با توجه به اینکه بعضی از روحانیون اعلام کردند که آیت الله خامنه ای هفته ای یک بار به معراج می رود و به احتمال قریب به یقین برمی گردد، لذا قضیه زیر به این مناسبت صادر شد.
یک شب که خدای متعال توی بارگاهش نشسته بود
و دلش از دیدن خیلی موارد گرفته و شکسته بود
تصمیم گرفت بکند یک کار خیلی اساسی
تا حل کند مقادیری از مشکلات دیپلماسی
زنگوله آفرینش را تکان داد و گفت دلنگ دلنگ
و از آن دور پیدا شد سر و کله جبرئیل مثل پلنگ
آقای جبرئیل وارد شد و گفت بفرما حضرت باری
اینجانب آماده می باشد واسه هر امری و هر کاری
اگر لازم است جلد دوم قرآن را بدهیم برای نشر
که بندگان مطالعه کنند برای امتحان در روز حشر
یا اگر لازم است موجود جدیدی بفرمائید خلق
که کور شود چشم کفار و ملحدین و پوشندگان دلق
یا یک پیغمبر جدید بفرستید با عصا و معجزه و کتاب
چون که چند داوطلب باحال داریم از اولی الالباب
یک دین جدید برای نجات گمراهان در غرب و شرق
که وقتی نازل شد بپرد از باسن جهانیان مقداری برق
چون خیلی وقت است که کار جدیدی نفرمودید
و ممکن است از دل بروید چون رفتید از جلوی دید
جبرئیل داشت پشت سر هم اظهار لحیه می فرمود
که خداوند گفت ای روح الامین ساکت بشو زود
سرم درد گرفت از بس پیشنهادات الکی دادی
داری رد می شی از خط قرمزت زیادی
دو تا استامینوفن بده که سرمان گرفت درد
یا از اون قرص هایی که یه طرفش آبیه یه طرفش زرد
جبرئیل جلوی سایر فرشتگان شد خجل
بخصوص چند فرشته خارجی به اسم انجل
گفت سمعا و طاعتا و سایر لغات عربی
بر کلیه فرمایشات خدای متعال در این نصف شبی
خدا فرمود اعصابم خیلی ناجور ریخته به هم
چون که همه جا انقلاب شده بیش یا کم
از اون طرف ریخته به هم اوضاع تونس
مبارک هم توی مصر یه کارایی کرد و آخرش نتونس
قذافی دیوانه هم کشته یک عالمه آدم توی لیبی
هی تو فکرم چطوری خلق کردم آدمی به این نانجیبی؟
بشار اسد هم سیمش شده قاطی پاطی
توی دمشق بازار شامی درست کرده و بساطی
از اون طرف توی یمن و بحرین شده غوغا
خشتک همدیگه رو جر دادن و می کنن دعوا
توی لبنان هم که هوا همیشه پسه
فلسطینی ها هم که کتک خورشون ملسه
خلاصه این کائنات بند شده به یه بادی
دیپلماسی هم خرتو خره و احمدی نژادی
گیر کردیم توی این اوضاع قمر در عقرب
شب مون روز شده، روزمون شده شب
پاشو برو نارمک در خونه محمود بیارش
تا خودم ادبش کنم و ببینم چی چیه کارش
جبرئیل جی پی اس ورداشت و شد سوار براق
ایکی ثانیه نشد که رسید در خونه محمود شاتاراق
سرعت براق بیشتر از سرعت نور بود
چون که در نیروی واکنش سریع مامور بود
در زد و یکهو هفت تا آجان پیداشون شد
یکی اسدی، یکی حسنی، یکی هم سرکار مهبد
جناب سروان گفت نصف شب چه کاری داری؟
جبرئیل گفت دنبال محمود اومدم واسه یه کار اداری
جناب سروان که از مامورین گمنام امام زمان بود
به وزارت مراتب رو اعلام کرد خیلی خیلی زود
از وزارت هفت تا هلی کوپتر از راه رسید
و جبرئیل یک دفعه خودش رو توی اتاق بازجویی دید
جبرئیل بازجویی می شود
بازجو که اسمش اسلامی بود، گفت اعتراف کن
وگرنه ریشه تو می کشم بیرون از بیخ و بن
جبرئیل گفت: من حضرت جبرئیل هستم
و هیچ کسی جز خداوند نمی تونه کاری بده به دستم
از هزاران سال قبل گشته ام استخدام
و با 124 هزار پیغمبر روابط داشتم مدام
تورات و انجیل و قرآن رو من نازل کردم
با تعدادی کتاب دیگه که خداوند می فرمود هر دم
بازجو ازش یک ساعت و نیم بازجویی کرد
جوری که همه جاش از جمله اونجاش گرفت درد
آخرش اعتراف کرد که با شیطان بوده همدست
و کلیه اعترافاتش با اسناد و مدارک موجود است
جبرئیل شد بسی نادم و شرمسار
و آخرش گفت چجوری از این مهلکه بکنم فرار؟
جبرئیل قبول می کند
بازجو گفت باید رهبر رو به معراج ببری
چون تو این مملکت رئیس اونه نه هیچ خری
خود خدا هم نماینده ولی است در آسمان
ما همه می دیم براش هر روز شش بار جان
یا می مونی همین جا تا جون از باسن ات در بره
اینقدر که حوصله ات از تنهایی سر بره
رهبر به معراج می رود
القصه جبرئیل با همه اون اهن و تلپ
برید از موضعش و بازجو بهش گفت علی الهپ
با بازجو رفت طرف خیابون پاستور
در حالی که داشت عرق می ریخت شر شر
مراسم رسمی بدرقه گشت برگزار
وحید و حجازی از این معجزه گریه می کردن زار و زار
رهبر با جبرئیل شدند سوار براق
و دو ثانیه بعد رسیدند به خداوند بعد از چند ساعت فراق
و این بود حکایت به معراج رفتن رهبر
که ما نمی دونیم بعدش چه اتفاقاتی افتاد اون ور