گزارشی از زلزله در شبکه های اجتماعی
باز دست در دست هم…..
عصر روزشنبه دو زمین لرزه به قدرت ۶ و ۳ و ۶و ۴ دهم ریشتر آذربایجان شرقی را لرزاند. این زلزله بازتاب وسیعی در شبکه های اجتماعی داشت؛ ایرانی های سراسر دنیا از طریق فیس بوک،توئیتر و… شروع به اطلاع رسانی و جمع آوری کمک های نقدی و غیر نقدی برای یاری رسانی به مردم زلزله زده ی شمال غرب ایران کردند. در کنار این موج گسترده همدردی و یاری رسانی در شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی در سایت های خبری خارج و داخل کشور و در حالی که دو روز از وقوع زلزله در آذربایجان ایران می گذشت صدا و سیمای جمهوری اسلامی بی تفاوت به موضوع زلزله به پخش برنامه های عادی خود پرداخت؛ شبکه خبر مستند از سومالی پخش می کرد، شبکه ای دیگر جنگ شادی و شبکه سه خنده بازار و تنها در بخش های خبری، آنهم با تاخیر، مثل هر خبر دیگری، خبر زلزله نیز پوشش داده شد.
واکنش منفعلانه صدا و سیما با انبوه اعتراض مخاطبان در شبکه های اجتماعی مواجه شد. به دنبال این اعتراض ها صدا و سیما با چرخشی ۱۸۰ درجه ای اقدام به پوشش خبری گسترده زلزله در شمالغرب ایران کرده است. در این مطلب به قسمت هایی از واکنش های کاربران در فیس بوک به وقوع زلزله و همدردی با مردم آذربایجان اشاره می کنیم.
سلام هموطن…اینجا آذربایجان است.سر ایران. یک عمر جک گفتی سکوت کردم،مسخره کردی حرفی نزدم.بیگانه حمله کرد بابک خرمدین را دادم.جنگ شد باکری ها را دادم.رضازاده، دایی، ساعی، شادی را به خانه هایتان آوردند. باز گفتی و گفتی. این بار خانه ام ویران شده. پدر مادر و خواهر و برادرم زیر آوارند. کمکم کن..
کشورم لطفا با مردمانم مهربان باش تو قالی هزار رنگی
قالی نیمه بافته ات
رج به رج
سخن از هزاران سخن می گویند…
سکوت مبهم این قالی، پر از فریادهایی است که از عمق جان بر فراز آسمانها گسترده می شود
این نیمه قالی، کاملترین فرشی است که بشر به خود دیده!
چشم باز کنید و ببینید که اقوام ایرانی چگونه با هم متحد شدهاند.
این روزها از همراهی شادم من مردم سرزمینم را دوست دارم… من به مردم سرزمینم عشق می ورزم… من در کنار مردم نازنین وطنم آرام تر هستم… مردمی که سالهاست بار برچسب های سنگین دوروئی، دورغ گویی، بی فرهنگی و خودخواهی را بر دوش می کشند.
- آسوده بخواب، جانِ مادر!
خاک هم بالش بدی نیست
وقتی هر روز
به دیدارت میآیم
در آغوش میگیرمت
گرمت میکنم!
رییس جمهوری صبح روز دوشنبه به منظور شرکت در نشست اضطراری همبستگی اسلامی، عازم عربستان شد! نشستِ اضطراریِ همبستگیِ اسلامی؟ ج…ش بی همه چیز… بمیری که اینقدر بیشرفی ریس جمهور من محبوس وگرنه امروز میان مردمم بود
زلزله بم ۴۴ هزار کشته (تقریب) داشت و این همه بیا و برو نشد. یا انگیزه ها افزایش پیدا کرده یا بهانه ها یا این که اون موقع هنوز فیس بوک به دنیا نیامده بود..
آقای خامنه ای زلزله تمام شد. اما ما هنوز تکان می خوریم و شما خون مردم را!!!
این زلزله حس عجیبی برام داشته طرف جون میکنه، تلاش می کنه، سختی می کشه، بی خوابی می کشه، میره المپیک، تو المپیک، جون می کنه، تلاش می کنه، سختی می کشه، قهرمان می شه، مدال طلا می گیره، بعد وقتی می بینه زلزله اومده و مردم کشورش دارن سختی می کشن، بدون ریا حاصل تلاششو تقدیمشون می کنه، درود به شرفت رضایی.
این روزها نصرت رحمانی هم با ماست بهانه نیاور برای بی تفاوتی که بهانه در رگ من شیهه می کشید: نخواب / زمان بیداری ست
- بیمارستان اصلی هریس، بعد از بیست و پنج سال سال عملیات ساختمانی هفته پیش افتتاح شد و اکنون با خاک یکسان شده است، گویی اصلا چنین مکانی احداث نشده بود….
پ ن : درود بر این دولت خدمتگذار
بعد زلزله داشتم فکر میکردم به قسمتی از فیلم توقیف شده حاجی واشنگتن اثر علی حاتمی : باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است، سیل و زلزله از معصیت مردم…
چند جا دیدم چند نفر از خشم خدا و بلای الهی نالیده بودن.که آی خدایا،چرا واسه ما بد میخوای و داری ما رو به خاطر بی اعتقادیمون یا اعمال بدمون مجازات می کنی!!برو رد کارت باید برم اذربادگان زخم بوس مردم شریفم
یک اتفاق خوب :
هنوز همه ایرانی هستیم و برای هم جونمون در میره :
آذربایجان یادمان آورد اینجا هنوزم ایران است !
و پرچمی سه رنگ و خوش
مدتها بود مردم ام رو آنقدر عاشق ندیده بودم !
ابراز همدردی کریس دی برگ خواننده مشهور ایرلندی در فیسبوکش با زلزله زدگان ایران:قلب من با تمام کسانی است که در زلزله وحشتناک ایران صدمه دیدند.
بر و بچهها دارن کم کم آماده میشن برن به مناطق زلزله زده براشون موسیقی و تاتر و برنامههای شاد اجرا کنند.
رضا خندان می نویسد: نیازی به آمدن زلزله نیست، در شرایط عادی هم که از کنار روستاهای محروم مناطی که اکنون گرفتار زلزله شدهاند عبور میکنیم نمای اغلب آنها به یک روستای مخروبه و زلزله زده بیشتر شباهت دارد تا یک روستای آباد. تنها نشان زندگی در آنها وجود پرچمی است. که در قبرستان مشرف به روستا، بر سر مزار جانباختگان جنگ، در اهتزاز است. پرچمی که تنها سهم آنان از دنیای اطرافشان است.
زلزله اگرچه دل همه را به درد آورد ولی نیمه ی پری هم داشت، و آن اینکه به تمام جهان نشان دادیم که ما مردمان کشور هزار قوم، ملتی واحد هستیم و این ملت حسابش از حکومت جداست!
دست به دست هم، من…تو…ما، برای ایران…/
مدتها بود که اینچنین دور و نزدیک دست به دست هم نداده بودیم
- سراخر متنی از نوید خانجانی را میخوانید که دردهای زیادی را به تصویر کشیده است:
“این سطرها را با اشک می نویسم و بیش از پیش به مردم کشورم، به دوستانم و آن هائی که کار و خانواده و هرآنچه داشته اند رها کرده اند و به صورت خودجوش برای تسکین دردهای زلزله زدگان به مناطق زلزله زده اعزام شده اند می بالم و دست آنهایی را که خالصانه و متواضعانه به هموطنانشان کمک می کنند می بوسم.
به قلب با محبت آن زندانی بیگناه تازه به مرخصی آمده که خودش را به مناطق زلزله زده رسانده و تلاش می کند قلب کودکان بازمانده از آوارها را کمی شاد کند..
به زن و مرد و پیر و جوانی که صف های انتقال خون را با آستین های بالا زده شان پر کرده اند..
به رفقایم که زیر حکم زندان و تحت انواع تهدید و فشار قرار دارند و فکر و وجودشان در اهر و هریس و ورزقان است و به تقسیم کمک ها مشغولند.”
به آن کسی که مادر ناتوان و بیمارش را به دست خدا سپرده است و دلش برای کودکان و خانواده های زلزله زده و بهبود وضعیت اسفبار آن ها می تپد..
به آن هائی که از کار و زندگی در شهرهای خودشان گذشته اند و مشغول جمع آوری کمک ها برای ارسال به مناطق زلزله زده اند..
و به هرکه عضو به درد آمده ی روزگارش را دید و قرار و آسایشش به بیقراری تبدیل شد و از هر راه که می توانست برای مردم کشورش کمک فرستاد..
به اشک های کسی که هنگام اهدای کمک در حد و توان خودش بر روی گونه هایش نقش می بندد..
به همه ی اینها عزت می گذارم و می بالم و بیش از پیش به بودن در کنار چنین هموطنان، دوستان و همراهانی افتخار می کنم..
- صف مردم برای اهدا خون…صدا و سیما که چیزی نگفته بود، روزنامه ها هم همینطور. شبکه های ماهواره ای هم فیلم و سریالهای آبگوشتیشون رو پخش میکردند. این همه خون از کجا اومد ؟از شبکه های اجتماعی؟
بعد از چند روز تلویزیون بالاخره فهمید زلزله اومده…؟
آقای رسانه میلی لطفا با خنده بازار به زخم زلزلهزدگان نمک نپاشید