محمدرضا لطفی دربارهاش میگوید: “شجریان هرگز سیاسی نبود و هرگز ما بحث سیاسی با هم نداشتیم.” اما در دو سال گذشته محمدرضا شجریان سیاسیترین چهره موسیقی ایران بود و هرچند شاید ناخواسته، نامش به لیست موزیسینهای معترض و موسیقی اعتراضی سنجاق شد. آثاراو از صدا و سیما پخش نمیشود و گویا از برگزاری کنسرت در ایران ناامید است و از همین رو ترجیح میدهد در دهه هشتم زندگی، مخاطبانش را در سایر نقاط دنیا بجوید.شجریان هفته پیش بار دیگر مورد انتقاد شدید لطفی، دوست و همکار سابقش قرار گرفت و حالا خبر رسیده که وزارت ارشاد با درج نام و اخبار مربوط به او در نشریات هم مخالفت است.
لطفی و انتقاد از شجریان
تا پیش از دستور تلفنی مقامات وزارت ارشاد، با وجود حملات شدید رسانههای طرفدار حاکمیت به استاد آواز ایرانی و “وطن فروش” و “مزدور” نامیدن و حتی خواستار محاکمه شدنش، ممنوعیتی برای نوشتن از او در رسانهها وجود نداشت و اخبار کنسرتها و اظهارنظرهایش در رسانههای داخلی منتشر میشد.
در میان منتقدان و مخالفانش اما، محمدرضا لطفی شاخصترین چهره بود. او در مصاحبهای با هفتهنامه “آسمان” گفته بود: “اولین کنسرتهای این مملکت را در شهرستانها شخص شجریان برگزار کرده است. خود آقای خاتمی در زمان وزارتشان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنسرت اصفهان شجریان حضور داشتند. امروز من شخصاً نمیفهمم شجریان به عنوان یک موزیسین موفق که این همه کنسرت داده و کار تولید کرده و آثارش در رادیو و تلویزیون پخش شده و بیش از ۳۰۰ کنسرت خارج از کشور داشته، چرا اکنون اعتراض میکند؟ من این را نمیفهمم. یک وقت شما را برای سالیان دراز محروم کردهاند و با کلی بدبختی یک کنسرت برگزار میکنید و هزارگونه مشکل دارید و اعتراض میکنید؛ اگر چنین شخصی بخواهد بر روی این مسائل صحبت کند قابل فهم است.ضمن اینکه من اصلا دوست ندارم هنرمندانمان تریبون خودشان را از داخل به خارج از کشور ببرند. به همین دلیل شخص من هرگز با بیبیسی مصاحبه نکردهام. با صدای آمریکا در طول ۲۵ سال فعالیتم در خارج از کشور به طور مشروط مصاحبه کردهام. بیبیسی، صدای آمریکا، رادیو بینالمللی فرانسه و یا سایر رسانههای آنطرفی در ۱۰ سال اخیر مواضع اپوزیسیون به ایران دارند و گاهی اوقات نیز کار را به براندازی حکومت نیز میکشانند. این را ما امروز به طور رسمی میدانیم و آخرین صحبتهای وزیر امور خارجه انگلستان همه موید این رویکرد آنها است. طبیعی است وقتی امروز رسانههای آنطرفی این امکان را به یک هنرمند میدهند تا بیاید در بیبیسی صحبت کند، حتماً باید در درجه اول اپوزیسیون یا نیمچه اپوزیسیون باشد.”
استاد بزرگ سه تار و تار و خالق سرودها و نواهای حماسی انقلاب اسلامی، پیش از این هم درباره حال و هوای گذشته و همکاریش با محمدرضا شجریان روایت جنجال برانگیزی داشت: “شجریان اهل رفتن به مهمانیهایی بود که خواص کشور تشکیل میدادند و بیشتر درآمد ایشان از این راه تامین میشد… ۶ ماه پیش از روز قیام، شجریان درگیر مسائل انقلاب نبود، شاید خیلی هم نمیدانست دارد چه میگذرد. من نیز هرگز عادت نداشتم که کسی را به سویی بکشانم و به همین دلیل راجع به مسائل سیاسی صحبتی نمیکردم. یک روز که به آپارتمان من در امیرآباد میآمد با من صحبت میکرد و گفت در بین راه که میآمدم یک اعلامیه دست من دادهاند که از همه خواستهاند به جنبش مردم بر علیه شاه بپیوندند. اعلامیه را خواندم که متعلق به جبهه ملی یا شاید نهضت آزادی بود. در چهرهاش عکسالعملی ندیدم، اما راجع به اوضاع کمی با ایشان صحبت کردم. پس از چند هفته احساس کردم که مسائل او را متاثر کرده. چند ماه قبل از این دیگر کسی نبود که بتواند در مقابل کشتارها و حکومت نظامی بیتفاوت بماند و همین امر باعث شد که من بتوانم از او بخواهم که اثر «شبنورد» را در استودیو بل بخواند. با این خواندن دیگر میشد او را متحد انقلاب واقعی مردم تلقی کرد و کارهای جدیدی با صدای بینظیر او را ارائه کرد. کار شبنورد با صدای ایشان و آزادی که ناظری خوانده بود را به تلویزیون بردم. کسی که در مقابل خیابان تلویزیون با اسلحه ایستاده بود که یکی از خبرنگارانی بود که من او را میشناختم. هنگامی که مرا دید گفت: آقای لطفی در اینجا چه میکنید و من گفتم میخواهم دو اثری که ساختهام را به اتاق پخش ببرم. این اولین کار موسیقی ایرانی بود که گروهی ایرانی آن را به ملت هدیه میکرد. تاثیر این اثر و سرود آزادی چنان بود که بیشتر مردم آن را زمزمه میکردند و این گونه سرنوشت من و گروه شیدا و چاووش رسماً به انقلاب گره خورد.”
لطفی همچنین گلایه داشت که تصنیف معروف “ایرانای سرای امید” به نام محمدرضا شجریان گره خورده در حالی که سازنده، پیشنهاد دهنده و ارائه دهندهاش به تلویزیون او بوده است.
ممنوعیت ومحدودیت
از نخستین اظهارنظر جنجالی و دور از انتظار محمدرضا لطفی تا حذف کامل شجریان از صدا و سیما و حتی محرومیت مشتاقان شنیدن نوای نوستالژیک رمضانهای ایرانیان ـ-ربنا-ـ ماههای زیادی سپری شد اما نتیجه این بود که خبرگزاری فارس پس از حرف و حدیثهای بسیار رسما از قول مرتضی میرباقری، معاون سیما خبر داد: “آقای شجریان به خاطر مواضع ضد انقلابی و مواضع بدی که علیه مردم کشور خود گرفته دیگر صلاحیتهای کافی برای حضور در قلب مردم را ندارد و خودش وجه خود را مخدوش کرده است. ما امیدوار هستیم که همچنان تا فرصت باقی است، ایشان برگردند و به تبع آن نظام هم دست لطف خود را به سر ایشان بکشد.”
اصطکاکهای شجریان و صدا و سیما مسبوق به سابق است. در زمانی که علی لاریجانی، سکان شبکههای رادیویی و تلویزیونی جمهوری اسلامی را برعهده داشت، با درخواست استاد موسیقی اصیل ایرانی مواجه شد که میخواست لاریجانی به شبکههای مختلف رادیو و تلویزیون دستور دهد به جز دعای “ربنا” که در ایام ماه رمضان و هنگام افطار از شبکههای مختلف روی آنتن میرود، از پخش آثار دیگر او خودداری کنند. همین طور هم شد؛این دستور تا مدتی اجرا شد اما به مرور رادیو پیام دوباره رو به پخش اثار پرمخاطب او آورد و شجریان هم پیگیر قضیه نشد.
تا اینکه با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، و پخش ویژه برنامههای تلویزیونی که درنظر جریانات اصلاح طلب و منتقد، بیشتر تبلیغاتی محسوب میشد تا بیطرفانه و مخصوصا نقش آفرینی رسانه ملی در وقایع پس از انتخابات، صدای اعتراض شجریان هم بلند شد. او در نامهای به ضرغامی نوشت: “اینجانب در سال ۱۳۷۴ نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجددا تقاضای خود را تکرار کرده و تاکید میکنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون سریعا کلیه واحدهای آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند. سازمان صدا و سیما موظف است برای پخش آثار هنرمندان از آنان کسب اجازه کند و حقوق مادی آثارشان را هم برای هرنوبت پخش آثارشان رعایت کند.”
این بار اما صدا و سیما جوابی نداد و رسانههای طرفدار دولت برخی راه انتقاد و برخی راه هتاکی و حمله به شجریان را در پیش گرفتند تا جایی که وی از صدا و سیما و روزنامه کیهان به دادگاه شکایت برد. حجم تخریبها و حملات در حدی بود که خانه موسیقی هم بیانیهای با امضای همه اعضای هیات مدیره صادر کرد و در آن نوشت: “… نویسندگان و پرونده سازان که اندیشهای جز تضغیف و تحلیل فرهنگ ملی ایران و تحقیر هنرمندان و بزرگان علم و اندیشه و هنر را در سر نمیپرورانند استاد شجریان را به خاطر استیفای حقوق حقه خود - که از قبل از انقلاب در پی آن بوده است - با زشتترین الفاظ و بدترین اتهامات مواجه کردند… حفظ و صیانت ازحریم و حقوق اولیه هنرمندان خدوم و تاثیر گذار که چراغ عمر خود را در راه اعتلای فرهنگ وهنر این مرز و بوم برافروختهاند از وظایف اصلی و اساسی همه کارگزاران و مسئولان کشوروبویژه اصحاب رسانهها به شمار میرود و حال آنکه استاد محمدرضا شجریان و خدمات او چنان بسیط و گسترده و چنان تابناک و درخشان است که نیاز به هیچ شرح و توضیح اضافی ندارد…”
با همه اینها داستان ممنوعیت پخش همه آثار شجریان از صدا و سیما برقرار ماند و شجریان در میان انتقادات و حملات پرشمار رسانههای حکومتی ترجیح داد در سفرهای خارجی، صحبتهایش را با رسانههای فارسی زبان منتقد حاکمیت درمیان بگذارد. از جمله با صدای آمریکا و بیبیسی مصاحبه کرد و عکسهای یادگاریش با کارکنان این دو رسانه و بخصوص شبکه تلویزیونی من و تو و گوگوش، خواننده زن ایرانی خارج از کشور جنجالی شد.
او در گفتوگو با یورونیوز پیرامون مشکلاتی که برایش پیش آمده توضیح داد: “کنسرتهایی که من در ایران میگذارم بیسر و صدا نیست و سر و صدای زیادی دارد و دولتیها از این موضوع خشنود نیستند، مخصوصا این اواخر در این دو سال که اتفاقاتی در مملکت من افتاده، بیشتر از همه فضاهای کنسرت صدمه دیدهاند، چون میترسند در فضای کنسرت کسی حرفی بزند یا کاری بکند و اتفاقی بیفتد. به همین دلیل در این دو سه سال و بویژه از سال ۸۸ شرایط مناسبی برای برگزاری کنسرت نیست چون باید مجوز بدهند ولی نمیدهند، به همین دلیل کنسرتهایم را در خارج از کشور برگزار میکنم.” شجریان همچنین با اشارهای تلویحی به تفاوت راهش با علیرضا افتخاری که پس از انتخابات، احمدینژاد را در آغوش گرفته و بوسیده بود، گفت: «مردم آدم را میشناسند، بعد رفتار و گفتار و کردار هم در اینجا خواهد آمد. یکی از هنرمندان ما که صدای خوبی داشت و خوب میخواند و شهرت خوبی داشت، یک اشتباه اجتماعی کرد که به نظرم از سر سادگی و ندانم کاریاش بود، یک دفعه مردم او را کنار گذاشتند. پس این موسیقی نیست. این رفتار و کردار و گفتار است. به همین دلیل هنرمندان در رفتار و کردار و گفتار باید خیلی دقت کنند.”
شجریان تاکید کرده بود: “من از اینکه وارد حزبی بشوم و فعالیت سیاسی کنم پرهیز دارم. من با مردم زندگی میکنم ولی در طول این سی سال طوری شده که سیاست را وارد میکنند، سیاست به تمام ارکان زندگی مردم ما تجاوز کرده. هرکاری بکنید به آن انگ سیاسی میزنند. سیاست به همه ارکان مملکت ما نفوذ کرده و به همه جا تجاوز کرده، مثل یک سونامی همه جا را گرفته، هر کاری کنیم انگ سیاسی میزنند. حق نداریم حرف بزنیم، حق نداریم قضاوت کنیم، حق نداریم اعتراضی کنیم یا نظر دهیم. این را باید درمان کرد، یعنی سیاست باید به جای خود بازگردد و عقب نشینی کند تا شهر بتواند زندگی کند.”
شجریان حذف شدنی است؟
برای فرمان فتحعلیان، خواننده موسیقی پاپ ایرانی نیز به تازگی حکم ممنوعالکاری صادر شده و او نمیتواند فعالیت صحنهای داشته باشد و صدایش از هیچ رسانهای پخش نخواهد شد. اما هنرمندی در قد و قامت شجریان و با میزان محبوبیت او مسلما به این راحتی قابل حذف نیست. مدتهاست که تفنگ مخالفان به روی او که در روزهای پرآشوب ایران خوانده بود “تفنگت را زمین بگذار…” نشانه رفته و تصویر معروفش با دستبند سبز را، با حضور انتقادآمیزش در رسانههای فارسی زبان خارج از کشور تداوم بخشیده است. شاید لطفی درست میگوید و شجریان هیچگاه نه سیاسی بوده و نه علاقهمند به سیاست اما لااقل به زبان اعلام کرده که یک هنرمند اجتماعی است و متعهد به مردم کشورش و آنچه که در سرزمینش میگذرد. سابقه نشان داده سلیقه و خواست عمومی چندان از محدودیتهای وزارت ارشاد و صدا و سیما تاثیر نمیپذیرد، حتی اگر «شجریان» به نامهای ممنوعه رسانههای ایرانی اضافه شود.