظره جالب و هیجان انگیز تاج زاده و اسدالله بادامچیان. ظاهرا گروه برگزار کننده برای اینکه تاج زاده نتواند به سووالات بادامچیان جواب بدهد و نتواند حالش را بگیرد، مناظره را برگزار کردند، اما به تاج زاده خبر ندادند که باید در مناظره شرکت کند، به همین دلیل بادامچیان گفت: « تاج زاده نیامد، چون دانش او از من کمتر است.» ابطحی خبر داد که اصلا تاج زاده از این جلسه بی اطلاع بود.

رقص و نفت و دموکراسی

علیرغم پخش فیلم حضور احمدی نژاد در مراسم رقص و پایکوبی هندی و مصری در دوحه که توسط بیش از یک میلیارد بیننده دیده شده است، دفتر احمدی نژاد اعلام کرد که وی در آن زمان در استادیوم حضور نداشته است. احمدی نژاد قبلا هم در مورد اظهارات هاله نورانی خودش در حضور آقای جوادی آملی به یک خبرنگار خارجی گفت: چنین چیزی وجود نداشته و این شایعات روزنامه هاست، من خواهش می کنم یک نفر لطفا برای احمدی نژاد موارد زیر را توضیح دهد.

1) دوربین وسیله ای است که تصویر آدم را پخش می کند و مردم وقتی می بینند که شما در یک جایی نشستید، شما نمی توانید تکذیب کنید و بگوئید که من جلوی دوربین نبودم. تکذیب مال وقتی است که آدم را نشان نمی دهند.

2) تلویزیون همه چیز را نشان می دهد، هم موقع سخنرانی و هم در حال تماشای رقص.

3) حضور احمدی نژاد تکذیب می شود، به این معنی نیست که احمدی نژاد دوست نداشت در آنجا باشد، یا دوست نداشت بقیه او را ببینند، بلکه به این معنی است که احمدی نژاد در استادیوم نبود.

4) رقص و آواز و موسیقی چیز بسیار خوبی است و ما برای دیدن آن پول می دهیم تا آنرا تماشا کنیم، بعدا هم برای همه این را گزارش می کنیم. این کار اصلا بد نیست، اما اینکه آدم یک وزیر ارشاد داشته باشد که جلوی هرچی رقص و آواز را بگیرد، بعدا خودش تنهایی این چیزها را تماشا کند بسیار بد است.

5) حالا ما که احمدی نژاد را آدم حساب نمی کنیم، بوش و بلر و مرکل و شیراک و این قبیل موجو.دات هم فکر می کنند یک دیوانه ای است، که آمده و می رود، اینها هیچ، اما آدم وقتی بغل دست بشار اسد و اسماعیل هنیه که خودشان اینکاره هستند، نشسته باشد و بعدا بگویند که نبود، خیلی جلوی در و همسایه بد است.

6) چه اشکالی دارد، احمدی نژاد گفت من می خواهم نفت را سر سفره مردم ببرم، نتوانست، حالا که مکی تواند حداقل رقص را سر سفره مردم ببرد، مردم به رقص هم احتیاج دارند.

یک عالمه سوژه و حرف داشتم، روده درازی کردم. همینجا درز می گیرم تا فردا.