حاکمیت شدیدا نگران دانشگاه هاست

نویسنده

ohammadmaleki.jpg

نادر ایرانی

با دکتر محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب در مورد برخورد دولت با نهادهای مدنی و جنبش دانشجویی سخن گفته ایم. دکتر ملکی بر این باور است که “ورود دانشجویان به حاکمیت” اشتباه بود و “نگرانی های حاکمیت نسبت به اوضاع دانشگاه ها بسیار شدید است”. متن این مصاحبه در پی می آید.


با توجه به زندانی شدن دو نفر از اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت و اینکه وزارت کار به دنبال انحلال انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران است، فکر می کنید دولت چه طرحی درارتباط با جنبش دانشجویی و به طور کلی نهادهای مدنی دارد؟

من فکر می کنم رفتار حاکمیت یک طرح امروزی نیست که به تازگی آن را تد وین کرده باشند. از زمانی که حاکمیت، دانشگاه رادر سال 1359 دریک کودتای فرهنگی بست همواره دنبال طراحی این موضوع بوده اند که چگونه جنبش دانشجویی را سرکوب کنند. در این حرکت خود به موفقیت هایی نیز دست یافته اند. یعنی بعد از سال 1359 که دردانشگاه را بستند تا سال 1370 که مجددا جوانه های جنبش دانشجویی زده شد، از همان زمان طراحی وبرنامه ریزی برای خنثی سازی و سرکوب جنبش دانشجویی وجود داشته است. همانطور که مشاهده کردیم این سرکوب در 18 تیر 1378 به اوج خود رسید. البته این امر طبیعی بود زیرا من در جریان انتخابات دوم خرداد 1376 به عینه می دیدم که چگونه دانشجویان برای آقای خاتمی وعلیه آقای ناطق نوری فعالیت می کردند. یکی از دلایل اصلی انتخاب آقای خاتمی فعالیت شدید دانشجویان برای ایشان بود.

این فعالیت واقعا تا چه اندازه موثر بود؟

تا آن اندازه که حتی نیروهای جنبش دانشجویی وارد مجلس ششم شدند. البته به نظر من این از اشتباهات جنبش دانشجویی بود که خود را وارد حاکمیت کرد، ولی به هرحال جوانه های این درخت تنومند در 18 تیر 1387 به بار نشست و دیدیم که چه مسایلی درکوی دانشگاه تهران روی داد وجود آمد. این سرکوب حتی در مورد دانشجویان دانشگاه تبریز شدید تر وتعداد تلفات هم بیشتر بود.


چه عاملی باعث می شود نظام ایران به این دست از برخوردها با جنبش دانشجویی دست بزند؟

چون نگرانی های حاکمیت نسبت به اوضاع دانشگاه ها بسیار شدید است. برای همین می بینیم در18 تیر امسال از مدت ها پیش چه محیط رعب ووحشت ایجاد کرده اند. دانشجوهای زیادی درنقاط مختلف دستگیر شده اند، خوابگاه ها و دانشکده ها را تعطیل کرده اند…

این دست از برخوردها تا چه اندازه می تواند به انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران مربوط باشد؟ به عبارت دیگر با این دست از برخوردها می خواهند جنبش دانشجویی را منفعل کنند؟

ببینید من فکر نمی کنم در انتخابات آینده دانشجویان شرکت کنند، زیرا آنها از گروه های تحریمی به شمار می روند. البته قصد ایجاد انفعال در میان دانشجویان منتفی نیست. لذا من دراین جا می خواهیم بگویم حاکمیت می خواهد دانشجویان را سرکوب کند تا با انفعال آنان، موضوع عدم شرکت درانتخابات منتفی شود. متاسفانه در این شرایط برخی از جریانات مانند گروه های دوم خردادی و جریان نهضت آزادی دارای منطق شرکت درانتخابات هستند.


برخی مطرح می کنند اگر آقای خاتمی یا آقای عبدالله نوری وارد انتخابات شوند احتمالا جنبش دانشجویی پشت سرآنان قرار خواهد گرفت به همین دلیل می بینیم که برخی از شعبه های تشکیلات مربوط به تحکیم وحدت را نیز به تدریج و مرحله به مرحله منحل می کنند.

همانطور که عرض کردم من فکر نمی کنم دانشجویان بخواهند فعالانه درانتخابات شرکت کنند. فرقی هم نمی کند فرد شرکت کننده آقای خاتمی باشد یا آقای عبدالله نوری. این دو بزرگوار هم به خوبی می دانند که مرد این میدان نیستند. آقای خاتمی به مدت 8 سال نشان داد که چگونه عمل می کند. در مورد آقای عبدالله نوری هم با مواضعی که در باره نقد ولایت فقیه و تغییر قانون اساسی اتخاذ کرده، وی را رد صلاحیت خواهند کرد. ضمن اینکه ایشان دارای محکومیت است و می توانند با استناد به آن ایشان را رد صلاحیت کنند. البته آقای خاتمی دارای چنین شرایطی و دارای چنین محکومیتی هم نیست، اما خیلی بعید است که او هم وارد صحنه ای شود که یک بار آن را تجربه کرده است. ضمن آنکه زمانی که آقای خاتمی وارد صحنه انتخابات شد، شرایط جهانی هم بسیار فرق می کرد.

آیا فکر می کنید با توجه به این شرایط امکان اینکه برای اصلاحات رهبری به وجود بیاید هست؟

این اصلاحات تعریف نشده است. کسی مخالف اصلاحات نیست. مرحوم مصدق هم یک اصلاحگر بود. از این رو درشرایط امروز همه به دنبال اصلاحات هستند اما تعریفی که از آن می دهند تفاوت می کند. اصلاحاتی که ما درایران تجربه کردیم، از سوی کسانی انجام می شد که خودشان عامل همان رفتارهای غلط بودند. نمی شود منکر این موضوع شد که اغلب اصلاح طلبان کسانی بودند که درجریان دهه 60 و قبل از آن و بستن دانشگاه ها و…. مشارکت فعال داشتند.


به عبارت دیگر معتقدید هنوز یک نگاه انتقادی در درون جبهه اصلاحات نسبت به آنچه در 30 سال گذشته به وقوع پیوسته به وجود نیامده است؟

بله، این دوستان هنوز هم صحبت از راه و روش آقای خمینی می کنند، به عبارت دیگر این جریان مبدع خمینیسم هستند. به عبارت دیگر شما در مقابل این گروه نمی توانید کوچکترین انتقادی به آموزه های آقای خمینی بکنید. درحالی که هرگاه درباره جنگ و… صحبت می کنند همواره این انتقادها را مطرح می کنند ولی نمی گویند که عامل این همه مسایل چه کسی بود؟ از جمله آقای خمینی می توانست به جای سال 1367 که قطعنامه را پذیرفت و جنگ پایان یافت همین کار را بعد از فتح خرمشهر انجام بدهد. هنگامی که ایران به خاک عراق حمله کرد ما درجهان متجاوز شناخته شدیم. تا قبل از آن دنیا عراق را متجاوز می شناخت. اینها مسایلی است که تا زمانی که مورد بحث وانتقاد قرار نگیرد، بعید به نظر می رسد ایجاد رهبری در اصلاحات به وقوع بپیوندد. همین آقای کروبی ودیگران که مطرح می کنند راه آقای خمینی را طی می کنند چرا به ابعاد مختلف این راه نمی پردازند؟ بنابراین باید اصلاحات را تعریف کنیم و ابعاد اصلاحات را مورد ملاحظه قرار بدهیم. همچنین باید از خود بپرسیم آیا کسانی که فرم شرکت درانتخابات را پر می کنند که درآن التزام و اعتقاد به ولایت فقیه وحفظ قانون اساسی و سوگند به عمل به قانون اساسی وجود دارد، درصورتی که پذیرش این دست از افراد از سوی شورای نگهبان انجام بگیرد، آیا این افراد می توانند برخلاف آنچه به آن سوگند خورده اند، کار دیگری انجام بدهند؟ اگر قرار بود اصلاحات همین مواردی باشد که در8 سال دوره آقای خاتمی انجام شد که باید گفت انجام شده و نتیجه هم نداده است. حال اگر قرار است که تحول جدیدی صورت بگیرد باید ببینیم که تحول درچه معناها و استراتژی هایی باید مورد نظر باشد. حتی کسانی مانند آقای دکتر یزدی در مصاحبه شان مطرح می کنند که تا ولایت فقیه هست هیچ کاری نمی توانیم انجام بدهیم. اینکه ایشان می گوید ولایت فقیه باید حذف شود به معنای آن است که بخش اعظم قانون اساسی جمهوری اسلامی باید مورد تغییر قرار گیرد. مثال دیگری عرض می کنم. آقای حجاریان درمقاله ای مطرح کرده اند که از طریق پارلمانتاریسم نمی شود کاری را انجاد داد. ولی ایشان نمی گوید حال که از طریق پارلمانتاریسم قادر نیستیم کاری انجام بدهیم، پس چه راهی را برای تغییر پیشنهاد می کنید. ما می دانیم که شما اهل جنگ وجدال هم نیستید. بنا براین من فکر نمی کنم درآینده بتوانیم کسی را پیدا کنیم که بتواند اصلاحات را رهبری کند.


بنا براین شما معتقدید که با تفرق موجود میان گروه ها بنابرتعریفی که هریک از اصلاحات دارند و تفرق مردم، امکان ظهور یک رهبر میان اصلاح طلبان وجود ندارد؟

بله ضمن اینکه آقایان تجربه رژیم شاه را نیز دارند که توانست همه چیز را نابود کند. افراد رایا درزندان می کنند یا کاری می کنند که از کشور فرار کنند. نمونه آن فرار باطبی از کشور.