شورای فعالان ملی ـ مذهبی با صدور بیانیه ای ضمن هشدار نسبت به “دوقطبی کردن فضای کشور” از “دستاندرکاران حاکمیت” خواست “به جای اصرار بر شیوههای ناکارآمد گذشته و بیاعتنایی به خواستههای بخش عمدهای از مردم و نخبگان جامعه ایرانی، سخنان آنان را بشنوند و بحران موجود را ببینند و راه تعامل را به جای مسیر سرابگونه تقابل در پیش گیرند.”
متن این بیانیه به شرح زیرست: جامعه ایران در وضعیت خطیری قرار گرفته است. پس از انتخابات مخدوش خرداد 88، اکنون بیش از هفت ماه است که بخش قابل ملاحظهای از مردم ایران، و بخش اعظمی از نخبگان آن، اعتراض خود را به آن انتخابات و برخی سیاستها و رفتارهای قبل و بعد از آن، به اشکال مختلف اما در قالب جنبش سبز، نشان دادهاند. از آن سو، جناح غالب حاکم، از ابتدا با تحقیر، تخفیف و نیز وابسته و اغتشاشگر خواندن معترضان اقدام به سرکوب فعالان سیاسی و اجتماعی این جنبش نمود. اما علیرغم به کارگیری تلاش ها برای اعمال هر چه بیشتر خشونت و بیرحمی، این جنبش همچنان «خود مینمایاند» و حذف آن با شکست مواجه شده است. با این حال، افراطیون حاکم، همچنان بر طبل بیحاصل حذف و خشونت میکوبند و از به رسمیت شناختن این جنبش، که مدافع حقوق اساسی ملت است، خودداری میکنند.
عاشورای خونین امسال اوج بحرانی بود که نیم سالی است در فضای سیاسی جامعه ما چهره نموده است. در پاسخ به این بحران میرحسین موسوی، در بیانیه هفدهم خود، نقطه عزیمت حل مشکلات کشور را، به رسمیت شناختن «بحران» توسط حاکمان دانست. بحران کنونی جامعه ما برخاسته از تحولاتی اساسی است که در اعماق جامعه ایران اتفاق افتاده است. در یک سو، بخش عمدهای از مردم قرار دارند که همگام با تحولات بنیادی جامعه ایران (رشد شهرنشینی، طبقه متوسط، دانش و آگاهی، تحصیلات عالیه، رسانههای جمعی، حضور گروههای مختلف اجتماعی و به وپژه زنان در عرصههای گوناگون)، خواهان مشارکت در فرایندهای عمومی تصمیمسازی و تصمیمگیری در تعیین سرنوشت خود، رسمیت یافتن سبکهای مختلف زندگی، برقراری آزادی، دموکراسی، پیشرفت و عدالتاند. و در سوی دیگر، گروه محدودی قرار دارد که تمایلی برای به رسمیت شناختن این تحولات و حاملان آن ندارد و با اتکاء به درآمد نفت، تغذیه ماشین سیاسی و قضایی و امنیتی خود از آن راه، اعمال قدرت متمرکز و غیرمشارکتی، ارائه نظرگاههای تقابلی در رابطه با جهان؛ و با حراست از منافع بادآورده خود (به ویژه در 5 ساله اخیر)، در برابر خواستههای مدنی و مشارکتطلب آن نیروی ملی ایستاده است. بحران کنونی، به واقع، از رابطه تقابلی و غیرتعاملی این دو نیرو نشأت میگیرد. البته در ایران، یک نیروی سنتی وجود دارد که، نیروهای تحولخواه، نه تنها خود را در برابر آن نمییابند، بلکه معتقدند ایران بزرگ متعلق به همگان است. اما، گروه سرکوبگر رانتی، با فریبکاری، در پی معرفی خود به مثابه نماینده آن نیروی سنتی جامعه است؛ که رفتارهای افراطی این جناح، به وپژه در ماههای اخیر، به گونهای بوده که اعتراض آن نیروی سنتی را نیز به همراه آورده است.. به اعتقاد ما جنبش سبز فرصتی استثنایی پدید آورده تا راهی کمهزینه برای برونرفت از بحرانهای جامعه ایران و رفع موانع توسعهیافتگی در پیش گرفته شود؛ اما دریغ که قدر چنین فرصتی دانسته نشد و جناح غالب، سرکوب جنبش را در دستور کار خود قرار داده است. اینک نیز افراطیون این جناح سعی در هر چه دوقطبیتر کردن اوضاع میکنند تا هیچ گونه راه حلی برای کاستن از این وضعیت دوقطبی فرصت طرح نیابد و به شدت ملکوک و سرکوب شود. این جناح پس از راهپیماییهای روزهای پس از انتخابات، تصور میکرد که با تشدید فشار و سرکوب میتواند حرکات اعتراضی را تحلیل برد و آن را از راهپیمایی، به تجمعات پراکنده تبدیل کند. اما راهپیمایی گسترده در تشییع پیکر فقیه مجاهد آیتالله العظمی منتظری بار دیگر نشانگر شکست این تصور نادرست و عمق اجتماعی جنبش اعتراضی بود. حضور گسترده معترضان در روز عاشورا، علیرغم به کارگیری شدیدترین روشهای سرکوب نیز یک بار دیگر ناکارآمدی سرکوب و خشونت علیه مردم تحولخواه را نشان داد. اما آنان همچنان با دروغ، تهمت، اغراق و سفسطه سعی در دوقطبیسازی مذهبی-غیرمذهبی، عاشورایی-ضد عاشورایی و تحریک احساسات دینی نمودند تا هم چنان به شیوه نادرست حذف و نادیده گرفتن معترضان و مخالفان ادامه دهند. ما اینک یک بار دیگر، و در امتداد بیانیه مسئولانه آقای موسوی و مواضع حقطلبانه آقای کروبی و نصایح مشفقانه آقای خاتمی، به دستاندرکاران حاکمیت انذار میدهیم که به جای اصرار بر شیوههای ناکارآمد گذشته و بیاعتنایی به خواستههای بخش عمدهای از مردم و نخبگان جامعه ایرانی، سخنان آنان را بشنوند و بحران موجود را ببینند و راه تعامل را به جای مسیر سرابگونه تقابل در پیش گیرند. بر این اساس ما مشفقانه و مصرانه میخواهیم آنان راهحلهای آقای موسوی در بیانیه شماره هفده را بپذیرند. در غیر این صورت، قابل پیشبینی است که بحران تداوم خواهد یافت چه، جنبش اعتراضی نیروی تحولخواه و نوگرای جامعه ایرانی قابل حذف و سرکوب نیست و فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مشکلات برخاسته از سیاستهای غیرکارشناسانه و ماجراجویانه دولت حاکم، روز به روز بر شکاف دولت ـ ملت خواهد افزود و اقشار وسیعتری را در مقابل جناح حاکم قرار خواهد داد. از سوی دیگر، ما بنا بر تجارب تاریخی خویش، خود را مسئول میدانیم که از همه فعالان جنبش اعتراضی نیز بخواهیم همچنان بر شیوههای مسالمتجویانه و مدنی خود، پایبند بمانند و حتی به صورت واکنشی نیز از این خطمشی عدول نکنند. تجارب فراوان تاریخی نشان داده است که افراطیون سرکوبگر، همیشه خواهان تندتر و خشنتر شدن اوضاع جهت تشدید حالت دوقطبی و سرکوب راحتتر مخالفان خود هستند؛ ضمن آنکه، خشونت همیشه خشونت میزاید و پیروزی مفروض را نیز، به خاطر نهادینه شدن خشونت ادواری حاکمان و محکومان، به یک شکست تاریخی مجدد بدل میکند.
جنبش اعتراضی سبز، جنبشی متکثر است که طیفهای مختلف فعال در آن دارای مطالبات متنوع و مختلفی هستند. براین اساس شعارها و خواستههای جنبش باید معدل و مخرج مشترکی از تمام این طیفها باشد. این امر از یک سو، و محاسبه توازن و تناسب قوای جنبش (به عنوان حرکت عمدتا برخاسته از طبقه متوسط شهری در ایران) از سوی دیگر، اقتضا میکند که شعارها و مطالبات این حرکت از بیانیه شماره هفده آقای موسوی، که مورد حمایت وسیع افراد و نیروهای فعال جنبش قرار گرفته، تخطی ننماید و باعث تفرقه درونی و نیز موجب وحدت مخالفان جنبش نگردد. بردباری و مداومت، رمز پیروزی این خواستههای مدنی است که نباید تحت تأثیر احساسات و حرکتهای واکنشی قرار گرفته و باعث تکرار مکرر تجارب غمبار تاریخی ناشی از چپروی (و راستروی) از مشروطیت تاکنون گردد. بر این اساس ما همگان را به حفظ مسالمت و عدم خشونت و جلوگیری از هر گونه تکروی و تندروی دعوت میکنیم. شعارِ محدود و مداومت و مقاومتِ نامحدود، تجربه گرانباری در تاریخ معاصر ماست.
ما ضمن حمایت مجدد از تلاشهای خستگی ناپذیر آقایان موسوی، کروبی و خاتمی، این بزرگواران را به مثابه مراجع مورد اعتماد جنبش سبز ایران، در هر گونه مذاکره و توافق برای دفاع از مطالبات مدنی، مسالمتآمیز و قانونی مردم و در راستای تحقق آزادی انتخابات، بیان، تجمعات و امثالهم، و به ویژه آزادی زندانیان سیاسی، تلقی مینمائیم. ما تعامل نیروها و جلوگیری از دوقطبی شدن اوضاع را به نفع منافع ملی، مردم ایران و جنبش سبز میدانیم و در مسیر تحقق تدریجی خواستههای دموکراتیک و عدالتطلبانه مردم از آن استقبال میکنیم. بدین ترتیب پیامدها و هزینههای هرگونه گریز از این رویکرد و تلاش بیهوده برای انکار نیروی نوین و تحولخواه جامعه ایران و سرکوب آن در ذیل گفتارهای “دوقطبی” برعهده افراطیونی است که روزی باید پاسخگوی وجدان، خدا و مردم خویش به خاطر این سیاهکاریها و نابودی توان و امکانات مادی و معنوی کشور در راه حفظ منافع و مناصب خویش باشند.