بازگشت تا وقتی بتوانیم

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

روزآنلاین به معنای مشخص کلمه، یعنی نشریه ای که هر روز با دهها مقاله و اثر و خبر منتشر می شد، متوقف شده است، من هم نوشته بودم که کار من هم متوقف است. از طرف دیگر همه مان حدس می زنیم که روزآنلاین تا فراهم شدن شرایط مالی جدید، بتواند کارش را ادامه بدهد. من نمی دانم تا چه زمانی بتوانم به کارم ادامه بدهم، ولی امیدوارم بتوانم تا زمانی که مشکل مالی ما، به عنوان تنها مشکل روزآنلاین، حل بشود، کار بکنم. امیدوارم دوستان خوبی که روزآنلاین را دوست دارند، راهی برای حمایتش پیدا کنند. نمی خواهیم این شعله خاموش شود، فعلا من می مانم و هر کسی بتواند این وضعیت را طاقت بیاورد، تا ببینیم چه خواهد شد.

 

آتش حمله عربستان

فرض کنید عادل الجبیر وزیرخارجه عربستان روح چرچیل را احضار کرده بود و به او می گفت: “عربستان سعودی تصمیم گرفته رهبر مخالفانش را اعدام کند، همزمان می خواهیم مهم ترین دشمنمان در منطقه یعنی ایران را هم رسوا کنیم، علاوه بر شیخ نمر، ۴۶ نفر از مخالفان را هم می خواهیم اعدام کنیم، ولی نمی خواهیم هیچ مشکلی برایمان ایجاد شود که هیچ، می خواهیم یک دردسر حسابی هم برای ایران درست شود”. مطمئنا چرچیل نمی توانست برنامه ای به این دقت را که در دو روز گذشته اتفاق افتاد، پیشنهاد کند. بعضی اوقات برای اینکه آدم به بهترین نتیجه برسد، لازم نیست بیشترین عقل و خرد را داشته باشد، همین که یک دشمن احمق داشته باشد، کافی است.

اصلا بیایید فرض کنیم که جمهوری اسلامی ایران، تصمیم بگیرد با همه کشورهای دنیا قطع ارتباط کند و همه سفارتخانه های همه جا را تعطیل کند، من فکر می کنم چنین کاری خیلی سخت است، ولی غیرممکن نیست. ولی مطمئنا سفارت عربستان را نمی شود تعطیل کرد، مگر اینکه مسلمانان ایرانی قبول کنند که دیگر قرار نیست هیچ ایرانی به حج برود. و کلا حج را گل بگیریم. خب! اگر حکومت می تواند حج را بیخیال شود، چطوری بقیه احکام دین را بی خیال نمی شود؟ اصلا نماز و روزه و همه این چیزها را بی خیال. یعنی چی که یک مشت روانی دیوانه شبیه کوچک زاده حمله کردند به سفارت عربستان و کل سفارت را آتش زدند؟

حالا جالب است که سه ساعت پس از حمله حزب الله به سفارت، حشمت الله فلاحت پیشه، نماینده راستگرای مجلس گفته “حمله به سفارت کار درستی نیست، نباید این کار را بکنیم.” داداش! کردند تا بیخ رفت. کجایی شما؟ آیت الله خامنه ای هم گفته: “انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت.” فعلا که انتقام الهی گردن سیاستمداران ایرانی را گرفته، بدبخت جواد ظریف دو سال باید شیربدوشد آن وقت این گاوهای حزب اللهی جیک ثانیه با لگد کل حیثیت دیپلماتیک ایران را به فاک فنا بدهند.

حالا با مزه است که نیروی انتظامی اعلام کرده: “مردم احساسات خود را کنترل کنند.” نمی دانم چرا فقط این احساسات را مردم باید کنترل کنند و بقیه را ناجا کنترل می کند، شما اگر دوست دخترتان را در خیابان ببینید و احساسات تان را نتوانید کنترل کنید و ماچش کنید، ناجا همچین می گیردتان و می بردتان زندان و احساسات تان را کنترل می کند، که جای کنترل احساسات تا دو ماه خوب نشود، یا اگر حالا که نه، آن موقعی که کنسرت برگزار می شد و دو نفر احساساتی می شدند و دو تا قر ریز می آمدند، نیروی انتظامی کنسرت را با همه سالنش چنان کنترل می کرد که تا شش ماه محل بروز احساسات پلمب شده باقی بماند. اصلا نیروی انتظامی برای کنترل احساسات وحشیانه است. پلیس ایران فکر می کند فقط باید جلوی احساسات عاشقانه را باید بگیرد، و احساسات وحشیانه و خشن را مردم باید خودشان کنترل کنند. پس شما چکاره اید؟ این موجودات روانی که اگر می توانستند احساسات شان را کنترل کنند که اسم شان حزب اللهی نبود.

یعنی یکی نیست به این ملت حالی کند که سفارت یک کشور، خاک آن کشور است. و ما حق نداریم به کسی که امنیتش را تامین کردیم، حمله کنیم. حالا اگر فرض می کردیم که حمله کنندگان به سفارت، مثل چریکها و مجاهدین قبل از انقلاب برای ضربه زدن به حکومت اتباع بیگانه را ترور می کنند، باز یک حرفی بود، اینکه طرفداران حکومت، برای لطمه زدن به دولت خودشان، به سفارت خالی عربستان حمله کنند و مثل آب خوردن عربستان را که ۴۶ نفر را یکباره اعدام کرد، از یک حکومت دیکتاتور به یک حکومت مظلوم تبدیل کنند، نهایت بلاهت است. یعنی یک دیوار یک ساختمان که متعلق به سپاه نباشد، اگر پیدا کردید، آدرس اش را بدهید که من این سرم را از دست این دیوانه ها به آن دیوار بکوبم.

 

شارلاتان بازی و جاذبه

یعنی جاذبه! تو رو خدا تو نزدیک نیا که همه را جذب کردی! طرف قیافه اش مصداق بارز ابوالهول و کنت دراکولاست، حرف زدنش چنان است که انگار همین الآن از دهانش شانزده تا کاتیوشا شلیک می کند وسط جمعیت، چشمهایش چنان از هم درانده می شود که اگر سه دقیقه توی چشمش نگاه کنی، چشمانت آستیگمات خواهد شد، وسط هر جمله اش هم بیست بار آرزوی مرگ این و آن را می کند و دستور هجمه و حمله و بزن و بکش صادر می کند. بعد همین آقای احمد خاتمی، مصداق بارز جذابیت پنهان خرده بورژوازی گفته: “جاذبه روحانیت با شارلاتان بازی رسانه ای از بین نمی رود.” یعنی این اعتماد به نفس ما را کشته است. آدم نمی فهمد این نرگس سالاری( نارسیسیزم سابق) چطوری در آدمها ریشه می کند که فکر می کنند جذاب اند. براد پیت هم که فعلا پرونده طلاقش را گویا فایل کرده، اینقدر به خودش اعتماد به نفس ندارد. ای جرج کلونی! ای خاویر باردم! ای انجلینا جولی! ای اسکارلت جوهانسون! شما در نیایید که احمد خاتمی درآمده. اصلا ماه در بیاد که چی بشه؟ وقتی احمد خاتمی درآمده و نمی رود.

 

فتنه فتنه فتنه

خبرنگار ما با محسنی اژه ای گفتگو کرد

ما: نظرتان درباره حمله به سفارت عربستان چیست؟

اژه ای: حمله به سفارت عربستان خلاف قانون است و من به فتنه گران هشدار می دهم که اگر وارد صحنه انتخابات شوند با آنها شدیدا برخورد می کنیم.

ما: پرونده حمید بقایی به کجا رسید؟

اژه ای: پرونده بقایی در دست بررسی است، ولی هنوز حکمی صادر نشده، و من در همین جا هشدار می دهم فتنه گرانی که تا حالا با آنها برخورد شده، ولی فعلا آزاد هستند، اگر بیشتر تکان بخورند، پوزشان را بدجور می زنیم.

ما: پرونده بابک زنجانی به کجا رسید؟

اژه ای: زنجانی در حال محاکمه است و هنوز نتوانسته ثابت کند پولی در خارج از کشور دارد، منتهی برای ما مشخص شده که فتنه گران برای انتخابات برنامه دارند و ما درست است که نمی توانیم پولهایی را که زنجانی بالا کشیده پس بگیریم، ولی با فتنه گران هر کاری لازم باشد می توانیم بکنیم.

ما: مشکل جیسون رضائیان به کجا رسید؟

اژه ای: من خبر ندارم، بهتر است شما هم خبر نداشته باشید، اما آن چیزی که می دانم این است که فتنه گران برای انتخابات برنامه دارند و ما با آنها شدیدا برخورد خواهیم کرد.

 

محرمانه بودن رد صلاحیت

این یکی که دیگر شاهکار است. سخنگوی شورای نگهبان گفته که « اعلام رد صلاحیت محرمانه است.» یعنی چی؟ چند حالت دارد:

الف: فقط به خود نامزد انتخابات گفته می شود که صلاحیت تو رد شده، ولی به مردم گفته نمی شود. شما هم می روید در انتخابات به آقای علی مطهری رای می دهید، بعد می فهمید که او صلاحیتش رد شده بود.

ب: به خود نامزد هم گفته نمی شود صلاحیتش رد شده، طرف در انتخابات شرکت می کند، رای او را هم می شمرند، بعد وقتی رفت توی مجلس شورای نگهبان فهرست افرادی که نماینده شدند، ولی صلاحیت شان رد شده اعلام می کند و همه را از مجلس بیرون می کنند.

ج: به خود نامزد هم نمی گویند که صلاحیت تو رد شده، او هم تبلیغات می کند، ولی رای کسانی که صلاحیت ندارند نمی شمرند.

د: اصلا به هیچ کس گفته نمی شود که چه کسی صلاحیت دارد و چه کسی ندارد، همه هم تبلیغات می کنند، هر کسی هم به هر کسی خواست رای می دهد، لیستی هم در حوزه رای گیری نیست، بعد رای افراد با صلاحیت را می شمرند، یک دفعه دیدی محسن هاشمی با دو میلیون رای وارد مجلس نشد ولی رسائی با ۲۱۹۷ رای نماینده تهران شد. احتمالا شمارش آرا هم سه سال طول می کشد.

ه: هیچ حالت دیگری وجود ندارد، یعنی من که چت کردم.

 

چرا در انتخابات شرکت نمی کنم؟

یکی از افتخاراتی که بخش بزرگی از ایرانیان به آن مفتخرند، این است که تا به حال یک مهر هم توی شناسنامه شان نخورده و چقدر هم با افتخار از این حرف می زنند، من تقریبا همه استدلال های این آدمها را شنیدم، خلاصه همه این نظرات همین است:

الف: من فقط در انتخاباتی شرکت می کنم که شخصی که مورد نظر من است رای بیاورد و من اکثریت داشته باشم، هر انتخاباتی که من در آن اکثریت نداشته باشم، مردود است. دموکراسی هم یعنی همه به من رای بدهند، یا من یا هر کسی شبیه من است.

ب: من با سیاست مخالفم، چون سیاست پدرسوختگی است، و معتقدم یک انقلاب باید بشود و اینها بروند و افرادی که مثل من هستند، حکومت را در دست بگیرند و همه چیز باید مثل پنجاه سال پیش باشد، ولی صد سال پیشرفت کنیم. ولی من سیاسی نیستم، فقط انقلاب.

پ: شرکت در انتخابات ایران یعنی انتخاب میان بد و بدتر، در حالی که در انتخابات فرانسه انتخاب میان بد و خوب است، مثل سارکوزی و لوپن و من حاضر نیستم کسی که مطلقا خوب نباشد انتخاب کنم و اصلا هیچ کس را هم قبول ندارم، از میان افرادی هم که وجود دارند، هیچکدام را قبول ندارم.

ت: من فقط محمدرضا پهلوی را قبول دارم که ۲۹۰ تا از او باید نماینده مجلس باشد و خودش پادشاه و رئیس جمهور و نخست وزیر باشد و همه وزرا هم خودش باید باشد، و دموکرات هم هستم.

ث: شرکت در انتخابات تائید جمهوری اسلامی است و چون در عربستان و کویت و امارات و ترکیه و سودان و سوریه و مصر و جاهای دیگر مردم در انتخابات شرکت نکردند و حکومت شان تائید نشد و از بین رفت، ما هم باید مثل آنها باشیم تا این حکومت برود.

ج: من در انتخابات شرکت نمی کنم، چون هر کسی روی کار بیاید از خودشان است. و من با خودشان مخالفم، حتی اگر هم کسی بیاید که از خودشان نباشد، بعدا از خودشان می شود، پس چه فایده ای دارد؟