مافیای حکومتی و حکومت مافیایی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

سی سال طول کشید تا روسها یک نیروگاه چن مثقالی را در بوشهر بسازند و هنوز که هنوز است نه به بار است و نه به دار، همین هفته قبل هم دوباره قورم قورم توسعه روابط با روسیه شروع شده و قرار است روابط با روسیه ده برابر افزایش پیدا کند. اصلا هم برای مدیران سیاسی کشور اهمیت ندارد که روسیه همیشه با آس ها و شاه و سرباز ما توپ زده و سانوار رست ما را به باد داده. افشار سلیمانی، سفیر سابق ایران در جمهوری آذربایجان، گفته که “گسترش روابط با روسیه باید مبتنی بر عملگرایی واقع بینانه باشد و اجازه نداد که ایران گروگان روس ها در مناسبات این کشور با غرب شود.” پوتین در تمام سالهای دیوانه بازی احمدی نژاد او را شیر کرد تا با ایجاد بحران در جهان قیمت نفت بالا برود و در نتیجه درآمد روسیه از نفت در عرض شش ماه دوبرابر شد و وقتی هم که شورای حکام آژانس یا شورای امنیت علیه ایران قطعنامه صادر کرد، پوتین که در عروسی افزایش قیمت نفت دودستماله رقصیده بود، در عزای قطعنامه خودش هم یک لگد به مرحوم سیاست خارجی ایران زد و علیه ایران رای داد.

به قول همین آقای افشار سلیمانی “موافقت با صدور رای علیه ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل در چند نوبت، جلوگیری از انتقال تجهیزات لیزری خریداری شده توسط ایران، عدم تحویل سیستم دفاع موشکی اس-۳۰۰ به ایران، جلوگیری از ادامه تحصیل دانشجویان ایرانی رشته فیزیک هسته ای و رشته های مشابه در دانشگاههای روسیه، تضییع حقوق ایران در دریای خزر، قفقازجنوبی و آسیای مرکزی و… تنها گوشه ای از رفتار روس ها علیه ایران بوده است.” حالا بروند و باز هم همان اشتباهات تاریخی را در رابطه تنگاتنگ با روسیه تکرار کنند. آدم نمی فهمد وقتی ایران می تواند با اقتصادهای مطمئن و معتبر و با کیفیتی مثل اقتصاد آلمان و انگلیس و اتریش و هلند رابطه داشته باشد، چرا باید با چین و روسیه رابطه برقرار کند که کل اقتصادیشان دست مافیای حکومتی و حکومت مافیایی است.

 

بچه های سه چهارساله و اینترنت

غلامحسین محسنی اژه ای معاون قوه قضائیه و مدیرعامل شرکت گاز ایران، گفت: “توسعه اینترنت و فضاهای مجازی حتی به کودکان سه و چهار ساله هم سرایت کرده است.” و اتفاقا از واژه “سرایت” استفاده کرده و احتمالا در ذهن او اینترنت نوعی بیماری مسری است. گفته دیگر اژه ای برای ایجاد “اینترنت بهداشتی” نشانگر بیماری دانستن اینترنت است. و صد البته که اینترنت برای بچه های سه چهار ساله خطرناک است. و هزار البته که دیدن اعدام خیابانی، پخش تصاویر خشونت آمیز از صدا و سیما، تنبیه کودکان در مدارس، آموزش مرگ بر دیگران در صف بچه های دبستانی و ممنوعیت رقص در مهدکودک ها هیچ ضرری برای بچه ها که ندارد هیچ، برای تقویت غیرت دینی شان هم مفید است. بچه های سه چهار ساله هم که معلوم است وقتی وارد اینترنت می شوند، یا بازی های خطرناکی مثل کندی کراش می کنند که یکی از ابزارهای شکلات پیچی صهیونیست ها برای مقابله با اسلام ناب محمدی است، یا در یوتیوب خدای ناکرده پری دریایی و سیندرلا تماشا می کنند و از این طریق در معرض تشعشعات فرهنگ اومانیستی فراماسونهایی مانند والت دینی و عناصر منحطی مثل تام و جری قرار می گیرند. واقعا مواظب باشید، بچه ها! مواظب باشید. محسنی اژه ای گفته است: “باید برای رسیدن به محیط مساعد توام با رشد فضائل اخلاقی باید معروف ها را بسط و گسترش داد و از منکرات هم جلوگیری شود که این مهم از وظایف حکومت هاست.” فکر کن! آموزش دینی در کشور شده راه مبارزه با امپریالیسم، نماز جمعه اش که باید محل آموزش اخلاق باشد با یک مشت جیغ جیغوی ترسناک مثل احمد خاتمی تبدیل شده به گالری وحشت، واعظانی که باید مردم را با اخلاق آشنا کنند، کارشان برگزاری استندآپ کمدی و جوک گفتن است، بعد از طنزنویس و کاریکاتوریست انتظار دارند با صهیونیسم مبارزه کنند. مداحان و روضه خوانها مثل تگزاسی ها اسلحه می کشند، بعد می خواهند اینترنت را محل آموزش فضائل اخلاقی کنند. اصلا چه ربطی دارد. یعنی قرار نیست هیچ چیزی در این کشور سر جای خودش باشد؟

 

تذکر لسانی و نسوان و هجمه

یک کشاورز اروپایی داشت الاغش را از پل رد می کرد، الاغ که احتمالا فوبیای پل داشت، پاها را مثل ترمز بنز محکم چسبانده بود به زمین و تکان نمی خورد. کشاورز مذکور هم کم کم عصبانی شد و داشت افسار خر مذکور را محکم می کشید و او را آزار می داد. یک کشیش رسید و به کشاورز گفت: “فرزندم! چرا این حیوان زبان بسته را اذیت می کنی؟” کشاورز گفت: “پدر! من می خواهم او را از پل رد کنم و این خر مقاومت می کند.” کشیش گفت: “فرزندم! باید با حیوان با مهربانی حرف بزنی تا خودش از پل رد شود.” کشاورز گفت: “من که نمی توانم با او حرف بزنم، اگر شما می توانی با او حرف بزن.” کشیش قبول کرد و بعد با چماقی که در دست داشت، محکم توی سر الاغ کوبید و بعد به آرامی و مهربانی به الاغ گفت: “بیا عزیزم” الاغ هم به راحتی از پل رد شد. کشاورز گفت: “پدر! این چه کاری بود کردی؟ تو که گفتی با الاغ حرف می زنم، چرا کتکش زدی؟” کشیش گفت: “فرزندم! اول او را متوجه کردم، بعد که متوجه شد، حرفم را گوش کرد.”

حالا شده حکایت تذکر لسانی در استان آذربایجان. وقتی می گویند چهارهزار نفر در آذربایجان شرقی آموزش تذکر لسانی دیدند، منظورشان همان متوجه کردن است. فکر نکنید کلمه “لسان” فقط عربی همان “زبان” است. اگر می خواستند بگویند “ تذکر زبانی” که لال نبودند، می گفتند تذکر زبانی، حتما منظورشان تذکر لسانی است که چنین واژه ای را انتخاب کردند. یعنی اول برادران موتورسوار حسابی با جسم سخت انسان را متوجه اهداف نظام جمهوری اسلامی می کنند، بعدا که تذکر لسانی موجب درک حقیقت شد، با انسان حرف می زنند. البته می گویند یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر این است که فردی که این کار را می کند، مطمئن باشد این کار فایده دارد. حالا اینکه این مسئولان مملکت و امت ویزویز سی سال است دارند امر به معروف می کنند و ملت امر به معروف و نهی از منکر آنها را دایورت می کنند به بیضه مبارک، برایشان مهم نیست.

مدتهاست که به این نتیجه رسیدم که کلماتی مثل تذکر لسانی می شود یک جسم سخت به اضافه کمی حرف زدن، یا مثلا وقتی می گویند “ بند نسوان”زندان اوین، منظورشان “بند زنان” نیست، منظورشان بند زنان زندان جمهوری اسلامی است که در آن زنان زندانی را اول متوجه می کنند، بعدا با مهربانی با آنها حرف می زنند. یا وقتی به جای کلمه “ حمله” از کلمه “ هجمه” استفاده می شود، این کلمه به معنی یک حمله معمولی نیست، بلکه به معنی حمله در کنار پرتاب سنگ، جروواجر کردن، گاز گرفتن، فحاشی کردن و دیگر اصول اخلاقی امت حزب الله است که آدم را متوجه می کند و باعث می شود انسانی که مورد هجمه قرار گرفته، بعد از هجمه اگر زنده بماند، به خوبی حرف ها را گوش کند. وگرنه مرض که ندارند بگویند “ تذکر لسانی” و “ نسوان” و “هجمه”، هیچ چیز بی حکمت نیست.

 

والیبال در لهستان، کشتی در ازبکستان

تیم والیبال به نظر من جز یک پیروزی ورزشی برای ما یک درس خوب برای افسانه های تلخ رفتاری ماست. جالبه که ما ایرانی ها که غالبا در کارهای فردی موفق هستیم و کار جمعی نمی تونیم بکنیم، حالا مواجه می شیم با تیم والیبالی که تمام قدرتش در کار تیمی است. برای ما ایرانی ها که معمولا با هر شکست کوچکی ناامید می شیم و مایوس می شیم و خودمون کمک می کنیم تا باز هم شکست بخوریم، تیم ملی ایران در بازی در مقابل لهستان وقتی دو نیمه باخته شروع می کنه به جبران و دو نیمه رو می بره و به جای اینکه سه امتیاز بده، دو امتیاز می ده، این یعنی یک اتفاق تازه در زندگی ما. این یعنی می تونیم کارجمعی کنیم، یعنی می تونیم مقاومت کنیم و می تونیم مایوس نشیم. این یعنی یک نشانه خوب برای اصلاحات رویکردهای انسانی ما.

در ازبکستان هم تیم کشتی فرنگی محمد بنا برای اولین بار قهرمان کشتی فرنگی جهان شد و حمید سوریان ششمین مدال طلای جهانی خودش رو گرفت. البته نمی توان گفت رکورد عبدالله موحد یا مرحوم تختی را شکسته چون که تو رو ماند و افتاد در دام مافیای ساده زیست و یکی از مدال ها رال داد به احمدی نژاد، اگر بقیه را هم ازش نگرفته و نبرده باشد خانه. به هر حال تبریک به همه بچه های تیم ملی، تبریک به همه ایرانی ها، تبریک به همه کسانی که به ایرانی بودن مفتخرند. البته قبلا اشاره کردم، ولی دلایل کامل تری برای موفق شدن تیم ملی والیبال ایران در بازیهای لهستان رو عنوان تر می کنم. اول اینکه بچه های تیم والیبال ایران هر روز خشتک همدیگه رو مثل دائی و مایلی کهن جر نمی دن، دوم اینکه اعضای تیم والیبال هر روز مصاحبه تلویزیونی نمی کنند و در حاشیه حرکت نمی کنند، سوم اینکه اعضای تیم ملی والیبال ایران نه دستبند سبز می بندند نه موقع سرویس زدن اسم ابوالفضل رو می آرن. چهارم اینکه تیم والیبال ایران به جای اینکه کارهای بی ربط بکنند، دائم مشغول بازی کردن در این طرف و اون طرف دنیا هستند.

 

کره شمالی خودش را تائید کرد

یعنی من عاشق این حماقت های باحال کره شمالی هستم. همین دیروز کره شمالی یک گزارش از وضعیت حقوق بشر در کره شمالی منتشر کرد و اعلام کرد که “از نظر حقوق بشر، در کره شمالی همه چیز عالی است.” دیدی بیخود نگران بودیم. قشنگ بررسی کردند و گزارش کردند که وضع حقوق بشر در کره شمالی خوب است و حکومت این کشور، گزارش دولت این کشور را تائید کرد و رهبر این کشور که رئیس دولت، مجلس، قوه قضائیه، رادیو و تلویزیون و کلا همه چیز کره شمالی است تائید کرد که “من هیچ مشکلی ندارم و تائید می کنم که خوبم.” احتمالا از هفته دیگر هم یک هفته جشن حقوق بشر هدیه رهبر ما به مردم کره برگزار می شود و تانک ها و موشک ها و سربازان برای حمایت از حقوق بشر رژه می روند. در یک گزارش تصویری که در کره منتشر شده گفته شد که “توده‌های مردم کره شمالی از حقوق بشر واقعی لذت می‌برند.” من پیشنهاد می دهم حتما رهبر کره شمالی را به جای اینکه مثل شوهر عمه اش سگ بخورد، موش کور بخورد که نبیند چه موجودی را خورده. واقعا مشکلات چقدر راحت قابل حل است و ما غافلیم.