سیاست خارجی چین تلاشی است برای متعادل سازی اهداف و منافع کوتاه، میان و بلند مدت این کشوراست که نمونه آن را به طور کامل میتوان در موضع گیری این کشور پیرامون برنامه هسته ای ایران از ابتدای بحران شاهد بود. بر این مبنا چین سعی کرده تا رضایت هر دو طرف درگیر را به نوعی جلب کند. ضمن اینکه در گذشته به بسیاری از قطعنامه ها رای مثبت داده درست در یک لحظه حساس به نفع ایران عمل می کند. اما آنچه که برای ایران باید مهم باشد این است که مخالفت چین با تصویب قطع نامهای جدید علیه ایران تنها میتواند تحریمها را به تاخیر اندازد نه اینکه موجب توقف تحریمها علیه ایران شود. به عبارت دیگر استفاده از ابزار چین یک راه حل دائمی نیست.
در واقع مخالفت چین برای تامین منافع کوتاه ومیان مدت است اما این کشور منافع بلند مدتی نیز دارد که با افزایش فشارها آن را فدا نخواهد کرد. این بحث مطرح است که اگر تحریمها به صورت گسترده علیه ایران اعمال شوند این چین است که سود خواهد برد چراکه در حقیقت ایرانیها در شرایط تحریم برای تامین کالاهای مورد نیاز خود به سوی چین میروند.
در این بخش از منافع کوتاه مدت چینیها حتی باید از اعمال تحریم علیه ایران خوشحال شوند اما چین به عنوان یک قدرت در حال ظهر جهانی منافع بلند مدتی نیز در همکاری با جامعه بین المللی دارد و خود را متعهد به اصولی میداند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ به این ترتیب چین در نهایت مجبور به پیروی از خواست جامعه جهانی خواهد بود.
البته چین علی رغم این که خود را یک بازیگر جهانی میداند اما به مانند امریکا مدعی ابرقدرتی نیست و نمیخواهد مسئولیت حفظ نظم و امنیت بین المللی را بر عهده داشته باشد؛ پکن پتانسیل قدرت خود را متفاوت با این مسئولیت میبیند. درواقع سیاست خارجی چین معطوف به تامین منافع ملی در چارچوب همکاری با جامعه بین المللی است؛ این اصلی است که چین همواره بدان وفادار است.
در عین حال علی رغم مشکلاتی که چین و امریکا با یکدیگر دارند همچنان رقیب جهانی یکدیگر نیز محسوب میشوند و یکی از مهمترین دل نگرانیهای موجود میان تصمیمگیران اجرایی و دانشگاهی امریکا ممانعت از قدرت نوظهور چین در قرن آینده است.
مخالفت چین با صدور قطع نامهای جدید علیه ایران به این کشور ارزش بازیگری بیشتری در برنامه هستهای ایران میدهد؛ طی ماههای گذشته نقش دو طرف اصلی دیگر در برنامه هستهای ایران یعنی اتحادیه اروپا– به ویژه به دنبال وقایع پس از انتخابات ایران و مواضع ضد ایرانی این کشورها- و همچنین روسیه- به دلیل تلاشی که رئیس جمهور روسیه برای نزدیکی با امریکا انجام میداد- ضعیف شده است.
چین تنها بازیگری است که توانسته در برنامه هستهای ایران استراتژی مستقل خود را حفظ و به نفع ایران بازی کند. در واقع برنامه هستهای ایران این فرصت را به چین میدهد که حداقل در کوتاه مدت و میان مدت قدرت بازیگری خود را ارتقا داده و چانه زنی خود با امریکا را در بلند مدت افزایش دهد.
البته نباید فراموش کرد که چین دارای منافع اقتصادی زیادی در ایران است و دو کشور در سال 2009 نزدیک به 27 میلیارد دلار در بخش صدور کالا از چین به ایران و صدور انرزی از ایران به چین معاملات تجاری و اقتصادی با یکدیگر داشتند. بنابراین پارامتر اقتصادی نیز در عرصه سیاست خارجی چین در قبال ایران بی تاثیر نیست.
اما جمهوری اسلامی ایران باید بر این نکته واقف باشد که استفاده از ابزار چین تنها یک راه حل موقت است نه یک راه حل دائمی. از آنجا که ایران ادعای بازیگری منطقهای دارد و انرژیِ هسته ای نیز یک موضوع استراتژیک و ملی است، ضرورت ایجاب می کند که تهران با بزرگترین بازیگر اصلی برنامه هستهای یعنی امریکا وارد گفت و گو شود که در نهایت به راه حل های دائمی دست باید.
راه حل چین، اتحادیه اروپا و روسیه همگی راه حلهای پرهزینهای برای ایران است- گرچه راه حل چین هزینههای کمتری برای ایران دارد- بنابراین راه حل این است که ایران و امریکا در موضوع هسته ای وارد دیپلماسی مستقیم شوند. این مسئله به ایران قدرت بازیگری بالاتری می دهد.
امریکایی ها هم باید بر این نکته حساس واقف باشند که اگر خود داوطلبانه نقش چین را در برنامه هستهای و استراتژیک ایران بالا ببرند به گونهای منجر به توسعه نقش استراتژیک چین در منطقهای به نام خاورمیانه میشوند که سالهاست برای تامین تامین منافع خود از طریق جلوگیری از رشد نقش قدرت های رقیب تلاش کردهاند. در واقع اگر امریکا به راحتی اجازه دهد چین وارد مسائل سیاسی و استراتژیک خاورمیانه شود، دچار اشتباه استراتژیک شده است.
منبع: دیپلوماسی ایرانی