انتخابات، زیست مومنانه

الیاس خلج
الیاس خلج

عملکرد ضعیف دولت نهم، تبعات سوء آن بر وضعیت معیشتی و روانی جامعه و در پی آن نارضایتی گسترده ‏مردم، اصلاح طلبان ایرانی را ـ که به بگذارید به قول ارجح برخی دوستان آنها را اصلاح طلبان دوم خردادی ‏بنامم ـ زود تر از زمان معمول به صرافت انداخته تا از این نمد برای خود کلاهی در قدرت دست و پا کنند.‏

مبارزات انتخاباتی در ایران مدتی ست با دعوت حزب اعتماد ملی از آقای کروبی برای کاندیداتوری شروع شده ‏است. طرفداران آقای خاتمی هم بلافاصله دست به کار شده اند. کمپین راه انداخته اند و تعداد زیادی وب سایت و ‏وبلاگ با حجم انبوهی از مقالات و سخنرانی ها و مصاحبه ها و ویژه نامه ها. همان روزها مقاله ای خواندم که ‏در آن “چهل” دلیل بر لزوم حضور آقای خاتمی در انتخابات عنوان شده بود.‏‎ ‎من هم چندی پیش یادداشتی نوشتم و ‏در آن یازده دلیل شمردم که آقای خاتمی بدون شعار شعورمند نیاید بهتر است.‏‎ ‎من البته هر کاری کردم یک دلیلش ‏را کم کنم که بشود ده تا دلیل راضی نشدم و هر چه کردم چهار دلیل اضافه کنم که بشود پانزده دلیل نتوانستم. به ‏نظرم مقاله دوست اصلاح طلبمان اگرچه استدلال هایش چوبین بود و سخت بی تمکین، اما این مزیت را داشت که ‏چهل، عدد رُندیست! ‏

اخیرا هم مقاله ای نوشته شده است با نام “‏‎80‎‏ دلیل در ضرورت کاندیدا شدن خاتمی” این مقاله هم اگرچه برخی ‏دلایلش بیشتر از یک خط نمی شود و گاهی کارش به کمتر از نیم میرسد و مثلا “رونق گرفتن دوباره عسلویه”، “ ‏بازگشت پررنگ روحانیون مبارز به صحنه” و “کسب مدال درالمپیک”! در میان آنها هر یک نقش یک دلیل ‏مجزا برای حضور آقای خاتمی را دارند‏‎ ‎‏ اما باز هم این مزیت را دارد که هشتاد هم عدد رندیست ضمن اینکه ‏نشان میدهد در این مدت علی الظاهر ضرورت های حضور آقای خاتمی دوبرابر هم شده است و البته این دوبرابر ‏شدن باعث غیر رند شدن تعداد دلایل هم نمی شود.‏

به نظر می رسد اصلاح طلبان واقعا روی نارضایتی گسترده مردم از عملکرد احمدی نژاد و دولتش و قدرت ‏پوپولیسم حاصل از آن حساب کرده اند و سعی در دامن زدن به آن دارند حتی بیشتر از آنچه احمدی نژاد در سال ‏‏84 روی پوپولیسم حساب باز کرده بود و به آن دامن می زد. اصلاح طلبان نه تنها می خواهند “به زبان مردم” ‏سخن بگویند که تصمیم گرفته اند “ با منطق مردم” هم استدلال کنند.‏

در مقاله ای با عنوان”دفاع واقع گرایانه از نامزدی خاتمی” با اشاره به لزوم حضور خاتمی و حمایت از او آمده ‏بود: “اگر این اقدامات صورتاً سیاسی و مدنی را با انگیزه یی اخلاقی و دینی انجام دهیم، عمل صالحی انجام داده ‏ایم که یکی از ارکان مومنانه زیستن است. ” من همیشه فکر می کرده ام انتخابات امری صرفا عقلانی و این ‏دنیایی ست و همیشه از اینکه مادر بزرگ پیرم در یکی از شهرستان های استان مرکزی با وضو و به نیت قرب ‏الی الله ـ و یا به قول استاد اصلاح طلبم تاسی به ارکان زیست مومنانه ـ به آقای احمدی نژاد رای داده ناراحت بوده ‏ام البته صرفا به این دلیل که چرا در شرایطی که رای مادر بزرگ پیرم در انتخابات هم وزن رای مثلا یک استاد ‏دانشگاه ست نمی شود هیچ گونه دسترسی برای اگاهی دادن به عوام و حتی گفتگو با آنها پیدا کرد. جای تاسف ‏اینجاست حالا و بعد از چهار سال تجربه حکومت برآمده از پوپولیسم و 8 سال دولت اصلاحات می بینم مادر ‏بزرگ پیر من ظاهرا 4 سال جلوتر از بسیاری از نخبگان به نتایج مشابه دست یافته!‏

همین استاد بزرگوار ـ که همیشه نوشته ها و مطالبش که رنگ سیاست زدگی نگرفته است برای من قابل احترام و ‏استناد بوده است ـ در همان نوشته و در دفاع از جمهوری اسلامی و شعارهایش در کمال تعجب می آورد: “شش ‏سال پیش امریکا به عراق حمله کرد و حکومت آن را تغییر داد ولی پس از انجام انتخابات در عراق نیز یک ‏جمهوری اسلامی تشکیل شد. حتی در عراق هم نمی توان قوانینی را به تصویب رساند که مغایر با اصول مسلم ‏اسلامی باشد.” من در تهران جوان های بسیاری را می شناسم که در زیر زمین خانه هایشان گیتار برقی می ‏نوازند، جاز می زنند بلوز می خوانند و ‏CD‏ هایشان مورد استقبال قرار می گیرد و در دست هر جوانی پیدا می ‏شود. روشنفکران ما کانت و مارکس و بنیامین و فوکویاما را نقد می کنند و مردم پاساژهایی را می پسندند که به ‏پاساژهای پاریس شبیه تر باشد و اگر در این حین مشکلی برایشان پیش بیاید به جای در دست گرفتن کلاشینکف ‏ترجیح می دهند به کلانتری برود و شکایت نامه تنظیم کنند و… حرف من دفاع از “اصول مغایر با اسلام نیست” ‏بحثم بر سر آویزان شدن به هر ریسمان پوسیده ایست که فکر می کنیم ما را به هدفمان می رساند و نتیجه اش ‏نشاندن جامعه امروز ایران بعد از صد سال مشروطه، سی سال انقلاب، یازده سال اصلاحات در کنار جامعه ایست ‏که از سرکوب خفه کننده صدام تنها 6 سال است که به در امده و اندیشه مدرن در طول حکومت بعث در برابر ‏هجوم خرافات و تلقینات تاریخ مصرف گذشته حکومت مجال آخ گفتن هم نداشته! این کاریست که اصلاح طلبان ‏دوم خردادی مدتی ست در پیش گرفته اند و هر دلیل با ربط و بی ربطی را برای به کرسی نشاندن حرفشان اقامه ‏می کنند.‏

اصلاح طلبان دارند می روند به جایی که خواهانش هستند یا لااقل خودشان این طور فکر می کنند. ساز و دهلشان ‏را کوک کرده و می نوازند و در این میان شانس بسیاری باید همراهی کند تا بتوانی جواب درخوری برای اعمال و ‏رفتارشان بگیری. که مثلا تمایل بی حد و حصر برخی اصلاح طلبان دوم خردادی برای شیرجه زدن در دریای ‏متلاطم قدرت دولت محور با این وضعیت اقتصادی چیست؟ با نفت زیر 60 دلار چگونه کنار می آیند؟ یا چرا باید ‏باور کرد دیگر انتخاباتی نظیر مجلس هفتم در دولت اصلاح طلبان دوم خردادی برگزار نخواهد شد؟ یا اساسا چه ‏ابزار ها و توان هایی بیشتر از هشت سال دولت داری اصلاحات در اختیار دارند که مطالبات دموکراتیک مردم را ‏با آن پیش ببرند؟ یا اساسا اینکه آیا نسخه دموکراسی هنوز هم توسط اصلاحات دوم خردادی تجویز می شود یا نه؟

 

تاریخ شواهد بسیاری دارد از کسانی که به آنچه می کردند ایمان داشته اند و اصرار؛ و ناخواسته جز خسران ‏نیافریدند. بحث بر سر کسانی ست که خاتمی، کروبی یا هر کس دیگر را با تعصب “تنها راه نجات” می دانند فریاد ‏‏”یا او یا هیچ کس” سر می دهند و اگر حرفشان را پس میگیرند اما بر رفتارشان پا می فشارند.‏

‏ ‏

بحث بر سر کسانی ست که صدای خیرخواهی بلند کرده اند و منش خونخواهی ـ ناخواسته ـ در پیش گرفته اند. که ‏خونخواه حکم قطعی می دهد و خیرخواه حکم به شک و تردید. خونخواه از صدای خودش کر شده است و خیر ‏خواه به صدای دیگران شنوا، صحبت از مسئولیت مضاعفی ست که بواسطه خشونت عریان حاکم و رنج دو چندان ‏ملت اندکی تامل، خرد گرایی و دوراندیشی را روا می دارد. صحبت از احساس مسئولیت و تردید بیش از پیشی ‏ست که بواسطه انبوه اعدام ها و محرومیت های جوانان از حق تحصیل و کار و کسب لذت لازم می نماید.‏

 

شروع زود هنگام مبارزات انتخاباتی در کشور های توسعه یافته و دموکراتیک جهان امری معمول است، چرا که ‏در این کشورها انتخاب کاندیدا در فرآیندی عقلانی و دموکراتیک شکل می گیرد و لاجرم زمان بر است اما در ‏ایران نیز می توان با روایتی متفاوت بر حسن و شگون این شروع زود هنگام مهر تایید و تصدیق زد.‏

 

آنچه در ایران “فضای انتخاباتی ” نامیده می شود فرصتی یگانه در اختیار سیاست قرار می دهد فرصتی که می ‏تواند سیاست را از کنج خانه‎ ‎ها و زیر زمین ها و از بین جمع های چند نفره به میان جامعه برد. اگر در ‏کشورهایی نظیر آمریکا “فضای انتخابات” ـ با تمام سازکارهای مرسوم و اتفاقاتش ـ با حکم دادن به ریاست ‏جمهوری یکی از کاندیداها اتفاقات بعدی را رقم می زند آنچه در ایران مهم است دقیقا همان اتفاقی ست که در ‏فضای انتخاباتی شکل می گیرد. آنچه در مقابل ساختار هرمی قدرت، بلوک های قدرتمند اقتدارگرا، جمهوری ‏دست و پا بسته، پارلمان عقیم و جامعه مدنی نزار و در حال زوال و نبود کانال های ارتباطی موثر با جامعه می ‏تواند راهگشا باشد نگاه به فضای انتخابات به منزله عرصه ی منازعات سیاسی است. منازعاتی که از خلال آن ‏می توان بازی یک طرفه تمامیت خواهان را برهم زد و با احضار انها در میان جامعه قدری از منطق مصلحت ‏ستیز و مردم گریز آنها را برملا ساخت و مطالبات نخبگان و جنبش های اجتماعی را در جامعه هم فراگیر کرد و ‏هم عمق بخشید. منازعاتی که می تواند سیاست ورزی فعال و موثری را برای احزاب کلید زند. نه طلب قدرت و ‏شوکت و همراهی شانه به شانه و بلکه پیشرو با انتخابات.‏

‏ ‏

امروز در میان تمام هیاهوها و در بازار مکاره ای که از فضای انتخاباتی رقم زده اند، تنها زود تر از هر زمان ‏دیگری گیج شده ایم… خاتمی می آید یا نه؟ کروبی می ماند یا نه؟ احمدی نژاد مریض است یا سالم؟ نوری چه می ‏کند؟ و… غیر از چند اسم چیز دیگری عایدمان نمی شود…‏

 

‏ باید کمی تامل کرد، ایستاد و برای آینده ای بهتر به عقل و خرد جمعی گوش فرا داد… و اگر جوابی برای آنچه ‏امروز به تاریخ پیوسته است نداریم شتابی هم برای رقم زدن آینده نداشته باشیم که “کسانی که گذشته را به یاد نمی ‏اورند تنها محکوم به تکرار آنند”.‏

 

‏–‏

‏ ‏‎ ‎الیاس خلج، عضو واحد سیاسی دفتر تحکیم وحدت است.‏