الزامات دوران نو

نویسنده

hedysaber.jpg

تصور می کنم که در این سه ویا چهار ساله اخیر وارد دوران جدیدی شده ایم که کسی کمتر به آن عنایت می ‏کند زیرا می بینیم افراد به همان روش های سنتی می خواهند مسایل را حل کنند. این دوران را به این اعتبار ‏دوران نو می نامیم که پس از دوره ای از تاریخ ایران که به دوره اصلاحات موسوم بود قرار دارد. زیرا دوره ‏اصلاحات با بن بست های جدی مواجه شد. بن بست هایی که صرفا به دلیل حضور راست سرکوبگر نیست.‏

جریان راست در همه جهان وظیفه اش این است که مقابل تحول می ایستد. این جریان نیز صد سال است که ‏در ایران مقابل تحول ایستاده است. یکصد سال قبل از مشروطه یعنی در موج های نوخواهی عباس میرزا، ‏قائم مقام، امیرکبیر، و در نهایت درموج های سپهسالار وامین الدوله نیز ایستادگی جریان راست دربرابر ‏تحول وجود داشته است. فرازهای جدیدی نیز بعد از مشروطه وجود داشته است. لذا این که واویلا راه بیندازیم ‏و بگوییم جناح راستی در ایران وجود دارد که مقابل تحول می ایستد، باید بگویم که این موضوع، اساسا چیز ‏جدیدی نیست و در تمامی جهان با این شرایط در هرمنطقه به نحوی برخورد داشته ایم. اروپاییان نیز زمانی ‏که می خواستند ازقرون میانه بگذرند ووارد جهان نو شوند، با مشکلات کلیسا و طیف های مرتجع وابسته به ‏زمین وکلیسا برخورد داشتند. در باره علم نیز این چنین است. علم نیز برای پیشرفت خود قربانی داد. به ‏عبارت دیگر درهر مسیری که انسان پیشرفت کرده این گونه نبوده که برایش فرش قرمز پهن کرده باشند. تا ‏این جا همه ناکامی های دهه اخیر پاس داده شد به جریان راست سرکوبگر، در حالی که خود جریان اصلاح ‏طلب اعم از جریان های اصلاح طلب درون حاکمیت وچه جریان های اصلاح طلب بیرون از حاکمیت ‏مشکلات خاص خودشان را داشتند، از این رو نتوانستند به توفیق دورانی نایل بشوند. ‏

لذا این یک وجه قضیه است. یعنی دورانی تمام شده ودوران جدیدی آغاز شده است. وجه دوم این است که ‏مصرف گزاره های فکری، روشی و منشی تکراری گذشته سرآمده است. لذا با این گزاره ها دیگر نمی توانیم ‏راه باز کنیم. ‏

وجه دیگر دوران جدید این است که نسل نو که نه حافظه تاریخی جدی دارد ونه باروش های نسل ما ونسل قبل ‏از ما با ایران وجهان برخورد می کند و سراسر پرسش وابهام و تردید وتزلزل است بخش مهمی از عرصه ‏ملی مارا پر کرده است. ‏

وجه بعدی این است که نسل نو، خود اعلام نیاز و پرسشگری می کند. این پرسشگری از خدا وجایگاه خدا در ‏هستی گرفته تا عدالت وآزادی و… روابط جنسی میان دختروپسر را دربرمی گیرد. ناگفته نماند که دراین میان ‏جهان هم بسیار پرشتاب حرکت می کند. در ارتباط با شتاب جهان، مثالی در باره خط تولید اتومبیل در کره و ‏ژاپن می زنند که در این دو کشور خط تولید برای یک دوره پنج ساله دراین دوکشور زده شده وپس از ازاین ‏دوره تمامی خط تولید جمع آوری شده وخط تولید جدیدی جایگزین آن می شود واین الگویی است برای همه ‏جهان. علاوه براین شتاب مذکور باعث شده تا بخشی از علم تبدیل به حباب شده و گزاره های علمی جدیدی ‏جانشین آن ها شود. ‏

وجه دیگر نو شدن، وضعیت ما و ایران است. وضعیت ایران به این اعتبار نو و جدید است که ساده ترین ‏وعقب مانده ترین جریان اجتماعی ایران حاکم شده وبا سیاست هایی که در عرصه سیاست خارجی وسیاست ‏داخلی اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی اتخاذ کرده است، ایران را با تمام قوا به سوی فروپاشی وبنیان پاشی می ‏برد. از این رو حاکمیت از این موضوع هراس داشته است که اوضاع دچار فروپاشی شود. اما باید گفت که ‏فروپاشی اجتماعی صورت گرفته وچیزی وجود ندارد که شیرازه بر آن استوار باشد. اما در حال حاضر بحث ‏فروپاشی ایران مطرح است به این مفهوم که در یک دوره دوسه ماهه بنیان های اقتصادی ایران از میان رفت، ‏سازمان برنامه به عنوان نهاد اقتصاد کلاسیک ایران با 70 سال سابقه تقریبا منحل شد، بانک مرکزی از اعتبار ‏پیشین خود سقوط کرد، مرکز آماربه عنوان یک اداره کوچک به داخل ریاست جمهوری رفت و استقلال خود را ‏ازدست داد. نظام کارشناسی ایران بسیار بی بارو بر شدتا جایی که اکنون معدل سنی کارشناسان سازمان ‏برنامه چیزی حدود 40 سال است که تا کنون این میزان سابقه نداشته است. اقتصاد ایران به صورت جدی ‏شخم زده شده است وبا سیاست تزریق پول در طی دو سال گذشته 150 میلیارد دلار به اقتصاد تزریق شد و با ‏آویزان کردن موز وآناناس و نارگیل و…. یک جشن عروسی مبتذل در ایران به پا کردند. رییس جمهور با ‏چمدان تراول به سفر می رود. چنین ابتذالی در ایران تا این اندازه سابقه نداشته است. از سوی دیگر این گونه ‏برخورد سیاسی نیز در ایران کم سابقه بوده است به نحوی که علاوه برفشارهای بسیار شدید بیرونی، ماشاهد ‏یک خود سانسوری بی سابقه هستیم به نحوی که قبل از آن که حاکمیت افراد را سانسور کند، خودشان خودشان ‏را سانسور می کنند. در حال خاضر میانگین ژورنالیسم درایران حدود 25 و 26 سال است. ولی همین قلم به ‏دست های 26 ساله از هرژورنالیست 70 ساله ای محافظه کارترند. آنان برای نوشتن ابتدا ملاحظه موقعیت ‏خود، سپس نشریه و در آخر ملاحظه خشونت حاکم بررفتار با روزنامه نگاران را می کنند. سانسور پیچ در ‏پیچ و تودرتو تا این اندازه در ایران وجود نداشته است. ‏

اما هنگامی که از حاکمیت به سمت احزاب می آییم، مشاهده می کنیم که جریان های سیاسی فکری ایران نیز ‏در وانفسا ترین دوران خود به سر می برند به گونه ای که جریانی که به اپوزیسیون موسوم است ( گفتم ‏موسوم است زیرا الان خود اپوزیسیون وجود ندارد) هیچ گاه به مانند اکنون نبوده که به مانند محاکمیت ‏طرفدار حفظ وضع موجود بوده باشد. این که اپوزیسیون فاقد ایده نو، سازماندهی نو، فکرنو و آموزش نو ‏است، از یک منظر به معنی کنار آمدن اپوزیسیون با وضع موجود است تا به هر نحو ممکن بماند. اپوزیسیون ‏وبه ویژه جریان روشنفکری مذهبی هیچگاه به چنین شرایطی گرفتار نبوده است. روشنفکری مذهبی همواره ‏درمدار تغییر جهان پیرامون براساس توان خودش حرکت کرده است تا آن را بهبود بخشیده وزیست نو در ‏ایران به وجود بیاورد. به اعتبار آن چه که عرض کردم باید بگویم اوضاع خودمان بسیار وخیم تر ازحاکمیت ‏است. اگر جریان های سیاسی – فکری موجود را به جای حاکمیت بنشانیم با توجه به این که 30 سال تخیل ‏ورزیدند، سخنرانی و مقاله پاراف کردند، می بینیم که آن ها نیز بدیل مناسبی برای حاکمیت نیستند. از این رو ‏شاید خود حاکمیت در شرایط اجرایی شاید موفق تر از جریان اپوزیسیون روشنفکری است. ‏

‏ با تو جه به آن چه عرض کردم، جهان نو است و متناسب با این نو بودن، باید ملزوماتی را برای خود فراهم ‏بکنیم. ‏

‎ ‎تحلیل 9 آیه سوره بقره‏‎ ‎

‏9 آیه ای که از سوره بقره مطرح شد، یک گزاره کامل به شمارمی رود. به این مفهوم که آیات متشکله اش یک ‏گزاره موضوعی کیفی را تشکیل می دهند. سوره هایی که مطول هستند مانند سوره بقره وآل عمران، اعراف، ‏سوره های تبیینی نام دارند. این دسته از سوره ها سوره هایی هستند که جهان و تاریخ را تبیین می کنند. مثلا ‏سوره های اعراف، طه، هود، مومنون و شعرا، سوره های فلسفه تاریخ هستند، سوره اعراف و بقره بیشتر ‏تبیین جهان می کنند. این 9 آیه هم در سوره بقره، از آیه های تبیینی به شمار می روند. این آیات نیز آیات ‏مطول مابین 20 تا30 کلمه هستند. آیاتی که بیش از 20 کلمه هستند، نوعا آیات تبیینی هستند، یعنی می خواهند ‏نوعا آیات و حقیقتی را بیان کنند. آیه 30 تا 38 بقره، حدود یک صفحه قرآن را به خود اختصاص داده است. ‏در این گزاره کامل، خداوند گزارشی می دهد. اگر بپذیریم که قرآن گزارشی است از بدو خلقت تا زمان پیامبر ‏آخر، گزاره هایش نیز اجزا گزارش ها هستند. ابتدا باید عرض کنم در این 9 آیه چند مفصل قابل مشاهده است ‏‏: 1- خلقت انسان 2- جعل انسان برای جانشینی 3- موضع گیری فرشتگان‏‎ ‎‏4- خداوند آموزش به آدم را ‏مطرح می کند وبرای این موضوع کلمه اسماء را به کار می برد. 5- آدم آموزشی را که ازخداوند گرفته به ‏فرشتگاه پس می دهد. 6-‏‎ ‎همه فرشتگاه به موجود کیفی جدید( آدم) سجده می کنند جزابلیس. 7- آدم به عنوان ‏یک موجود نو با همسرش حوا در بهشت مستقر می شوند. ظاهرا 7 ساعت بیشتر دربهشت تاب نمی آورند و ‏خطایی را مرتکب می شوند که براساس آن هبوط صورت می گیرد. مهم این است همچنانکه آدم در مرحله ‏ورود به این جهان مورد آموزش قرار گرفت وخداوند اورا تجهیز کرد، در مرحله هبوط نیز بازهم خداوند ‏انسان را مجهز می کند. در آن جا به آدم اسماء را آموخت ودر این جا کلمه را به او القاءکرد. آیه آخر هم تاکید ‏می کند که بعد از این هم آموزش وپیام رسانی ادامه دارد و اگر انسان و بنی بشر پیام ها را در بن بست ها ‏وبحران ها بگیرد درسیر زندگی خود نه خوفی و نه حزنی خواهد داشت. و این که درشرایط موجود ما هم ‏حزن داریم وهم خوف، ‌نشانگر آن است که ما با این پیام نتوانستیم ارتباط برقرار کنیم. در این جا دو آیه وجود ‏دارد که برروی سنت های خداوند تاکید ویژه دارند: 1- سنت الله التی قد خلت من قبل لن تجد لسنت الله تبدیلا. ‏سنت ها ی خداوند روش های پایدار، بدون تبدیل وتحول، سنجیده ومحصول اندیشه ودرایت وذکاوت و بی ‏کاستی و بی پایان خداوند است. این بدان معنی که سنن خداوند بارکیفی دارند. یکی از این سنت ها، سنت ‏تجهیز است. تجهیز به این مفهوم است که خداوند آدم را پس از خلقت مجهز( به اسماء) می کند. آدمی که می ‏خواهد به این جهان بیاید، این گونه است که ازمادون با دون آمده است. به عبارت دیگر از غیر هستی به جهان ‏هستی آمده است. آن اسمایی که درقرآن آمده است به معنای کلید واژه هایی است برای حضور پیدا کردن ‏درجهان هستی که برای آدم وهمسرش بسیار نوپدید بوده است زیرا چنین موضوعی اساسا قبلا وجود نداشته ‏است. اسما کلید واژه های ورود به هستی است، دانشی برای ایجاد همفضایی با پیرامون است. انسان خطا می ‏کند وخداوند برخلاف نظام های مستقر درایران، به جای تنبیه بدنی، به او آموزش می دهد. آموزش هم، ‏آموزش کلمه است. اگر اسماء کلید واژه ها بود، کلمه دردوران جدید واژگان کیفی بارداری هستند، از چه ‏طریق کلمه به انسان منتقل شد؟ با مکانیسم القاء. القاء به معنی تزریق کیفی است. البته درکشور ما چون همه ‏چیز با مکانیزم زور پیش می رود، گمان می کنیم القاء یعنی تفهیم زوری! ولی القاء به معنای تزریق محنوایی ‏و کیفی، و به عبارت دیگر تزریق یک مفهوم به دیگری است. خداوند با این مکانیسم به انسانی که خطا کرده و ‏درمقابل خداوند شوریده است به جای تنبیه، به او آموزش می دهد و مجددا او را مجهز می کند. آموزش جدید ‏نیز آموزش کلمه است. آیه آخر نیز که آیه 38 است آیه کیفی است. این آیه به بنی بشر می گوید که از این به ‏بعد زمین و به عبارت بهتر ساختن آن، تنظیم روش ومنش و به طور کلی اداره آن به دست شما است. از این ‏به بعد که دربن بست ها گیر می کنید، پیام هایی از طریق راهنمایانی خواهند آمد که اگر شما با آن راهنمایان ‏ارتباط مناسب برقرار کنید طبیعتا حزن واندوهی نخواهید داشت و دربن بست تاریخی خود باقی نخواهید ماند. ‏

پس یکی از سنت های خد اوند سنت تجهیز است که مرحله به مرحله خداوند انسان را مجهز کرده است. سپس ‏ارسال رسل وانبیاء را داریم که توسط آنان آموزش از طریق وحی تا زمان پیامبر آخر ادامه می یابد. این را ‏هم بگویم که به خصوص انبیاء اولوالعزم دورانساز، حاوی دوپیام بوده اند: 1- پیام محوری توخید که همواره ‏خود را عبد وبنده پروردگار می دانستند. 2- این دسته از انبیاء دارای یک پیام دورانی نیز بوده اند. پیام دورانی ‏متناسب با آن محلی است که میزبان وحی است. هر قومی به دلیلی انحراف از معیار پیدا کردند. 1826 قوم ‏لوط انحراف جنیسی پیدا کردند، قومی نیز کم فروش شدند، قوم دیگر متقلب شدند، آن پیامبری که می آمده تا ‏پیام وحی را برساند برای پرستش خداوند یکتا برساند، قرار بوده که یک پیام دورانی نیز بیاورد تا انحراف ‏معیار انسان را از فطرتش جلوگیری کند. لذا این دسته از آموزش ها مداوم ومستمر بوده است. خود کتاب آخر ‏هم درحقیقت کتاب تجهیز است تا به این طریق همه کسانی که می خواهند رونده باشند از این کتاب بهره ببرند. ‏کتاب آخرهم مانندکتاب های دیگر در زمینه فلسفه تاریخ وتبیین جهان آموزش های جاویدان دارد به علاوه آن ‏که هر فرد که آن را بخواند می تواند در حد درک و توان خویش، مخاطب وحی موجود درقرآن نیز قرار ‏بگیرد. یعنی به آن گونه نیست که تنها یکباربه ذهن پیامبر متبادر شده وحی سرآمد. خیر هرشخصی می تواند ‏رابطه ای برقرار کند و در حد نیاز خود ازآن الهام بگیرد. ‏

وجه دیگر نیز این است که الهام خداوند به انسان همواره پابرجا بوده است. ادیسون جمله ای دارد که می گوید ‏نبوغ از یک درصد الهام و99 درصد عرق. این جمله خیلی جالب است. یعنی استارت آن الهام و منشاء آن خدا ‏است، عرق همه به مفهوم آن انسان عاشقی است که برای رسیدن به هدف خودش عرق می ریزد. ‏

در این جا باید اضافه کنم که تجهیز وجهی ار ربوبیت ورفاقت خداوند با انسان است، ربوبیت یک واژه با ابعاد ‏مختلف است به نحوی که از پدری خدا گرفته تا رفاقت، ولایت ( نه به معنای ولایت فقیه بلکه به معنای رفاقت ‏خدا با ابناء و کسانی خداوند آن ها را خلق کرده است) و… درآن مستتر است. بنابراین سنت پروردگاه تجهیز ‏است ودر هر مرحله ای که قرار انسان به دوران نویی وارد شود، خداوند انسان را مجهز می کند. پس مجهز ‏شدن به کیفیت نو برای ورود به دوران نو یک اصل غیر قابل تردید است. ‏

حال سنت بشر چیست؟ آیا سنت بشر جدای ازسنت پروردگار است یا همزاد با سنت پروردگار است. ؟ بشر ‏نیز سنتش این است که قبل از ورود به مدارهای نو وعرصه های کیفی، همواره خود را مجهز می کند؛ هم به ‏لحاظ عملی وهم به لحاظ نظری. لذا بشر فراز به فراز قبل از آن که در هر مرحله ای به دوره جدید ورود پیدا ‏بکند خود را مجهز کرده است. دردوره غارنشینی، بشر چوب تراشید تا بتواند به عصرشکار وارد شود. ‏دردوران شبانی حیوانات را مهار و اهلی کرد تا بتواند دوران شبانی را رقم بزند. دردوره کشاورزی بذر را ‏اختراع کرد وویژه گی های گیاهان را شناخت و از گذر آن توانست زمین های کشاورزی را آماده کند. ‏

دردوران گذاری که می خواست از دوران کشاورزی به دوران فنی وارد بشود اقدام با ایجاد و کشف صنایع ‏دستی کرد و سپس وارد دنیای صنعتی ودوران های تکنولوژی شد. از این رو مشاهده می کنیم که سنت بشر ‏نیز سنت تجهیز است. خانم خوارزمی در تقسیم بندی خود ذکرمی کنندکه از زمان کتابت بشر 4هزار سال می ‏گذرد. ایشان می گوید اگر عمر مفید هر نسل دورانساز را 80 سال تعریف کنیم، بشر ازابتدای کتابت تاکنون ‏‏50 نسل 80 ساله را تجربه کرده است. واین دونسل اخیر که 160 ساله اخیر جهان رقم زده است، بیشترین ‏سهم را درساخت وساز شرایطی را که مابه ارث برده ایم داشته اند. از این رو مشاهده می کنیم که روند تجهیز ‏در این 200 سال اخیر بسیار بیشتر شده است. بشر برای عبور از قرون وسطی و رهایی از چنگال کلیسا نیز ‏به ادبیات نو، فلسفه نو و… تجهیز شد تا توانست به دوران جدید پای بگذارد. این سیر به عنوان سنت بشر در ‏ایران نیز طی شده است. در ایران ما نیز ملکم خان، آخوندف، سید جمال الدین اسد آبادی، میرزاآقاخان ‏کرمانی، در کنار این ها اصلاح طلبان درون حاکمیت مانند مستشارالدوله امیر نظام گروسی و امین الدوله ‏آمدند. سلسله روشنفکران تبریز مانند دواچی، ناطق، تربیت و… پا به عرصه وجود گذاشتند. از این رو ‏درایران 40 سال قبل از مشروطه، سیر تجهیز در ایران طی شد و به همراه آن آرمان مشروطه یعنی رفع ‏مطلقیت و استقرار مشروطیت شکل گرفت. 10 سال قبل از مشروطه تا 10 سال بعد ازمشروطه 80 رساله ‏درایران نوشته شد. این رساله ها بعلاوه آثار ودستنوشته ها ومحاورات اصلاح طلبان درون وبیرون حاکمیت ‏شرایطی را به گونه ای فراهم کرد که عروسی مشروطیت وجمهوریت برای ایرانیان مهیا شد. جشنی که ‏ازاروپا آغاز شده بود و سپس به ژاپن و در نهایت به روسیه و عثمانی و در آخر به ایران رسید. ‏

به آیه 122 درسوره توبه کمتر عنایت می شود. این آیه بسیار کیفی است. پیامبر برای یکی از جنک ها فرمان ‏بسیج داد. چند نفری تمکین نکردند. می گویند ما به جنگ نمی رویم زیرا ما می خواهیم به کار فکری بپردازیم ‏و دردین تفقه بکنیم. پیامبر راضی نمی شود ومجددا فرمان اعزام همه به جنگ را می دهد، آن ها نیز مجددا ‏تمکین نمی کنند. به دنبال این موضوع آیه تفقه نازل می شود. می گوید الزامی نیست که همه باهم به جنگ ‏بروند. بگذار هسته ای تفقه دردین کنند ( تفقه مانند شخم زدن است و در حقیقت مجادله ای است برای فهم ‏جدید) تا بقیه که از جنگ برمی گردند، اقدام به آموزش آنان کنند تا از این طریق جامعه تحول یابد. این آیه ‏نشان می دهد که سنت تجهیز جابه جای قرآن وجود دارد. مشورت نیز برای تجهیز بشر است. بنا براین سنت ‏خدا ( به عنوان سنت اصلی )سنت خلق جدید است وسنت بشر( به عنوان سنت فرعی) نیز سنت نوبه نو شدن ‏است. ‏

حال باید بپرسیم چرا ما دراین شرایط گرفتار آمد ه ایم؟ به این دلیل است که ما سنت تجهیز را به فراموشی ‏سپرده ایم. درایران نیز هرگاه به تجهیزی متوسل شده ایم، تحولی ایجاد شده است. تجهیز یک دهه قبل ‏ازمشروطه به مشروطه منجر شد. تجهیز دهه 20 که به نهضت ملی شدن نفت منجر شد. تجهیزهای دهه های ‏‏40 و50 به انقلاب منجر شد. تجهیز دهه 60 و70 هم حرکت موسوم به اصلاحات درآمد. حرکت موسوم به ‏اصلاحات نیز زمانی توقف کرد که جان مایه خودش خشکید. به عبارت دیگر سرکوب کوی دانشگاه، ترورها، ‏و قتل های زنجیره ای پایان اصلاحات نبود. ‏

درتمامی جهان کسانی شرایط را به پیش می برند که سیر تجهیز را طی کرده باشند. غیر ممکن است اتفاق ‏مثبتی روی دهد بدون تجهیز. از آن جا که جهان از روی تصاد ف به وجود نیامده، از همین رو تحول هم از ‏روی تصادف ایجاد نشده است. ‏

اما آن چه درایران روی داده، جریان معکوس سنت خداوند وسنت بشر است. روشنفکری ایران به ویژه ‏روشنفکری مذهبی اش تا زمانی که کارمی کرد، جهان نو می ساخت، در دهه 20 مثلث پاک نهادی از ‏بازرگان، طالقانی، و دکتر سحابی تشکیل شد. آقای طالقانی در قرآن غور کرد وحرف برای گفتن داشت که ‏براساس آن نسل نویی را تربیت کرد. مهندس بازرگان در حد فهم خویش براساس رشته تحصیلی اش که ‏ترمودینامیک بود به تبیین جهان پرداخت وکتاب های راه طی شده، ‌عشق وپرستش و ذره بی انتهاء محصول ‏کار ایشان است. دکتر سحابی هم درحد توان خویش زیست جهان را توضیح داد و آن را در کتاب خلقت انسان ‏و مابقی مقاله هایش تبیین کرد. مرحوم نخشب در حد توان خویش گراره تلفیقی سوسیالیسم وتوحید را مطرح ‏کرد. بعدها درنسل نو حنیف نژاد ظهور کرد. او با همه جوانی اش گزاره ای برجای گذاشت که بسیار ماندگار ‏است. وقتی که برای آغاز جنگ مسلحانه به او فشار می آوردند، ( چون جریانی درکردستان دست به اسلحه ‏شده بود) او سخن بسیار کیفی را مطرح کرد. او گفت برای آن که یک سانتی متر خاک درکف اقیانوس رسوب ‏کند، یک میلیون سال زمان لازم است. طبیعت پرحوصله است وبا حوصله خود را تجهیز می کند، ما هم باید ‏پرحوصله باشیم وبا حوصله باید خود را تجهیز کنیم. اما الان صلاحیت لازم را کسب نکرده ایم. آنان به مدت ‏‏10 سال کارفکری کردند، جهان را تبیین کردند و براساس آن کتاب های جهان سه عنصره، دینامیسم قرآن، ‏شناخت، راه بشر راه انبیاء را منتشر کردند و به این گونه خود را مجهز کردند تا به سرفصلی برسند. بعدها ‏شریعتی آمد و دیگرانی آمدند که این نقض تجهیزسازی را ایفا کردند از جمله دکتر پیمان، مهندس صحابی، ‏آقای میثمی در حد تجربی، و دیگران نیز هریک به اندازه سهم خویش به این فرآیند تجهیز کمک کردند. ‏

‎ ‎ضعف جربان روشنفکری‎ ‎

این که جریان روشنفکری در حال حاضرمحلی از اعراب ندارد و نمی تواند موفق بشود وقادر نیست دوران ‏بسازد محصول این است که سیر تجهیز را طی نمی کند. در ایران نیز تا زمانی که روشنفکری مذهبی ‏درموضع تولید بود، دوران نیز نو به نو عوض می شد. با همه سرکوبگری که شاه داشت مجبور بود جریان ‏های تحول خواه را مورد ملاحظه قرار دهد. البته سرکوب کرد ولی نمی توانست آن ها را نادیده بگیرد. این ‏درحالی است که جمهوری اسلامی به راحتی دیدگان خود را برروی جریان های موجود می بندد. از این رو ‏باید بپرسیم ما چه چیزی را برای عرضه داریم تا چشمی را خیره و ذهنی را متوجه خودمان کنیم. به عبارت ‏دیگر هنگامی که می گویند اپوزیسیون ایران یک مینی بوس هستند، یا هنگامی که وزیر اطلاعات می گوید ‏اصلا قابل اعتنا نیستند، البته بخشی از واقعیت است چون حرف جدیدی برای گفتن ندارند. ببینید در حال ‏بخشی از نسل نو وجوانان جذب بسیج، بخشی جذب رضا پهلوی، وبخشی نیز جذب گلدکوئیست و بخشی جذب ‏ماهواره و اینترنت می شود. بنا براین نسل نوخواه توزیع می شود. اکنون ما دراین فرآیند جذب وتجهیز چه ‏نقشی داریم ؟ هرجاکه نگاه می کنیم، آدم های تکراری می بینیم، یعنی درخودمان هستیم. زیرا نتوانستیم الگوی ‏جدیدی را ارائه کنیم. از این رو می توانیم بگوییم که سنت روشنفکری دینی در این ربع قرن اخیر از سنت ‏تجهیز فاصله گرفته است. البته در این جا باید بگذریم از خرده چیزهایی که تولید می شود که جنبه دورانسازی ‏ندارد. آثاری دردست نیست که همه خوان باشدمانند راه طی شده بازرگان و اسلامشناسی شریعتی. آثاری ‏وجود ندارد که نکته ای به جامعه بدهد و درهمه شرایط فکرافراد را مشغول به خود سازد. اکنون روشنفکر ‏مذهبی موضع شده وبه مدار توزیع رفته است. شما رابطه روشنفکر مذهبی را نهضت ترجمه واینترنت قطع ‏کنید وسپس ببینید چه اثر ویژه ای برای عرضه دارد؟ تا ذهن را تکان بدهد و الگوی زیست ایجاد کند؟ از این ‏روجریان روشنفکر از جمله روشنفکری ملی – مذهبی، بیشتر جریان موزع است. جریان مولد نیست. لذا ‏ضرورت ویژه ای برای تمرکز روی تجهیز وجود دارد و به ایجاد نوآوری و ایده نو، سازماندهی نو، و روش ‏های نونیاز داریم. برای این موضوع نیازمند مسئله شناسی هستیم. مجموعه بحث حاضر نشان می دهد که ما ‏هم از سنت خدا و هم ازسنت بشر فاصله گرفته ایم. ‏

پی نوشت

‏——–‏

‏ متن سخنرانی هدی صابر در جمع فعالان سیاسی – اجتماعی در منزل دکتر حبیب الله پیمان.‏