سایه سنگسار، همچنان سنگین است

آسیه امینی
آسیه امینی

نتیجه کنفرانس مطبوعاتی سخنگوی قوه قضاییه در خبری که خبرگزاری ایسنا روز سه شنبه گذشته (15 مردادماه) منتشر ‏کرد، با این تیتر بر خروجی خبر قرار گرفت : “توقف اجرای حکم تمام محکومان به سنگسار”. این خبر وجدی را در بین ‏مدافعان حقوق بشر، به ویژه کسانی که برای کمک و دفاع از محکومان به سنگسار و مهمتر از آن برای حذف قانون ‏سنگسار از قانون، تلاش فراوان کرده اند، به جریان انداخت.‏

اما در عین حال خبرگزاری ایسنا منتشر نکرد که در بین پرسش و پاسخ خبرنگاران از جناب جمشیدی، ایشان بالاخره در ‏پاسخ نهایی گفتند که: “به هر حال ما که نمی توانیم سنگسار را حذف کنیم”. ‏

واقعیت پنهان در پس آن خبر خوش همین است و در واقع سوال بی جوابی که همواره در مورد محکومان به سنگسار و نیز ‏درباره کسانی که این حکم برایشان اجرا شد، مطرح بوده همین است که آیا اراده ای که در قوه قضاییه حکم برعدم اجرای ‏این احکام در سال 1381 داده، از اجرای این احکام با خبر است یا خیر؟ همه ظواهر امر نشان از این دارد که مدیران ارشد ‏قوه قضاییه از سال 81 تا کنون با اجرای این احکام موافق نبوده اند. دستکم دو سخنگوی قوه قضاییه در چهار سال اخیر ‏یعنی مرحوم کریمی راد و آقای علیرضا جمشیدی، به کرات از دستور توقف اجرای حکم بعد از سال 81 خبر داده اند. با ‏این حساب، تازگی خبری که ایسنا آن را تیتر کرده است چیست؟ مگر پیش از این قرار بوده که این احکام اجرا شوند که ‏سخنگوی محترم قوه قضاییه خبر از دستور توقف آنها می دهد؟ و مگر نه اینکه حتا یک روز بعد از اجرای حکم جعفر ‏کیانی در تیر ماه سال86، همچنان مسوولان قوه قضاییه از اجرا نشدن این احکام سخن می گفتند؟‏

بنابراین دومین واقعیت پس پرده این است که با وجود دستور توقف اجرای حکم رجم از سوی بالاترین مقام قضایی کشور، ‏احتمال اجرای آن توسط قضاتی که تنها خود را مکلف به اجرای قانون می دانند و بس همچنان وجود دارد. این قضات اگر ‏چه بارها از سوی مسوولان به”کج سلیقگی، سرپیچی از دستور، اقدام خود سرانه و …” متهم شده اند، اما در واقع طبق ‏قانون به مسوولیت خود عمل کرده اند. چرا که طبق ماده 283 آیین نامه دادرسی کیفری “عملیات اجرای حکم، پس از ‏صدور دستور دادگاه شروع می شود و به هیچ وجه متوقف نمی شود مگر در مواردی که دادگاه صادرکننده رای حکم در ‏حدود مقررات دستور توقف اجرای حکم را صادر کند”. ماده 282 همین آیین نامه می گوید:‏‎ ‎‏”در مواردی که اجرای حکم ‏می بایست توسط ماموران یا سازمانهای دولتی یا عمومی به عمل آید دادگاه ضمن ارسال رونوشت حکم و صدور دستور ‏اجرا و آموزش لازم نظارت کامل بر چگونگی اجرای حکم و اقدامات آنان را به عمل می آورد.” این دو ماده قانونی به ‏قاضی اجازه می دهد که حکم صادر شده توسط خودشان را به اجرا نیز در آورند یعنی دقیقا کاری که قاضی تاکستانی انجام ‏داده است ( سنگسار سال 85 توسط قاضی صادر کننده به اجرا در نیامده بود. ولی آن اتفاق نیز تابعی از قانون بود و ‏اجراکنندگان آن خود را تنها مکلف به اجرای قانون می دانستند.)‏

‏ از این رو بود که کمپینی که از سال 85 در دفاع از محکومان به سنگسار شکل گرفت، هدف خود را حذف سنگسار از ‏قانون عنوان کرد تا در این مسیر با قوانین ناعادلانه و تبعیض های اجتماعی و خانوادگی و… به چالش برخیزد. انگیزه ای ‏که با وجود خبر شادی بخش انتشار یافته از سوی سخنگوی قوه قضائیه ، همچنان پا برجاست. البته کنفرانس مطبوعاتی جای ‏پرسیدن بیش از آن نبود وگرنه شاید سوال بعدی از این مقام ارشد قضایی این بود که چگونه دستوری از سوی بالاترین مقام ‏قضایی صادر می شود که اجرای آن در تضاد با نص قانون است و چرا اراده ای که در تلاش برای منع و رفع “ وهن ‏اسلام” است، تلاش نمی کند تا همچون سایر کشورهای مسلمان، چنین قانونی را از مجازات اسلامی حذف کند؟ ‏

البته افکار عمومی و رسانه ها منتظر عملی شدن این دستور و آزادی محکومان فعلی به سنگسار هستند که نجات یافتن این ‏تعداد از چنان مجازات دهشتناکی، خود پیروزی بزرگی است و هر کس که برای آن تلاش کرده و می کند باید تلاشش پاس ‏داشته شود، اما آنچه “خبر خوب” نام گرفت، خبر آزادی قطعی این افراد نبود، بلکه تغییر قانون سنگسار در اصلاحیه لایحه ‏مجازات اسلامی بود. ‏

آیا براستی جایگزین شدن شلاق یا اعدام به جای سنگسار، نهایت خواسته مدافعان حقوق بشر بوده است؟ بد نیست مرور ‏دوباره ماده هفتم میثاق جهانی حقوق بشر که تصریح می کند در کشورهای عضو این میثاق، هیچ کس نباید در معرض ‏شکنجه یا رفتار تتحقیرآمیز و مجازات غیر انسانی و ترذیلی قرار بگیرد و نیز ماده 6 همین میثاق، می گوید که مجازات ‏اعدام در کشورهایی که هنوز تنبیه مرگ را در مجازاتهای خود دارند، تنها برای “جدی ترین جنایات” به کار برود.‏

سنگسار یا اعدام برای جرمی که در قانون “زنای محصنه” نام گذاری شده، قتل ناموسی قانونی و هر دوی آنها مغایر با ‏تعهدات کشور ماست. با وجود اینکه باید اقدام قوه قضائیه در مقابله با قوای قهریه ای که کمر به سرپیچی از دستورات ‏مافوقشان دارند را به فال نیک گرفت و امیدوار بود که کبرا و اشرف و لیلا و ایران و خیریه و… از سایه مرگ به در آیند، ‏اما متاسفانه باید بپذیریم که این سایه همچنان بر قانون مجازات اسلامی سنگین است.‏