نگاهی به فیلم هیچ کجا، هیچ کس ساخته ابراهیم شیبانی
هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید
کارگردان:ابراهیم شیبانی، تهیه کننده:حسن کلامی، بازیگران: رضا کیانیان، محمدرضا فروتن، مهناز افشار، صابر ابر، بهاره کیان افشار و بابک کریمی. نویسنده: احمد رفیعزاده، مدیر فیلمبرداری: حسین جعفریان، مدیر تولید: مرتضی متولی، صدابردار: ساسان نخعی، طراح صحنه و لباس: کیوان مقدم، طراح گریم: سعید ملکان، برنامه ریز و دستیار اول کارگردان: علیرضا شمس، عکاس: بهروز بادروج، جلوه های ویژه: حمید سلیمانی، مدیر تدارکات: اسماعیل کلبی آبادی، دستیار دوم کارگردان: آرش خیاطان، دستیار سوم کارگردان: بهنام فروتن، منشی صحنه: شیدا یوسفی، دستیار اول فیلمبردار: پیمان شادمانفر، گروه فیلمبرداری: اکبر دهقان دیسفانی، آرش رمضانی، ادیب سبحانی، محمدرضا پازوکی، مصطفی صا.
خلاصه داستان: داستان این اثر روایتی خطی و ساده ندارد و نمی توان در چند جمله آن را خلاصه کرد چرا که پاره پاره مخاطبش را به عمق اتفاق ها می کشد و غافلگیری های ریز و درشتی دارد. اما داستان کلی آن درباره چند جوان فقیر است که دست به یک گروگانگیری پر ماجرا و به تبع آن سرقت پول های یک کارخانه دار ثروت مند می زنند…
ابراهیم شیبانی متولد 1359 در تهران است. او فارغ التحصیل رشته کارگردانی از دانشکده سینما تئاتر است. شروع فعالیت سینمایی او در مقام دستیاری کارگردان از سال 1346 با فیلم درخت گلابی آغاز شد. از مهمترین فیلم هایی که او در آن نقش دستیار کارگردان را داشته می توان به “زندان زنان”، “زیر پوست شهر” و “آبی” نیز اشاره کرد. او در کارنامه خود به عنوان کارگردان، زهر عسل(81) و صحنه جرم، ورود ممنوع (84) راکارگردانی کرده است.
هیچ کجا هیچ کس اما در کل در قیاس با آثار قبلی شیبانی و فیلم هایی که حداقل در دهه اخیر ساخته شده اند، فیلم متفاوتی است. داستان فیلم به شکلی غیر خطی روایت می شود و هم پوشانی اپیزودها، بسیاری از اتفاقات را از دید مخاطب پنهان می کند.ساختار پیچیده فیلم برخلاف آن چه مخاطب حرفه ای سینما انتظار دارد، تاثیر عمیقی بر مخاطب نمی گذارد. برای نمونه، آثار دیوید لینچ نمونه تمام عیار پچیدگی فرم و محتوا هستند ولی بیننده علی رغم گم شدن در لایه های تو در توی این آثار، نه تنها از تماشای آن ها احساس دل زدگی و اهانت نمی کند، بلکه به طور مرموزی می تواند تا همیشه در پازل به هم بافته اتفاقات و کاراکترها سرگرم کنجکاوی و مکاشفه باشد.
هیچ کجا هیچ کس اما قصه متفاوتی دارد؛ شخصیت های فیلم بدون پرداخت رها شده اند و جریان شتابزده و غلط انداز روایت، نه تنها کمکی به بازنمایی دقیق تر آن ها نمی کند، بلکه به راحتی از برجسته سازی آن ها می گذرد و این مسئله بزرگترین آسیب را به فرم دراماتیک اثر می زند.
“هیج کجا هیچ کس” روایت داستان ۴ جوان است که برای رهایی و فرار از زندگی فعلی خود به امید رستگاری و خوشبختی، دست به تبهکاری و آدم ربایی می زنند. تا این جای داستان، سوژه نه چندان تازه اما قابل پرداختی است، اما بعد از این شیبانی کمترین تلاشی برای واقع نمایی انگیزه آن ها نمی کند، برای نمونه مهران و داوود، با رابطه ای که درست مشخص نمی شود، سر یک میز می نشینند اولی به دومی می گوید: “تا کی می خوای برای بردن پیتزا در خونه ها ۵۰۰ تومن انعام بگیری” و با موافقت نظر دومی، تصمیم گرفته می شود که دست به آدم ربایی بزنند. یلدا، دختری که از داوود حامله است هم با آن ها همراه می شود. به همین سادگی! ساده انگاری فیلم نامه به همین مثال ختم نمی شود و می توان گفت کل پیکره داستان بر همین امر بنا شده است و عمق و ژرفایی در آن دیده نمی شود و استفاده از بازیگران نامی و حرفه ای، هزینه بالای ساخت فیلم و تبلیغات فیلم و به کارگیری عوامل مجرب و با سابقه نیز کمکی به خود فیلم نکرده است.
شیبانی در گفتگویی عنوان کرده است که چهار سال روی طرح این پروژه کار کرده است. شاید اگر زمان کمتری صرف پرداختن به فرم این اثر می شد، شیبانی مجال پیدا می کرد که قدری روی شخیت پردازی کاراکترها، روابط بین آن ها و اتفاقاتی که در داستان قرار است بیفتد کار کند. فرم عجیب و غریب و پیچیده اثر نمی تواند به هیچ وجه ناپختگی کارگردانی، ضعف فیلمنامه و تدوین غیر معقول فیلم را جبران کند.
شاید اگر بتوان مثالی برای نمونه موفق این نوع سینما در ایران آورد، باید از فیلم هفت پرده فرزاد موتمن یاد کرد؛ داستان فیلم موتمن هم چیزی شبیه به داستان هیچ کجا هیچ کس است، اما پرداخت خوب فیلمنامه، شخصیت پردازی عالی و فرم جذاب هفت پرده، آن را چیزی بسیار متفاوت تر از آن چه شیبانی جوان ساخته است نشان می دهد.