مطالبات نویسندگان از وزارت ارشاد دولت حسن روحانی- 1
سانسور خجالتآور است
شهریار عباسی
در آغاز من سه پیشنهاد عملی دارم؛ در کوتاهمدت: 1- سقف مشخصی برای اعلام نظر ارشاد تعیین شود.2- ندادن مجوز مستند به قوانین موضوعه کشور باشد. 3- یک هیئت منصفه از اهالی فرهنگ مرضیالطرفین باشد. اما موضوع دیگر.
دکتر حسن روحانی در رابطه با فرهنگ، گفت فرهنگ را باید به اهلش بسپاریم؛ درستش هم همین است، البته محدودیتهای ایشان را هم میدانیم و آسان نیست که بخواهد فرهنگ را در کوتاهمدت به اهلش واگذارد. متاسفانه شکافی بین سیاست و فرهنگ هست، سیاست همیشه در تلاش برای قبضه کردن فرهنگ است و فرهنگ هم آن داشتهی جامعه است که خیلی تمایلی به قرار گرفتن زیر چمبرهی سیاست ندارد.
راستش ما عادت کردیم مطالباتمان را کاهش بدهیم. سخت است فرهنگ خیلی زود در اختیار اهلش قرار گیرد و سیاست دیگر در آن دخالت نکند و کاری به کارش نداشته باشند.
مطالبهی ما همان چیزی است که رییسجمهور در شعارهایش گفت، ولی اینکه چه راه کاری دارد و در چه مدت میتواند انجام بدهد حرف دیگری است. اگر این اتفاق بیفتد، سبب رشد و شکوفایی هنر و ادبیات میشود. آزادی جوهری است در هر جایی باشد سبب شکوفایی میشود؛ فرهنگ نیاز به آزادی دارد. نیاز به شکوفا شدن دارد. نویسندگان، هنرمندان، روزنامهنگاران و… وقتی آزادانه و بیهراس سانسور و دستگاههای امنیتی کار کنند موجب کمک به افزایش روحیه و اعتماد بهنفس و احساس رضایت جامعه میشوند. خب حالا وقتی همهی این سالها این آزادی نبوده است زیانهای جبرانناپذیری که همه میدانیم به بار آمده است. مدیریت فرهنگ در همهی این سالها دولتی بوده است. حال آنکه اگر سیاست برای دولتمردان است فرهنگ عرصهی حضور جامعه است.
در حوزهی کتاب اوضاع غمانگیز است. برای کشوری که سابقهی تمدن بزرگ دارد و ادعای دموکراسی میکند خجالتآور است به نویسندگان و هنرمندان بگویند، شما آثار و کتابهایتان را در اختیارمان بگذارید بعد یک کاغذه پارهای را میدهند که آقا این بخش را حذف کن. خیلی وقتها هم بعد سالها جواب نمیدهند که سرانجام کتاب چه شد.
این خیلی خجالتآور است، چون نویسنده هنگامی که میخواهد بنویسد دلهره را با مجوز دارد. یعنی چه آخر؟!
در حوزههای سیاست، بازرگانی و حتی علوم، هر کسی هر کاری دلش میخواهد میکند و هر چه میخواهد میگوید. به کتاب که میرسند همهچیزبسته است. به نویسندگان، ناشران هیچ اعتمادی نیست و این مشی باید تغییر کند.چه معنی میدهد، رمان را بدهیم به کسانی بخوانند با سیلقهی شخصیشان عمل کنند و به هیچکس هم پاسخگو نباشند. این به نفع حکومت و مردم نیست.
مهمترین خواسته این است که کتاب بدون کرفتاری منتشر شود. راهکارش ممکن است ساده نباشد. آقایاینی سنگی در چاه انداختهاند که کلاً چاه را خشک کرده. حالا درآوردنش سخت است.
در عمل، شاید بد نباشد این موضوع در اختیار ناشران قرار گیرد، اما این هم میتواند آسیبهای داشته باشد. چون در این حوزه فشارهای زیادی وجود دارد. اگر این راهکار هم دنبال شود لازم است با پشتوانهها و ضمانتهای حقوقی باشد تا ناشر و نویسنده از دم تیغ نگذرند و ماجرا به شکلی نشود که ناشران از هراس دادگاه و محاکمه بخواهند بیشتر از ارشاد آثار را ممیزی کنند. انجام این کار مستلزم حمایت دولت و دستگاههای حقوقی و قضایی است. این حمایت باید در جهت آزادی باشد نه سانسور.
الان وقتی ارشاد مجوز میدهد؛ دیگر ناشر و نویسنده به خاطر چاپ کتاب چندان گرفتار نیستند. متأسفانه دشمنان رمان و کتاب در لایههای پیدا و پنهان قدرت کم نیستند. همواره آقا و خانمهایی برای راهپیمایی و اعتراض و شکایت هستند و معلوم نیست این همه وقت را از کجا میآورند.
بنابراین، اگر اختیار به ناشران داده شود، نظام قضایی باید حامی آنان باشد. در صورتی این تمهید دیده نشود، از فردای اجرای این قانون، هر کس ادعا میکند فلان موضوع توهین به قومیت، شغل یا لباس و چه و چهی ما است.
نباید فراموش کنیم کجا هستیم. دولت نباید شانه خالی کند. اگر میخواهد فرهنگ را به اهلش بسپارد، پای کار هم بایستد. شاید در کوتاهمدت بهتر باشد ارشاد همچنان مجوز بدهد، ولی با صعهصدر و نگاه بازتری این کار را بکند. برای مثال، اول باید سقفی برای این کار در نظر گرفته شود. مثلاً اعلام شود که از تاریخ تحویل کتاب به ارشاد، اداره کتاب موظف است حداکثر تا سه ماه مجوز را صادر کند. دوم اینکه، برای ندادن مجوز دلایل قانونی که در قوانین کشور هست اعلام شود. یعنی اصل قانونی بودن جرم و مجازات رعایت شود. سوم اینکه، یک مرضیالطرفین بین ارشاد و ناشر چیزی مثل هیئت منصفه تشکیل شود و اهالی فرهنگ در آن عضو باشند. هرگاه بین ارشاد و نویسنده اختلافی افتاد آن هیئت نظر نهایی را بدهد. من فکر میکنم اگر این سه کار بشود خیلی از مشکلات حل میشود.
منبع: مجله آسمان