نگاه دیگران

ابراهیم مهتری
ابراهیم مهتری

گزارشی از زلزله در شبکه های اجتماعی

باز دست در دست هم…..

 

 

عصر روزشنبه دو زمین لرزه به قدرت ۶ و ۳ و ۶و ۴ دهم ریشتر آذربایجان شرقی را لرزاند. این زلزله بازتاب وسیعی در شبکه های اجتماعی داشت؛ ایرانی های سراسر دنیا از طریق فیس بوک،توئیتر و… شروع به اطلاع رسانی و جمع آوری کمک های نقدی و غیر نقدی برای یاری رسانی به مردم زلزله زده ی شمال غرب ایران کردند. در کنار این موج گسترده همدردی و یاری رسانی در شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی در سایت های خبری خارج و داخل کشور و در حالی که دو روز از وقوع زلزله در آذربایجان ایران می گذشت صدا و سیمای جمهوری اسلامی بی تفاوت به موضوع زلزله به پخش برنامه های عادی خود پرداخت؛ شبکه خبر مستند از سومالی پخش می کرد، شبکه ای دیگر جنگ شادی و شبکه سه خنده بازار و تنها در بخش های خبری، آنهم با تاخیر، مثل هر خبر دیگری، خبر زلزله نیز پوشش داده شد.

واکنش منفعلانه صدا و سیما با انبوه اعتراض مخاطبان در شبکه های اجتماعی مواجه شد. به دنبال این اعتراض ها صدا و سیما با چرخشی ۱۸۰ درجه ای اقدام به پوشش خبری گسترده زلزله در شمالغرب ایران کرده است. در این مطلب به قسمت هایی از واکنش های کاربران در فیس بوک به وقوع زلزله و همدردی با مردم آذربایجان اشاره می کنیم.

قالی نیمه بافته ات

رج به رج

سخن از هزاران سخن می گویند…

سکوت مبهم این قالی، پر از فریادهایی است که از عمق جان بر فراز آسمانها گسترده می شود

این نیمه قالی، کاملترین فرشی است که بشر به خود دیده!

 

 

خاک هم بالش بدی نیست

وقتی هر روز

به دیدارت می‌آیم

در آغوش می‌گیرمت

گرمت می‌کنم!

 

 

پ ن : درود بر این دولت خدمتگذار

هنوز همه ایرانی هستیم و برای هم جونمون در میره :

آذربایجان یادمان آورد اینجا هنوزم ایران است !

و پرچمی سه رنگ و خوش

مدتها بود مردم ام رو آنقدر عاشق ندیده بودم !

 

 

مدتها بود که اینچنین دور و نزدیک دست به دست هم نداده بودیم

“این سطرها را با اشک می نویسم و بیش از پیش به مردم کشورم، به دوستانم و آن هائی که کار و خانواده و هرآنچه داشته اند رها کرده اند و به صورت خودجوش برای تسکین دردهای زلزله زدگان به مناطق زلزله زده اعزام شده اند می بالم و دست آنهایی را که خالصانه و متواضعانه به هموطنانشان کمک می کنند می بوسم.

به قلب با محبت آن زندانی بیگناه تازه به مرخصی آمده که خودش را به مناطق زلزله زده رسانده و تلاش می کند قلب کودکان بازمانده از آوارها را کمی شاد کند..

به زن و مرد و پیر و جوانی که صف های انتقال خون را با آستین های بالا زده شان پر کرده اند..

به رفقایم که زیر حکم زندان و تحت انواع تهدید و فشار قرار دارند و فکر و وجودشان در اهر و هریس و ورزقان است و به تقسیم کمک ها مشغولند.”

به آن کسی که مادر ناتوان و بیمارش را به دست خدا سپرده است و دلش برای کودکان و خانواده های زلزله زده و بهبود وضعیت اسفبار آن ها می تپد..

به آن هائی که از کار و زندگی در شهرهای خودشان گذشته اند و مشغول جمع آوری کمک ها برای ارسال به مناطق زلزله زده اند..

و به هرکه عضو به درد آمده ی روزگارش را دید و قرار و آسایشش به بیقراری تبدیل شد و از هر راه که می توانست برای مردم کشورش کمک فرستاد..

به اشک های کسی که هنگام اهدای کمک در حد و توان خودش بر روی گونه هایش نقش می بندد..

به همه ی اینها عزت می گذارم و می بالم و بیش از پیش به بودن در کنار چنین هموطنان، دوستان و همراهانی افتخار می کنم..

 

 

 

 

بعد از چند روز تلویزیون بالاخره فهمید زلزله اومده…؟

 

 

آقای رسانه میلی لطفا با خنده بازار به زخم زلزله‌زدگان نمک نپاشید