احمدی نژاد اصلاح طلب

محمد رهبر
محمد رهبر

عصاره ی دروغ و دریدگی، “محمود احمدی نژاد”، به پرده های آخر صحنه رسیده است، بگذریم که این فتنه، پس از ریاست جمهوری هم در گوشه ای بساط رمالی و مارگیری، پهن خواهد کرد و می توان روزی را دید که محمود و یارانش در ایران یا خارج، پوستین وارونه ای پوشیده اند و علم مبارزه با خامنه ای را بر افراخته اند.

 اگر نام دورانِ سیاه محمودی را دوره ی وارونگی بگذاریم، راه دوری نرفته ایم. استاندارِ بد نام اردبیل به تهران آمد و در پی عقب نشینی مردم از صندوق رای و بی تدبیری اصلاح طلبان و برآمدنِ شورای شهری از گمنامان و بیکارگانِ اصولگرا، شهردار تهران شد و فاجعه از همان جا آغاز شد که دور برگردانهایِ شهردار تازه به دوران رسیده، با میان بُرهای رهبری در تقلب انتخاباتی، تقاطع پیدا کرد. احمدی نژاد رای نیاورد و آنچنان که در بوق کردند، مردمی ترین رییس جمهور ایران شد. آقای دروغ، ذره ای به آزادی معتقد نبود و هر جا که نشست، دولتش را مظهر انتقاد پذیری معرفی کرد.

 یاران احمدی نژاد، ازدزدانِ قهار بودند و آنها که تبلیغش می کردند، نام نحسش را دزدگیر گذاشتند. یک کلمه راست نگفت و با جسارت به دوربین زل زد که : مردم می دانند احمدی نژاد دروغ نمی گوید.

 برای رای آوردن، سیب زمینی پخش کرد و بعد پول نفت را آتش زد و مردم ایران را به گدایی یارانه انداخت. ازآنجا که دو سگ بر جیفه ای بمانند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند، پای در نعلین آقا کرد و از همان رای نداشته، سرمایه ای ساخت تا اختیاراتش را گسترش دهد و گریبانِ فرماندهان فربه سپاه را گرفت که چرا مالیات نمی دهند و یک لحظه وجدانش ندایی نداد که همه ی زمام مملکت را تو به سپاهیان دادی، در عوض رایی که برایت ساخته بودند.

 در این اواخرِ دولت، آقایِ دروغ، حرفهای اصلاح طلبانه هم می زند و کسی نداند، باور نمی کند که این همان احمدی نژادی است که در دادگاه روزنامه خرداد می نشست و به خون اصلاحات تشنه بود و این همان رای دزد سیاه باز است که یک دستش در دستِ سعید حدادیانِ مداح بود و و دست دیگرش به خونِ ندا و سهراب آغشته.

ایرانیان بد اقبال- البته دراین بد بیاری های تاریخی، خود ما ایرانی ها کم تقصیر نداریم- اگر حافظه تاریخی شان را از دست داده اند، یک دلیلش برخورد با اعجوبه هایِ شتر، گاو، پلنگی، مثل احمدی نژاد است که چنان بی اعتقاد و مذبذب هستند که هر روز به رنگی در می آیند و فریاد آی دزد هم سر می دهند و نگاه که می کنی، می بینی همه نظام آی دزد، آی دزد می کنند و ناظر بیچاره چنان سرگیجه ای می گیرد که: امروز چنان مستم که خر از بار ندانم.

در ماههای آخر دولتِ آقای دروغ، این هشدار را باید داد که مبادا احمدی نژاد اصلاح طلب شود و شعارهای خاتمی را سر دهد و یکباره اپوزیسیون از کار در بیاید.

 آقای دروغ، این توانایی را دارد که هر مفهومی را مچاله کند و از اعتبار به سطل زباله بیندازد. باید شعارهای اصلاح طلبانه و هر چه هنوز از دین و مدارا مانده را از جلوی دستِ خوابگزار اعظم، اسفندیار مشایی و مریدش احمدی نژاد، برداشت.

 اصلاح طلبان مظلومِ داخل کشور باید پیش و بیش از احمدی نژاد از انتخابات آزاد بگویند و اگر حرفی از آزادی انتخابات شد تا آزادی زندانیان و شکستن حصر رهبران سبز، ادامه اش دهند. باید در آستانه ی انتخاباتِ تقویمی جمهوری اسلامی، همچنان ازهمان انتخاب قبلی سخن گفت و رای سبزی که نام سیاه احمدی نژاد نبود.

 از قضا جماعت اصولگرا هم با رندی سعی دارند تا احمدی نژاد را فرزند ناخلف اصولگرایی جلوه دهند و انگار نه انگار که این تحفه را اصولگرایان با ورد “آقا” از عبا در آوردند. دنیای وارونه ای است، احمدی نژاد در این دمِ آخر، حرفهای اصلاح طلبانه و بلکه ساختار شکنانه می زند و اصولگرایان فرصت طلب، دم غنیمت می شمرند و پاک انکار می کنند که این لعبت را می شناخته اند.

 قدری تعلل از سوی بزرگان اصلاح طلب، این مال بد را به بیخ ریش اصلاحات می بندد و یک موقع دیدی حضرتِ رهبری، جریان انحرافی را با اصلاحات و خاتمی و حتی هاشمی سرجمع، دشمن خواند. نگفتن از آن تقلب بزرگ درآستانه ی انتخاباتِ فرمایشی و روانه شدن نامزدهای اصلاح طلب نما به سیرک انتخابات، هر چه سرمایه ی بهبود در ایران هست را ملوث می کند.

 برای اصلاح طلبان از انتخابات واجب تر، هویت یابی و ترسیم دستگاه اندیشگی است. اگر به آزادی می اندیشند، درست آن است که با پذیرش ولایت فقیه بر آن تازیانه نزنند و حقوق بشر را نیز به زیر نعلینِ فقاهت نکشند وگرنه این احمدی نژاد، اصلاح طلبی را هم تاراج خواهد کرد.