قانون جفاکار

نویسنده

hasanasadizeidabadi.jpg

سرانجام جمهوری اسلامی به عنوان اولین تجربه حاکمیت فقه شیعی در تاریخ، پس از گذشت قریب به سی سال از ‏پایه گذاری خود توانسته است پیش نویس قانونی برای توصیف جرایم و تعیین مجازات ها ارائه نماید. در میان ‏تجربه های ناموفق و نامیمون نظام قضایی ایران طی سی سال اخیر شاید بتوان قوانین جزایی را فاجعه آمیز ترین ‏اقدامات حاکمیت در عرصه حکمرانی و خصوصا سیاست گذاری جنایی قلمداد کرد. قوانینی که مسقیما با جان و ‏مال و عرض انسانها سر و کار داشته و چه بسیار زندگی های فردی و جمعی را که نابود ساخته است.‏

آری یک قانون بد جفاکارانه زندگی نسل اندر نسل یک انسان را به مخاطره می اندازد و جالب آنکه با توجه به ‏چنین تبعاتی خصوصا در مورد قوانین جزایی طی این سالها شاهد آن بوده ایم که قانون مجازات اسلامی بیش از ده ‏سال مورد آزمون قرار می گیرد و احتمالا این شهروندان نگون بخت ایرانی هستند که به مثابه موش های آزمایشی ‏بایستی با تمامیت انسانی خود عواقب وحشتناک چنین قوانینی را باز پس دهند. ‏

لایحه قانون مجازات اسلامی که به همت برخی دفاتر پژوهشی در قم تنظیم شده است، چندی پیش در شور اول ‏بررسی در مجلس مورد تصویب قرار گرفت و مدتی است که متن آن در پایگاه اینترنتی مجلس شورای اسلامی ‏قابل مشاهده است. ‏

تدوین کنندگان پیش نویس لایحه جدید که به نظر می رسد با توجه به سوابق لوایح حقوقی – قضایی در مجلس بدون ‏اصلاحات عمده در شور دوم نیز به تصویب رسد، در مقدمه توجیهی خود مدعی‌اند لایحه مجازات اسلامی که در ‏چهار باب کلیات، حدود، قصاص و دیات تنظیم شده است برمبنای سیاست جنایی اسلام تدوین گردیده که دارای سه ‏ویژگی عمده است : ا- کارکرد محوری کیفر، بیان کنندگی ارزش ها و 3- حمایت از اقشار مختلف جامعه. ایشان ‏همچنین از جمله مصادیق سیاست جنایی اسلامی را که مدعی اند در تدوین قانون جدید بدان تمسک جسته اند ‏مواردی از قبیل اصلاح مجرم، فردی کردن مجازات ها، حفظ حقوق شهروندی و سیاست های بشر دوستانه و حفظ ‏حقوق متهم و بزه دیده عنوان کرده‌اند. ‏

در وهله اول و با نگاهی به مقدمه توجیهی لایحه از اینکه چنین اهداف و رویکردهایی مورد توجه دستگاه قضایی ‏قرار گرفته است هر مخاطبی احساس شعف می کند، چرا که دستیابی و هدف گذاری این چنینی در دستگاه قضایی ‏هر کشوری و تدوین قوانین بر چنین مبنایی گامی مهم در راه توسعه یافتگی کشور محسوب شده و از باب مثال می ‏توان چنین دستاوردی در علم حقوق را با شکافتن اتم در علوم هسته‌ای مقایسه کرد. اما افسوس که این چشم انداز ‏روشن، سرابی بیش نیست. سرابی که تهی بودن آن با نگاهی اجمالی به مواد این قانون به خوبی رخ نمایی می‌کند. ‏

مطالعه متن این قانون این سوال را در ذهن آدمی ایجاد می کند که آیا اساتید و طلاب تدوین کننده این قانون می ‏پندارند که با انتخاب سر فصل های “شیک” و به ظاهر فنی مانند “قلمرو اجرای قانون مجازات در زمان و مکان” ‏یا بازگشت به قانون مجازات عمومی (پیش از انقلاب) در باب سطح بندی جرایم به “جنایت، جنحه و خلاف” گام ‏بسیار بلندی در “حفظ حقوق شهروندی”، “حفظ حقوق متهم و بزه دیده” برداشته اند که اینگونه از اهداف سه گانه ‏آنچنانی نام می‌برند؟ ‏

باور کنید که این لایحه حتی در تبیین عقب مانده ترین رویکرد جنایی در فقه شیعه نیز ناتوان بوده است. ‏

افزودن بر عناوین مجرمانه مستوجب حد قتل (اعدام) (اضافه شدن جرم ارتداد، بدعت گذاری و سحر) چه تناسبی ‏با رویکرد کارکرد محوری مجازات و جرم زدایی دارد که آقایان هر روز بر طبل آن می کوبند؟ ‏

گستردن بساط اعدام و سلب حیات در این لایحه آیا ایفای تعهد بین المللی و جهانی جمهوری اسلامی به ماده 5 ‏میثاق حقوق مدنی - سیاسی است که اشعار می دارد: “در کشورهائی که مجازات اعدام لغو نشده است، حکم مرگ ‏فقط باید برای مهمترین جنایات، آنهم بنا بر قانون لازم الاجرا در زمان ارتکاب جرم صادر شود ” در این برهه از ‏زمان آیا واقعا “ارتداد و سحر و شعبده بازی” مهمترین جنایات این مملکت اند که سیاست جنایی جدید دستگاه ‏قضایی حکم اعدام برای آن در نظر گرفته است؟

اگر با توسل به واژه های کشداری چون بدعت گذاری و سحر وجادو بتوان فردی را اعدام کرد، به نظر من ‏بسیاری از علما و فضلا و مسئولانی که می خواهند کاری کنند، باید از همین حالا طناب اعدام را زیر گلوی خود ‏احساس کنند. از عالم حوزوی که می خواهد از ظن خود با دین یار شده و تفحصی در مباحث دینی کند تا یک مدیر ‏اجرایی نظام اسلامی که مثلا قصد وارد کردن یک تکنولوژی نو را دارد همگی ممکن است در نظام جدید قضایی ‏بدعت گذار تلفی شده و به اعدام محکوم شوند. ‏

آیا بدست دادن یک تعریف کمی و کیفی ساده از حداقل سن مسئولیت کیفری در حالی که آقایان سطوری از مقدمه ‏توجیهی لایحه مذکور را به تجلیل از خود اختصاص می دهند که آری “با به کارگیری اصول قانون نویسی از ‏جمله شفافیت و صراحت” اقدام به تنظیم قانون جدید مجازات کرده ایم، کار واقعا دشواری بود که کودک محکوم به ‏اعدام یا وکیل‌اش برای نجات از جزای جرمی که در طفولیت مرتکب شده هنوز بایستی با واژه‌هایی چون صغیر ‏ممیز و غیر ممیز دست و پنجه نرم کند؟ در حالی که کنوانسیون حقوق کودک و عرفها و قواعد آمره جهانی از ‏تعیین سن 18 سال به عنوان حداقل سن مسئولیت کیفری سخن می گویند. ‏

به هر حال قانون جدیدی که شاید با سال پیش رو می آید، قانونی جفاکار است. قانونی که نه اندک کمکی به ارتقای ‏سطح رعایت حقوق اولیه و بنیادین بشر می کند و نه اندک اثری در سامان دهی اجتماعی و کاهش جرایم و ‏ناهنجاری ها خواهد داشت. ‏

از این رو لازم است که تا پیش از تصویب قطعی آن دردمندان اجتماعی به ویژه جامعه حقوقی و دلسوزان مباحث ‏دینی برای حفظ حداقل های کرامت انسان و دین در ایران در نقد آن بکوشند. باشد که تصمیم گیرندگان “متوجه” ‏شوند. ‏