بازی نام‌ها در میدان اصولگرایی

نویسنده

masihalinejad.jpg

این روزها اگر کسی پای به بازار شبهه و شایعه برپا شده در اردوگاه اصولگرایی بگذارد جز کالای انشعاب و اختلاف چه می‌توان در سبد نگاه تحلیلگران یافت؟ ابتدا در راهروهای مجلس که اکثریت آن با اصولگرایان است شایعه چنین در می‌گیرد که طرح استیضاح با رئیس‌جمهوری در راه است و سپس شبهه بر این شایعه نیز چنان ایجاد می‌شود که رئیس‌جمهور اصولگرا نیز این طرح را آرزوی برخی جریان‌ها عنوان می‌کند.

کمی که از عمر این مجلس و آن دولت اصولگرا می‌گذرد، بار دیگر یک راهروی خبرساز است و هزار اما و اگر بر خبرهای به راه افتاده در این راهرو. بدان معنی که پس از گذشت چند ماه از آن شایعه اولیه، این بار باز طرح احضار رئیس‌جمهوری از اردوگاه اصولگرایان به مجلس از همین اردوگاه به گوش رسید و بزنگاه‌های خبری را پررونق ساخت.

ماجرا از این قرار است که هم در آن روزهای نخستی که آن طرح از طریق سایت‌های منتسب به جریان اصولگرایان وارد حوزه‌های خبری شد و هم امروز که خبر از امضای طیف چشمگیری از اصولگرایان پای <احضارنامه رئیس‌جمهوری به مجلس> می‌رسد، یک نکته پیش از اصل شکل‌گیری چنین اختلافاتی مغفول مانده و آن جایگاه احزاب و نقشی است که تحزب می‌تواند در چنین رویکردهای کلان سیاسی ایفا کند. همان حلقه مفقوده‌ای که بیشترین آسیب به جریان سیاسی از این حلقه ریشه می‌گیرد.

در کشورهای دموکراتیک آنگاه که صحبت از نقد جدی دولت‌ها آن هم به واسطه ورود یک قوه نظارتی تحت عنوان پارلمان مطرح می‌شود، قطعاً افکار عمومی دنبال ردی از یک نهاد و یا تشکیلات جدی سیاسی می‌گردد تا دریابد براساس کدام سازوکار تشکیلاتی رفتارها و عملکردهای دولت مورد اعتراض، زیر تیغ نظارت قرار گرفته است.چراکه افکار عمومی و یا توده مردم هرگز نمی‌تواند سنگینی و جدیت یک نهاد نظارتی در مواجهه با عملکرد یک قوه اجرایی را ببیند اما بدون آنکه برنامه مدون و منسجمی را در نقد دولت ببیند، به مچ‌گیری‌ها و اعتراض‌های روزمره رضایت دهد و در نهایت نظاره‌گر قدعلم کردن برخی از منتقدان نوپا و تازه در برابر دولت شود. به زبان ساده‌تر، مردم هرگز نمی‌توانند بپذیرند در برهه‌های مختلف کسانی بنا بر مصلحت و یا شرایط آنی لباس منتقد و معترض بر تن بپوشند و در برابر دولت گردن‌فرازی کنند بی‌آنکه هیچ اتاق فکری برای این منتقدان مصلحتی تازه متولد شده، راهبردهایی را برنامه‌ریزی کند.

به عنوان مثال ملتی که در ایام انتخابات پای رسانه فراگیر ملی نشست تا ببیند کسانی در لباس اصولگرایی و تحت عنوان اصولگرایان مجلس به حمایت از احمدی‌نژاد به عنوان رئیس‌جمهور مورد حمایت این تفکر برخاسته‌اند هم‌اکنون باید پای همان رسانه بنشیند و ببیند که همان آقایان اینک لباس عوض کرده و در مقابل دوربین‌های صداوسیما ژستی متفاوت از خود ارائه می‌دهند. اگر دولتی که با حمایت همان چهره‌های شاخص مجلس هفتم عنان و اختیار قوه اجرایی را در دست گرفته اینک از سوی حامیان دیروزش غیر‌کارآمد تشخیص داده می‌شود، طبیعی است که جامعه همراهی بی‌چون و چرا از مجلس را نمی‌پذیرد اما بی‌تردید تنها چند چهره شاخص دولت را مقصر نمی‌پندارد و قطعا نشانی یک تشکیلات و تفکری که چنین دولتی را به عرصه ظهور رساند می‌خواهد. ورنه این کار دشواری نیست که یک روز بر اساس یک هیجان انتخاباتی، جماعتی به سمت صدا و سیما خیز بردارند و یک نفر را به عنوان نامزد کارآمد برای آینده کشور معرفی کنند و فردا که او را دچار اشکال دیدند، بر اساس هیجان ناشی از انتخابات دیگری که در راه است حساب خود را از دولت جدا سازند و مسوولیت هدایت بخش‌هایی از آرای جامعه را نپذیرند.

آنچه که این روزها در اردوگاه اصولگرایان در حال وقوع است چنین می‌نماید که از یک سوی باور سنتی ساکنان این اردوگاه به فعالیت‌های حزبی، وادارشان می‌سازد که همچنان تحزب را به عنوان پدیده‌ای منفور و مطرود در جامعه نشان دهند و از سوی دیگر آنگاه که دولت یا تفکر مورد حمایت خود را در خطر دیدند به راحتی می‌توانند راه خود کج کرده و به گوشه‌ای دنج پناه آورند. غافل از آنکه این سیکل معیوب دیگر پاسخ نخواهد داد، چرا که بدنه اجتماعی جامعه‌ای که وعده‌های شنیده شده از سوی یک جریان پیروز در انتخابات را بر آب دید با هوشیاری به کلیت آن جریان می‌نگرد تا دریابد پشت او که اینک همه همراهان دیروز حساب خویش از او جدا می‌سازند چه کسانی خیمه زده‌اند. چرا‌که در بزنگاه‌های مختلف انتخاباتی، با نام <اصولگرایی خلاق> یا <اصولگرایی خام> وارد میدان شدن رسم سیاست‌ورزی نیست که این بازی نام‌ها دیرگاهی است دلزدگی به ارمغان آورده و هراس این وجود دارد که در پس این دلزدگی کوچک، رویگردانی بزرگتری پدید آید.

منبع: اعتماد ملی