اصلاحطلبان برای ورود به مجلس هشتم با بیشترین قوایی که میتوان از آنها انتظار داشت به میدان آمدهاند. جلسات مکرر بحث و بررسی میگذارند مصاحبه میکنند و دستاوردهایشان را برمیشمرند، ستاد ائتلافی تشکیل دادهاند که البته برخی گروههای اصلاحطلب در این ستاد غایبند، حتی برنامهیی چندصفحهیی نوشتهاند.
در این نوشتار به بررسی اجمالی برخی از مشکلات فراروی اصلاحطلبان، مواضع سخنگوی ستاد ائتلاف و بعضی از بندهای برنامه این ستاد میپردازیم.
1- بزرگترین مانع اصلاحطلبان برای ورود به مجلس شورای اسلامی نظارت استصوابی شورای نگهبان است و انتظار میرود که این جریان سیاسی برای مواجهه با چنین سدی راه حلی اندیشیده باشد. تئوریسینهای بزرگ اصلاحطلب تا به حال باید برای حل مشکلی که چهار سال پیش به گفته خودشان تکلیف 190 صندلی مجلس را مشخص کرده بود فکری کرده یا حداقل در این وانفسای انتخابات برای مقابله با آن استراتژی واحدی اتخاذ کرده باشند.
سخنگوی ستاد ائتلاف در جملهیی از این راهحل رونمایی کرده است. به گفته وی “ما امیدواریم انتخابات مجلس هفتم تکرار نشود.” همین.
البته برخی دیگر معتقدند که اصل بر برائت نیست. عدهیی دیگر میگویند اصل بر برائت است.
یکی میگوید اصلاً چرا باید 12 نفر صلاحیت بقیه را تایید کنند، دیگری میگوید باید تایید کنند و نهایتاً صدایی از جبهه مشارکت سرتیتر روزنامههای راستگرا میشود که چرا هر روز مردم را به سویی میکشانیم؟
اصلاحطلبان افراد مختلف را برای ثبتنام دعوت کردهاند چرا که به زعم آنها نباید از ترس مرگ خودکشی کرد اما آیا هدف ما از مورد پرسش قرار دادن اصلاحطلبان این است که باید از ترس مرگ خودکشی کرد. کاریکاتور کردن پرسش فقط برای مدتی کوتاه میتواند آنها را از پاسخ دادن برهاند.
آیا اصلاحطلبان نمیدانند که تیغ تیز ردصلاحیت انتظار آنها را میکشد و اینگونه بر طبل انتخابات میکوبند؟ آیا این راهحلی عاقلانه است که لشکری از افراد بینام و نشان را ذخیره کنیم تا اگر ژنرالها ردصلاحیت شدند پشت جبههها فرمان نبرد را در دست گیرند؟
آیا باید قبول کنیم که بزرگان اصلاحطلب که عموماً قبل از نامشان یک کلمه دکتر هم وجود دارد این راه حل را برگزیدهاند؟
البته این خوشبینانهترین حالت ممکن است چرا که راه حل دیگری که تا به امروز به کار گرفته شده این بوده است که از رادیکالهایی که ردصلاحیتشان حتمی است تبری جویند و آنها را منحرفان خط اصیل اصلاحطلبی بدانند.
به نظر این گروه از اصلاحطلبان آنها که اصلاحطلبی را جدی گرفته بودند و بر مواضع خود پای فشردند مهمترین عاملان شکست اصلاحات بودند. اگر این افراد میماندند و همواره ایشان را تشویق میکردند مجلس هفتم و کاخ ریاستجمهوری توسط رقیب فتح نمیشد و اگر امروز اوضاع بر وفق مراد نیست آنها که منتقد بودند مقصرند. نقطه طنز داستان زمانی به اوج میرسد که در جلسه دیدار روزنامهنگاران با شیرین عبادی خبرنگاری که به استخدام اصلاحطلبان درآمده از شیرین عبادی پرسید شما که انتخابات را تحریم کرده بودید تا چه حد خود را در روی کار آمدن معجزه هزاره سوم سهیم میدانید؟
سخنگوی ائتلاف نیز در این باره میگوید: “فکر میکنم مردم و آن بخش از جامعه که در انتخابات گذشته نیامدند اکنون به این راه حل رسیدهاند که باید شرکت کنند.“
چرا به این نتیجه رسیدهاند؟ مقدمه و استدلال ایشان برای این پندار چیست؟ بر اثر کدام استدلال تمامی نخبگان و نیروهای سیاسی قانع شدند و پذیرفتند که اشتباه کردهاند کجا و توسط کدام جریان اصلاحطلب یک جمعبندی از دوره اصلاحات ارائه شد تا امثال شیرین عبادی بفهمند از عجز آنها بود که معجزهیی سر زد حافظه هیچ کس چیزی نخواهد یافت.
و اینک عملکرد منفی رقیب آنها را نمیتوان به حساب نقطه قوت ایشان نوشت. آیا گناه آن کس که دستانش رهاست فضیلت آنها که دست و پایشان بسته بود، به شمار میرود؟
نکته دیگر اینکه اکنون که اصلاحطلبان همگان را به شرکت در انتخابات دعوت میکنند فردا اگر همان اتفاق مجلس چهارم و پنجم و هفتم تکرار شد چه خواهند کرد؟
آن زمان که آنها از غربال شورای نگهبان رد نشوند هر تحلیلی که ارائه دهند به گوش خودشان هم نخواهد رسید.
2- در طول سالهایی که اصلاحطلبان دو قوه مقننه و مجریه را در دست داشتند در مقابل سوالات مربوط به فقدان رویت اصلاحطلبی در جبهه اصلاحطلبی بیشترین فعلی که به کار گرفتند “نمیگذارند” بود. هم اکنون نیز در مصاحبههای خود این نکته مهمترین ستون ادلههایشان به شمار میآید.
بهزاد نبوی روزهای اخیر در مصاحبهیی به این نکته اشاره کرده است که “وظیفه قانونگذاری مجلس ششم با سد شورای نگهبان عملاً تعطیل بود و هر قانونی که ربطی به اصلاحات داشت اتوماتیک رد میشد.” (البته این مجلس ششم است که افتخار بزرگ اصلاحطلبان به شمار میرود.)
حال میتوان پرسید آنها که نمیگذاشتند این بار خواهند گذاشت؟ آیا تغییرات ماهوی در آنچه مانع اصلاحطلبی بود، رخ داده است؟
آیا ظرفیتهای قانون دستخوش تغییر شده است یا مفسران آن متحول شدهاند؟ شاید هم آقای جنتی پند تاجزاده را به گوش جان شنیده و استعفا داده است.
اگر نه که دیگر تکرار تاریخ را حاجتی به بزک کردن نیست.
اگر آری که بسی شادباش که دیگر از زبان هیچ اصلاحطلبی نمیگذارند شنیده نخواهد شد. آنها خواهند توانست با همین قوانین موجود طلب صلاحات کنند.
سخنگوی ائتلاف بر این نظر است که “در جبهه اصلاحات عناصری که داعیه خروج از حاکمیت را داشته و ساختارشکن باشند، وجود ندارد. عناصر محدودی در سالهای اولیه شکلگیری جبهه اصلاحات در لایههای! آن وجود داشت اما خیلی زود از قطار پیاده شدند و مسیر خود را عوض کردند.” آیا تحصن نمایندگان در اواخر دوره اصلاحات در سالهای اولیه اصلاحات بود. اینکه دیگر تاریخ لنین و تولستوی نیست که زمان آن را اشتباه کنیم. بحث عبور و مرورهایی که پیش آمد نیز توسط لایههایی! بود و خیلی زود از مسیر خارج شد؟
3- برنامه ستاد اصلاحطلبان
در این برنامه چندصفحهیی که اگر 20 درصد آن هم محقق شود جایگاه ایران در طول چهار سال از کشوری جهان سومی به کشوری توسعهیافته ارتقا پیدا خواهد کرد بیشترین کلماتی که استفاده شده است عبارتند از ”بازنگری و تصویب…” بعد از این دو کلمه نیز در قسمتهای مختلف این عبارات آمدهاند: “قوانین مرتبط با رسانههای عمومی بهویژه مطبوعات و پایگاههای اطلاعرسانی”، “قوانین مرتبط با نحوه تاسیس و فعالیت تشکلها و موسسات و نهادهای علمی فرهنگی و حرفهیی غیردولتی”، “قوانین مرتبط با حقوق سیاسی و اجتماعی شهروندان و حمایت از فعالیتهای قانونی آنها”، “قوانین مدنی کیفری و آیین دادرسی”، “قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب”، “قوانین حمایت از حریم خصوصی مجازات اسلامی جرم سیاسی” و…
این قوانین طبق برنامه ستاد ائتلاف اصلاحطلبان قرار است مورد بازبینی قرار گیرند.
شاید بیرحمانه باشد اگر در مورد ابزار چنین آرزوهایی از این عزیزان سوال شود. فقط بار دیگر جملهیی از بهزاد نبوی را میآوریم که “بعد از خارج شدن طرح اصلاح قانون مطبوعات مجلس ششم دیگر گام بلندی برنداشت.“
قانون مطبوعات را هم اول این سیاهه گذاشتیم تا خوانندگان از خواندن الباقی فارغ شوند.
4- چرایی شرکت در انتخابات
آیا هدف از آوردن این مباحث و پرسشها این است که بر سر راه اصلاحطلبان سنگریزهیی انداخته باشیم؟ قطعاً چنین نیست بلکه صرفاً از کسانی که در برنامه انتخاباتی خود از ضرورت صداقت و شفافیت سخن میگویند و نوک پیکان را به سوی رقیب میگیرند انتظار میرود به جای برنامههای انتزاعی که چونان مرگی است که کسی به تب آن هم راضی نمیشود، به جای تخیلات شاعرانه با صداقت این نکته را برای رایدهندگان شفاف کنند که:
اصلاحطلبان در انتخابات شرکت میکنند زیرا اگر هم شرکت نکنند اتفاقی نخواهد افتاد.
آنها فقط میتوانند “امیدوار” باشند که ردصلاحیت نشوند چرا که اگر هم این اتفاق بیفتد بدنه اجتماعی که اعتراض کند وجود ندارد.
و این مساله به همراه عدم وجود تشکیلات سیاسی منسجم برای هیاتهایی که نامشان را حزب گذاشتهاند بزرگترین نقطه ضعف به حساب میآید. جناح اصولگرا در طول این سالها موفق شده است شاخههایش را تا دورافتادهترین روستاها گسترش دهد اما اصلاحطلبان فقط باید منتظر بمانند که ستارههای اقبالشان طلوع کند و اتفاقی مانند دوم خرداد بیفتد و همین امر آنها را در معادلات سیاسی تبدیل به عددی کرده است که جمع شدن با آنها یا تفریق ایشان در حاصل اثری نمیگذارد.
اینک اصلاحطلبان بیآنکه از عملکردشان یک جمعبندی ارائه دهند از خانه به در آمدهاند و نغمه دموکراسی سر میدهند و ساز اصلاحطلبی کوک میکنند و تنها سرمایه و داشته و ابزار و وسیله آنها امید است.
آنها در این انتخابات شرکت میکنند و عدهیی هم به آنها رای میدهند اما نه برای اینکه قانونی مورد تصویب و بازنگری قرار گیرد و نه برای اینکه قطار از ریل خارج شدهشان حرکت کند بلکه فقط برای آنکه آنها ناگزیرند شرکت کنند و خود را در بازی شرکت دهند حتی اگر کسی آنها را به بازی نگیرد.
منبع: ادوار نیوز