برای اولین بار در “اولین گردهمایی فمینیستی برای آمریکای لاتین و جزایر دریای کارائیب” که در بوگوتا، کلمبیا، در روزهای ۱۸ تا ۲۱ ژوئیه ۱۹۸۱، تشکیل شد، روز ۲۵ نوامبر به عنوان “روز جهانی علیه خشونت بر علیه زنان” اعلان شد. تاریخ ۲۵ نوامبر به یادبود خاطره ۳خواهر اهل جمهوری دومینیکن، خواهران “میرابال” انتخاب شد. قتل این سه زن در سال ۱۹۶۰ در دوران حکومت دیکتاتوری رافائل تروئیلو صورت گرفت. اعلان این روز به عنوان روز جهانی مبارزه با خشونت بر علیه زنان به عنوان احترام به این سه خواهر و همچنین اذعان به وجود خشونت جنسی در جهان می¬باشد.
خشونت انواع مختلفی دارد که شامل خشونت خانگی، جنسی، روانی، اجتماعی، سیاسی و مالی است. خشونت در جامعه ایران ریشه دوانده و زنان زیادی یا بدون اغراق می توانم بگویم اکثر زنان با آن درگیر هستند.
اگر آغاز این خشونت را خانواده بدانیم، و منشأ آن را در خانواده باید در اخلاق سنتی، ناموس پرستی، پدر سالاری و مردسالاری جستجو کرد. پدران بدون هیچ واهمه ای و به بهانه غیرت، زن و دختران خود را مجبور به شیوه ای از زندگی می کنند که آغشته به اجبار و تبعیض است و با خشونت یا تهدید قوانین نابرابر را در خانواده شان نهادینه می کنند؛ با حربه حفظ آبرو و حفظ سنتهای مردسالارانه به تنبیه زنان می پردازند. پدیده “گردش خشونت” که در جامعه شناسی مطرح شده موجب آن می شود در جامعه ای که پر از هنجار های خشونت است و آن را پذیرفته شده می داند این خشونت خانوادگی را تقویت کند و به کسانی که در کودکی شاهد خشونت و یا قربانی آن بوده اند اجازه دهد در بزرگسالی این خشونت را در خانواده منعکس کنند و آن را نسل به نسل اشاعه دهند. خشونت در خانواده ها فراگیر تر از آن است که مخصوص طبقه، تحصیلات و نژاد خاصی باشد بلکه طبق آمار 70 درصد زنان مورد خشونت واقع می شوند که این تعداد گروه خاصی را دربر نمی گیرد. خشونت خانگی می تواند در اولین شب ازدواج یا سالها بعد پدیدار شود؛ خشونت خانگی می تواند جسمی، جنسی، روانی، مالی و یا حتی محدود کردن زن باشد. و متأسفانه تمکین زنان، بخصوص زنان ایرانی، شیوه ی زندگی آنها شده است و با جهانی شدن مبارزه با خشونت علیه زنان در می یابیم که زنان هم باید در این راه از فرودستی خود دست بردارند تا این فرهنگ عوض شود همسو با تغییر قوانین.
خشونت جنسی، خشونت جنسی غیر تماسی، خشونت کلامی، تجاوز، خشونت در مورد جهیزیه، تن فروشی اجباری، بارداری اجباری، ختنه دختران، خرید و فروش زنان و دختران، خشونت علیه زنان کارمند و مستخدمین زن، خشونت های ناشی از جنگ، خشونت در زندان، تجاوزهای سیستکاتیک، خشونت نگاهی و رفتاری، خشونت سیاسی و … از انواع خشونتی ست که بر زنان اعمال می شود.
خشونت جسمی معمولآ افشا نمی شود و زنان از بازگو کردن آن امتناع می کنند. نظام مردسالار، پذیرش خشونت هنگام رابطه جنسی را وظیفه زناشویی زن و طبیعی جلوه می دهد. زن نیز از ترس یا بدلیل شرمندگی از افشای آن امتناع می کند.
خشونت روانی زنان، هنگامی بر آنان اعمال می شود که آنها مورد اذیت و آزار، محرومیت فیزیکی، محرومیت مالی و سوء استفاده لفظی قرار می گیرند. این خشونت می تواند مقطعی یا دایمی باشد اما اثر مخرب آن بر زنان معمولآ دایمی است و موجب کمبود اعتماد به نفس در زنان می شود.
سوء استفاده جنسی غیرتماسی، به وسیله متلک گفتن مردان و یا تماس تلفنی آنان با زنان و گفتن مطالبی که باعث رنجش زن می شود و او را تحقیر می کند.
خشونت علیه زنان زندانی، که شامل آزار و شکنجه جسمی و لفظی و جنسی می شود.
خشونت علیه زنان کارمند یا مستخدمین زن، که در مواردی تجاوز جنسی کارفرما را هم شامل می شود و زن به خاطر ترس از پرداخت نشدن حقوقش و یا ترس از آبروریزی و یا ترس اخراج از کارش، این ستم را معمولآ افشا نمی کنند.
خشونت جنسی و تجاوز به زنان در جنگ رخ می دهد و به عنوان حربه جنگی مورد استفاده قرار می گیرد؛ اما بعد از جنگ هم عواقب این خشونت بر زنان وجود دارد، ناراحتی های روانی، ترس و استرس، افسردگی، فرزندان ناخواسته و مادر شدن ناخواسته تا سالیان سال بر دوش زنان قربانی سنگینی می کند.
و سیاست، که به نظر من سهم عمده ای در اعمال این خشونت و نهادینه شدن آن دارد، دولت با در نظرنگرفتن حقوق زنان در قانون گذاری، برابر نبودن حقوق زن و مرد، همچنین با نبودن قوانین حمایتی از زنان و نبودن مراکز دولتی برای حمایت اززنان آسیب دیده نقش تأثیر گذاری بر آسیب دیدن زنان و تداوم این خشونت علیه زنان دارد. دولت در موارد بسیاری زنان آسیب دیده را به چشم مجرم می نگرد نه در جایگاه قربانی، و این موجب می شود که خشونت هایی که بر زنان اعمال می شود همانند تجاوز جنسی و غیره، خاموش بماند و زنان چون دولت و قانون را حامی خود نمی بینند و دیدگاه قربانی بودن برایشان نهادینه نشده، ترس مانع بازگو کردن خشونت هایی شود که بر آنان اعمال می شود. در مواردی زنانی که قربانی خشونت هستند مورد مجازات قرار می گیرند و از خانواده و جامعه طرد می شود که این موضوع اثر نامطلوبی بر روحیه و دیدگاه زن در مورد خودش دارد، و می تواند کشش جنسی و ارتباط با جنس مخالف را برای او از بین ببرد.
با توجه به اعلامیه حذف خشونت علیه زنان و جایگاه این موضوع و حقوق زنان در حقوق بشر، امیدوارم حرکت تمام فعالان حوزه زنان، برای از بین بردن این خشونت و ریشه های ان، و تلاش کمپین یک میلیون امضا برای برابر کردن حقوق زن و مرد در قانون، روزی بیاید که شاهد آمار کمتری از خشونت علیه زنان در ایران باشیم ؛ همانطور که در سالیان اخیر در بسیاری از کشورهای دنیا، آمار این نوع از خشونت با تلاش فعالین و همکاری دولتمردانشان، کاهش چشمگیری داشته است. اما از طرفی دیگر، با توجه به پیشینه طولانی خشونت علیه زنان، این قضیه امری طبیعی برای ما جلوه می کند و موجب شده است که بسیاری از دولت ها به آن توجه ویژه ای نداشته باشند.
منبع: ادوار نیوز