شبکه مهمان نوازی رایگان در ایران

نویسنده

» یک گزارش جهانگردانه از اشپیگل

کریستیان ریشتر

ایرانیان جزو مهمان نوازترین مردم جهان اند. آنها ازطریق سایت “کاوچ سرفینگ” Couchsurfing مسافران را به خانه های خود دعوت می کنند و البته متحمل خطر و درگیری با مسؤولان حکومتی می شوند. در این گزارش سه مقصد را در این سرزمین برای شما نقل می کنم.

در این گزارش افرادی را معرفی کرده ام که بسیار مهمان نواز و مسؤولیت پذیرند. علاقه آنها برخلاف قوانین کشورشان است و به همین دلیل نام آنها را تغییر داده ام.

 

نیلوفر

هواپیمایم ساعت ۵ صبح در تهران می نشیند. ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه در میدان دربند در شمال تهران از تاکسی پیاده می شوم و با گروهی از کوهنوردان سحرحیز خوش و بش می کنم. آنها در سایت اینترنتی “کاوچ سرفینگ” یک تور کوهستانی ترتیب داده اند: ناصر، رضا و نیلوفر.

هنوز در میان رستوران های رنگارنگ در حرکت ایم و در مورد سیاست صحبت می کنیم. می دانم که برخی از مردم محمود احمدی نژاد را “مموتی” می نامند که به نظرم جنبه تحقیرکننده دارد. هر سه آنها از تصویر منفی ای که دولت جمهوری اسلامی از ایران در جهان برجای گذاشته ناراحت اند. نیلوفر ۳۱ ساله می گوید: “مردم فکر می کنند که در ایران در هر گوشه یک تروریست ایستاده. این اصلاً واقعیت ندارد.”

در ایران قوانین برای زنان بسیار سخت تر از مردان است. به ارتفاع ۲۷۰۰ رسیده ایم. نیلوفر روسری خود را درمی آورد [اقدامی ممنوع] و شروع به آواز خواندن می کند [اقدامی ممنوع] و کمی دیرتر در داخل اتومبیل سیگار می کشد [که برای زنان در اماکن عمومی ممنوع است]. او در سایت کاوچ سرفینگ نوشته است که می تواند در نزد خانواده اش مهمان بپذیرد، حتی اگر به مانند من، مرد باشد [ممنوع].

 

کریم

با یکدیگر در یک قهوه خانه در تبریز نشسته ایم و قلیان میوه ای می کشیم: دود قلیان که بوی سیب و نعناع می دهد به هوا بلند شده. از فوتبال و موسیقی راک صحبت می کنیم. کریم، دانشجوی ۲۶ ساله می گوید: “اینجا هیچ کس خوشحال نیست. مردم غمگین و افسرده اند.” مهم ترین هدف او در زندگی این است که از ایران خارج شود؛ ترجیحاً به ایالات متحده برود که گروه مورد علاقه اش در آنجا زندگی می کنند. او قصد دارد از دانشگاهی در ایندیانا بورس تحصیلی برای رشته مهندسی کامپیوتر بگیرد.

او می گوید: “ما در یک نظام هراس انگیز زندگی می کنیم که در آن، رابطه جنسی قبل از ازدواج می تواند به مرگ دو نفر بینجامد.” والدین او محافظه کارند و نمی دانند که او سیگار می کشد و الکل می نوشد.

او هر از گاهی یک بطری ودکا یا ویسکی می خرد و گاهی نیز شراب قرمز را ترجیح می دهد. او با دوستانش ته بطری را در می آورند، چرا که نباید هیچ اثری از آن باقی بماند. “چه اتفاقی می افتد اگر شما را با الکل دستگیر کنند؟” کریم در پاسخ می گوید: “ترجیح می دهیم به این چیزها فکر نکنیم.”

 

سمیرا

الکل طبی به همراه آب پرتقال که مزه بنزین می دهد؛ گویی می خواهی منفجر شوی؛ ۷۰ درصد الکل؛ یک نوشیدنی جهنمی. مشروبات الکلی در ایران گاهی باعث کوری یا مرگ می شوند. سمیرا ۱۹ ساله می گوید: “نگران نباش. این از نوع مرغوب اش است که برای بیمارستان ها مورد استفاده دارد. الان نصف بطری تمام شده و هنوز زنده ایم.” ما در اتاق کوچک او در کردستان نشسته ایم و یک فیلم وحشتناک آمریکایی را در لپ تاپ تماشا می کنیم.

ایران دارای مناظری فوق العاده است. مقبره های شعرا، باغ های شیراز، واحه های یزد، مساجد اصفهان. همه اینها را در مسیرم گنجانده ام. ولی در دیدار با مردم مهمان نواز ایران، شنیدن داستان های آنها برایم جالب تر از داستان هایی است که بناهای تاریخی این کشور نقل می کنند.

دیروز ناگهان پروازم به اصفهان را کنسل کردم تا چند روز به همراه سمیرا و خواهرش به کردستان و مناطق جنگی در غرب ایران بروم. مطمئناً به تماشای اطراف نیز خواهیم رفت. فردا به تماشای بازار قدیمی با گنبدهای زیبا می رویم. سمیرا نیز می خواهد از ایران خارج شود؛ تفریح کند، و آزادی داشته باشد. او می گوید: “دوست دارم به اروپا بروم.”

در برنامه فرهنگی مان، تماشای فیلم “جن گیر” و نوشیدنی های جهنمی را افزوده ایم، ولی احتمالاً تجربه این سفر برایم از تجربه هر سفر دیگری واقعی تر خواهد بود.

منبع: اشپیگل