محمد رفیع ضیایی مبیش از سی سال سابقه فعالیت مطبوعاتی و همکاری با نشریات طنز و فکاهه دارد و از معدود هنرمندان کارتونیست ایرانی است که درباره این هنر نوشته و می نویسد. این شماره را به معرفی او اختصاص داده ایم، هنرمندی که جامعه کارتون و کاریکاتور ایران بسیار مدیون اوست و جهان آثارش از تلاقی دو شیوه مردم گرایانه مجله توفیق و آثار نخبه گرای جریان روشنفکری دهه پنجاه شکل گرفته است.
در حسرت کمی شیطنت
درباره محمد رفیع ضیایی
هشتمین دوسالانه کاریکاتور ایران در بخش جنبی با تجلیل از دو کارتونیست قدیمی ایران همراه بود؛ بهمن عبدی و محمد رفیع ضیایی. پیش تر از بهمن عبدی گفته ایم، این بار محمد رفیع ضیایی را معرفی می کنیم که جهان آثارش از تلاقی دو شیوه مردم گرایانه مجله توفیق و آثار نخبه گرای جریان روشنفکری دهه پنجاه شکل گرفته است.
محمد رفیع ضیایی متولد 1327 شهر اِوَز لارستان در جنوب استان فارس، بیش از سی سال سابقه فعالیت مطبوعاتی و همکاری با نشریات طنز و فکاهه دارد، از جمله ماهنامه فکاهیون و نشریه خورجین. او همچنین از بدو تأسیس هفته نامه گل آقا عضو ثابت تحریریه آن بوده. ضیایی از معدود هنرمندان کارتونیست ایرانی است که درباره این هنر نوشته و می نویسد، تحقیقات و تألیفات فراوانی درباره کارتون و کاریکاتور و تاریخچه آن در ایران و جهان دارد که در نشریات تخصصی مانند کیهان کاریکاتور، پیلبان، ماهنامه و سالنامه و ویژه نامه کاریکاتور گل آقا چاپ شده و از این حیث، جامعه- اندکی تنبل- کارتون و کاریکاتور ایران بسیار مدیون او است.
از لحاظ سبک و نگاه، تأثیر دو جریان عام پسند و روشنفکرانه کارتون ایران را همزمان می توان در کارهای ضیایی دید. از طرفی میل او به طراحی کاراکترهایی کارتونی و کمیک به سیاق مجله توفیق و از طرف دیگر گرایش اش به آثار بدون شرح و فضاسازی های سیاه و پر هاشور به سبک موج نوی کارتون دهه 1970، این دو گرایش را به نمایش می گذارد. ضیایی اما، در به تعادل رساندن این دو دنیا همیشه موفق نیست. گاهی هاشورهای اش بر اندام کاراکتر های کارتونی سنگینی می کنند و آدمک ها در فضای تیره و تار اثر جا نمی افتند.
مروری بر آثار ضیایی نشان می دهد که او کارتونیستی است با ذهنیتی خلاق و قدرت ایده یابی مثال زدنی. ایده های آثار بدون شرح او متعدد، متنوع و اغلب قابل تأمل اند. گاه سورئالیسم ظریفی در بطن اثر به چشم می خورد و گاه فضای اثر جولانگاه تمثیل ها می شود تا حقیقتی اجتماعی، سیاسی را نقل کنند. اما انگار چیزی مانع تبلور تمام و کمال ایده در آثار او می شود، ایده و اجرا آن طور که باید و شاید در هم چفت نمی شوند تا هم را به کمال برسانند، به نظر می آید که ضیایی در به اوج رساندن ایده های اش مشکل دارد، به دونده ای می ماند که درست تقسیم انرژی نکرده و آخرین متر ها را کم می آورد. در برابر برخی آثارش که قرار می گیری حس می کنی که اگر بر نقطه عطف کار در اجرا و بیان تأکید بیشتر می شد شاید با نتیجه ای به مراتب تأثیرگذارتر رو به رو بودی. خلاصه آن که اجراها با تمام پختگی، آن شور و هیجان لازم را ندارند تا بیننده را در نفوذ گیرند.
شاید این ویژگی به شخصیت ضیایی برگردد که اصولاً انسان آرام و کم هیجانی است. نمی خواهد کسی را برنجاند، آرامش محیط را بر هم زند یا تنش ایجاد کند. این خصلت انسانی و تحسین برانگیز هنرمند به روحیه محتاط او در برخورد با سایرین و دنیای اطراف انجامیده و احتیاط و پرهیز از هیجان (حتی به شکلی درونی و خلاق) به آثار او هم سرایت کرده است؛ آن ها ما را تکان نمی دهند در حالی که قابلیت اش را دارند و این برای هنری که می خواهد در یک قاب بر مخاطب تأثیری ماندگار بگذارد ضعف محسوب می شود.
وقتی یکی از آثار خوب ضیایی را می بینم که مردی با دلسوزی پروانه های دور فتیله روشن بمبی را می تاراند تا آسیب نبینند یاد خود او می افتم. انسانی مثبت و نگران که امنیت و آرامش خود و دیگران را در اولویت می بیند اما چه می شود کرد که این هنر اندکی بدجنسی و شیطنت هم می خواهد.