حرف اول

نویسنده

نامه دختر علیرضا افتخاری به عزت‌الله انتظامی

پدر مرا هم فریب دادند…..

آوا افتخاری

استاد عزت‌الله انتظامی

سلام و عرض ادب به پیشگاه حضرتعالی

نامه گلایه‌آمیزتان را نسبت به بی‌توجهی به شخصیت تاریخی حضرتعالی خواندم و متوجه شدم سیاسیون چطور شما را به بیراهه کشاندند و می‌خواستند از شخصیت شما در وزارت کشور بهره دیگری ببرند؛ آن هم در مقابل مردمی بیدار و ارزشمند.

استاد؛ پدر من – علیرضا افتخاری – هم فریب این بازی‌ها را خورد و ندانسته در مراسمی شرکت کرد که از پیش طراحی شده بود. زمانی پدرم متوجه شد که دیگر دیر شده بود و زندگی ما متزلزل؛ نه بهتر است بگویم مضمحل. مادرم از یک طرف، من و خواهرانم از یک طرف و پدرم که چه عذابی که نکشید. بگذریم که چه شد، همه خانواده من مورد جفا قرار گرفتند؛ به جرمی که خودمان هم هنوز نمی‌دانیم.

پدر من از سر سادگی نتوانست دفاعیه‌ای بنویسید. اصلا مگر می‌شد که از خود دفاع کند؛ وقتی که همه شروع به هجمه کرده بودند و ما تنها بودیم. مردم عزیر ما حالا بهتر می‌دانند چهار سال پیش شرکت پدرم در مراسم شهدای خبرنگار و رویارویی با آن مرد سیاسی، از قبل طراحی شده بود.

استاد عزت‌الله انتظامی عزیز…

خوشحالم از اینکه ابرمرد هنرمندی چون شما گلایه‌ای مرقوم فرموده که گویی از زبان شاگردش علیرضا افتخاری قلمی شده است. بدانید حرف‌های گلایه‌آمیز شما، حرف‌های پدر من و همه کسانی است که از هنرشان بهره‌برداری شده است.

استاد عزیز…

نباید هنر را با سیاست گره زد. آنجا که سیاست کم می‌آورد به پیشگاه هنر زانو می‌زند. این زانو زدن از سر احترام نیست که از سر گدایی است. شما استاد بزرگ، خوب که نه، عالی جواب‌شان را دادید و باز هم به همه گوشزد کردید که راه هنر با راه سیاست جداست و نباید با ترفندهای گوناگون هنرمندان را سیاسی کرد؛ بی آنکه خودشان باخبر باشند.

استاد عزیز دست شما را می‌بوسم و به وجودتان افتخار می‌کنم.

آوا افتخاری

فرزند علیرضا افتخاری