یک هفته است که رسانه های داخل ایران پس از اظهارات دوباره “اسفندیار رحیم مشایی” درباره “دوستی با مردم اسراییل”، به انعکاس اظهارات معترضان او پرداخته اند؛ در این میان هرچند از بسیج دانشجویی که پای ثابت هر اعتراض حکومتی است تا مراجع تقلید، همه به مشایی و رییس دولت او اعتراض کرده اند اما هنوز رحیم مشایی در پست معاونت رییس جمهوری و ریاست سازمان میراث فرهنگی و جهانگردی باقی مانده و خود نیز گفته است”خدمتگزار ملت هیچ گاه استعفا نمیدهد”.
این همه ماجرا نیست؛ حتی در این بازی، کسانی چون گردانندگان “رجا نیوز” که همچون خبرگزاری فارس از جمله نزدیکان احمدی نژاد و دولت عدالتخواه نهم هستند در یادداشت های مختلف به مشایی توصیه کرده اند “در آنچه علم نداری مجادله نکن” و از سویی حکم داده اند که “مشایی باید برود”.
شاید در نگاه اول این را باید به حساب اقتدار رییس جمهوری گذاشت که علیرغم اینکه همه مسولان و مقام های مذهبی خواستار عزل یک نفر شده اند اما او یک تنه در مقابل همه این فشارها ایستاده است و از معاون خود حمایت می کند؛ کاری که در دولت قبلی، شخص خاتمی برای وزرای تحت فشار خود، هرگز نکرد.
آیا به درستی چنین است و احمدی نژاد یک تنه پشت رحیم مشایی ایستاده است؟ نگاهی به عملکرد سه ساله رییس جمهوری این احتمال را رد می کند چه آنکه احمدی نژاد “با هیچ کس عهد اخوت ندارد” و در این مدت بودند نزدیکانی که تنها با یک ”اعتراض” و یا “یک اظهار نارضایتی” از سوی رییس جمهوری عزل شدند.
در عین حال هم، هرچند در مجلس از “روح الله حسینیان” گله مند از دولت تا “محمد رضا باهنر” همراه با دولت، خواستار برکناری معاون رییس جمهور شده اند اما با این حال هنوز احمدی نژاد در مقابل این اعتراضات مقاومت می کند و یا لااقل نشان می دهد که برنامه ای برای تغییر او ندارد و این درحالی است که خبر یکی ، دو روزنامه در مورد “عزل مشایی” و آمدن سید مهدی هاشمی به جای او با “واکنش” رحیم مشایی مواجه شده و وی معترضانه مطبوعات را تهدید به “شکایت” کرده است.
از سوی دیگر، اعتراض ها هم از شکل خودجوش، ظاهری نمادین گرفته است و مثلا اگر دولت در استان مرکزی به سر می برد و قرار است عضوی از کابینه به دیدار سایر شهرهای استان برود، امام جمعه دلیجان از رییس جمهور می خواهد به جای مشایی، وزیر تعاون به آن منطقه برود و اتفاقا هم اینچنین می شود.
در میان همه اعتراضات، اینک تنها یک گروه و دو تن در قبال مشایی و اظهاراتش سکوت کرده اند. به غیر از رییس دولت، گروه کابینه او نیز تاکنون واکنشی به سخنان مشایی نشان نداده است و تنها غلامحسین الهام، سخنگوی دولت در مقابل خبرنگاران گفته است: “اظهارات مشایی عقیده شخصی اوست.“
اما به غیر از احمدی نژاد و دولت، یک تن دیگر نیز تا کنون پیرامون مواضع مشایی سکوت کرده است: آیت الله سید علی خامنه ای.
رهبر جمهوری اسلامی ایران نه تنها تا کنون هیچ واکنشی به این اظهارات نشان نداده بلکه حتی در دیدار روز شنبه خود با اعضای هیات دولت، کوچکترین اشاره ای به اظهارات جنجال برانگیز عضو کابینه نکرد. مراسم دیدار هیات دولت با رهبری در شرایطی برگزار شد که با نگاهی گذرا به فیلم دیدار و گزارش تصویری منعکس شده در سایت های خبری ، در نگاه اول اینگونه استنباط می شود که دولت در این دیدار عضو پرحاشیه خود را همراه ندارد اما نگارنده در میان چهل عکسی که سایت مقام رهبری و خبرگزاری های دولتی از این دیدار منعکس کرده عکسی را یافته (اینجا) که در آن مشخصا اسفندیار رحیم مشایی در زیر دوربین نشسته است تا نه تنها تصویر او در رسانه ها منعکس شود بلکه در عین حال او عضو غایب این جلسه نیز نباشد.
اتخاذ چنین شیوه ای برای چیست؟ آیا آیت الله خامنه ای که پیش از این “جهاد با صهیونیست ها” را “واجب” دانسته، “رژیم صیهونیستی” را “زائده سرطانی استعمار” نامیده و یا وعده داده “رژیم اسراییل” را “حتی یک ساعت” به رسمیت نخواهد شناخت ، از مواضع خود عقب نشینی کرده است؟
سکوت همراه با “رضایت” آیت الله خامنه ای در شرایطی روی داده که وی در سالهای اخیر چنان رفتار کرده که نشان می دهد خبرهای روزانه را به دقت دنبال می کند و اتفاقا به همین دلیل در مورد مسایل مهم در قالب دیدارهای هفتگی اش ”اظهارنظر” می کند. او برای اظهارنظر هر موضوعی را مورد توجه قرار می دهد چه آنکه خبر رسانه های غربی در مورد شایعه بیماری و مرگش باشد و یا موضوعی چون رابطه با آمریکا. اینچنین است که وقتی شایعه ای می پیچد این مقام رهبری است که می گوید:“دشمنان نظام اسلامی شایعات مختلفی درباره فوت و بیماری درست می کنند تا شاید چند روزی روحیه ملت ایران را تضعیف کنند” و یا وقتی در آستانه انتخابات مجلس هشتم ، ابراهیم یزدی بحث نظارت نهادهای بین المللی را مطرح می کند ، آیت الله در سخنرانی 19 دیماه خود ، این اظهارات و درخواست ها را “ننگ آور” می نامد.
و همچنان این آیت الله خامنه ای است که وقتی رییس دولت نهم در بهمن ماه گذشته از امکان برقراری رابطه با آمریکا سخن گفت ، در اولین فرصت ممکن با تاکید بر اینکه “اکنون فرصت مناسبی برای ازسرگیری ارتباط با آمریکا نیست” تاکید دارد ”رابطه با آمریکا مفید باشد، پیشقدم میشوم”.
در شرایطی که رهبری جمهوری اسلامی اینچنین سریع نسبت به وقایع کشور واکنش نشان می دهد تعجب برانگیز است که علیرغم اعتراض خیلی از چهره های همسو، در سخنرانی خود در دیدار با هیات دولت هیچ واکنشی به اظهارات معاون رییس جمهوری مبنی بر “دوستی با مردم اسراییل” نشان نداده است تا به این ترتیب این احتمال مطرح شود رهبری از موضع گیری این عضو کابینه که اتفاقا نقش خط شکن دولت نهم را تا کنون داشته ، با خبر بوده است.
اما چرا باید رهبری جمهوری اسلامی از اظهاراتی اینچنینی خبردار باشد و البته با سکوت خود ، در قبال این اظهارات ”رضایت” بدهد؟ اظهارات اخیر مشایی را از دو منظر می توان مفید دانست.
اولین فایده سخنان اخیر رحیم مشایی ، کاربرد داخلی این سخنان بود. سه شنبه 22 مردادماه در حالی مجلس به سه وزیر پیشنهادی ریاست جمهوری رای اعتماد داد که تنها چند روز بعد به همت چند نماینده مجلس فعلی و البته با تکیه برگزارش تحقیق و تفحص مجلس ششم معلوم شد وزیر کشور جدید تخلفی آشکار انجام داده که حداقل مجازات او براساس قانون ”مجازات اسلامی” سه سال زندان و محرومیت از مشاغل دولتی است. در شرایطی که این موضوع همزمان با ورود دادگستری در فیلتر کردن سایت “الف” رنگ و بویی تازه یافت ، این رحیم مشایی بود که به ناگهان در گفتگو با خبرنگاران ”برای هزارمین بار” تاکید کرد که “ما با مردم اسراییل دوست هستیم”.
از آنجا که اظهارات مشایی در تضادی آشکار با سخنان تمام مسولان جمهوری اسلامی در طول سی سال گذشته بوده، در روزهای پس از بیان این سخنان، واکنش های بسیاری را برانگیخته است. رسانه ها و خبرگزاری های داخلی در روزها اخیر بخش اعظم اخبار و تحلیل های خود را متوجه این موضوع کرده اند و در این میان قابل توجه است که خبرگزاری های مورد وثوق نظام، در روزهای اخیر با فرعی دانستن موضوع مدرک وزیر جدید کشور، عملا تنها به انعکاس واکنش ها به سخنان مشایی پرداختند.
اما دومین فایده سخنان مشایی در آن سوی مرز هاست. در روزهایی که به گفته کارشناسان ایران بیش از پیش مورد تهدید نظامی قرار دارد و در این میان از جمله گزینه ها ، حمله یکجانبه اسراییل به ایران مطرح است، اظهارات اینچنینی معاون رییس جمهوری احمدی نژاد، موجی در میان رسانه های بین المللی و بخصوص کشور اسراییل ایجاد کرده است. به طوریکه اینک بدون توجه به اینکه اظهارات مشایی یک اظهار نظر مستقل است یا اظهار نظری دیکته شده در راستای سیاست های جمهوری اسلامی ، رسانه های غربی می پرسند: “آیا صداهایی اینچنینی هم در ایران وجود دارد که اسراییل را دشمن نپندارد؟”
حسین مرعشی که در اواخر دولت خاتمی عهده دار سمتی بود که اینک مشایی بر کرسی آن نشسته، در هفته ای که گذشت بر این نکته یادآوری کرد که هدف از اظهارات مشایی “دادن پالس مثبت به صهیونیست های قدرتمند ساکن در آمریکاست تا شاید تلاش های نه چندان موفق دولت نهم در گشودن قفل روابط دو کشور را حیاتی تازه ببخشد”.
نگاهی دیگر نیز این سخنان را در آستانه سفر احمدی نژاد به نیویورک مفید می داند و برهمین اساس است که احمدی نژاد نیز نه تنها هنوز برای برکناری معاون خود تصمیم نگرفته بلکه این اظهارات ، هماهنگ با او بیان شده است.
با کنار هم قرار دادن این قطعات معما ، می توان ارزیابی کرد نظام جمهوری اسلامی ایران پس از سی سال تجربه حکومتداری به روش خود، اینک با سیاست “یکی به نعل و یکی به میخ”، با اجازه به اظهارنظری جدید به یک مسوول، در داخل بحران مدرک کردان را سر می پوشاند و در خارج آب بر آتش جنگ می پاشد!
چنین است که خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران از یکسو، سوژه خبری اصلی اش را به انتقاد مسولان داخلی از سخنان مشایی اختصاص می دهد و در دیگر سو نقل قولی از آیت الله خمینی با این عنوان که “راه اینجاست” بازتاب می دهد که وی گفته بود “دولت اسلامی با یهودیان سرزمین های اشغالی کمال خوش رفتاری می کند”.