جنبش های اجتماعی در جوامع را میتوان نماد امیدواری جامعه نسبت به تغییرات نامید. جنبش های اجتماعی با انگیزه ها و اهداف متفاوتی آغاز شده و تا رسیدن به نتایج نسبی ادامه مییابند؛ هر چند ممکن است در مناطقی یا در مقاطعی مانند آتش زیر خاکستر بروز بیرونی قابل لمسی نداشته باشند. جنبش های اجتماعی، سیاسی و عمومی، دانشجویی، کارگری در زمره این جنبش ها به شمار می روند که در جوامع مختلف به پیروزی های گسترده رسیده اند.
در ایران سرخوردگی جنبش های سیاسی و دانشجویی در دوران اصلاحات از حرارت این جنبش کاسته و آنها را از حالت یک جنبش پویا خارج کرده است. جنبش های کارگری ایران نیز کمتر امکان بروز داشته و غالبا، به صورت جزایر پراکنده عمل کرده اند. جنبش معلمان هم در زمره جنبش هایی به شمار میرود که به نظر می رسد کمتر نیز وارد حوزه های سیاسی شده اند و اعتراضات آنها غالبا جنبه صنفی داشته است.
اگر جنبش زنان را در ایران نادیده بگیریم، می توان گفت جنبش های اجتماعی در ایران به صورت آتش زیر خاکستر در آمده اند، هرچند هر زمان امکان شعله ور شدن آنها وجود دارد.
به عبارت دیگر، می توان گفت که تنها جنبش اجتماعی زنده و پویا در ایران، جنبش زنان است. نخستین دلیل مهم شکل گیری آن، تفاوت های زیادی است که میان حقوق اجتماعی زنان و مردان در ایران وجود دارد. دومین دلیل، گسترش تحصیلات دانشگاهی در میان زنان است و سوم، فراگیر شدن حضور زنان در عرصه های اجتماعی وکاری که غالبا حقوق اجتماعی خود را پیگیری می کنند. شاید یک دلیل مهم دیگر نیز، حضور زنان و دختران جوان، جسور و آگاه در عرصه رسانه ها باشد، رسانه هایی که امکان توقیف آنها، برای همیشه وجود ندارد.
زنده بودن جنبش های اجتماعی زنان در ایران باعث فراگیر شدن مفاهیم مورد پیگیری این جنبش از سوی فعالان آن نیز شده است. چرا که این جنبش علاوه بر پیگیری مسایل زنان، بحث حقوق بشر را در حوزه های دیگر اجتماعی و در مورد عموم شهروندان هم دنبال میکند. می توان پیش بینی کرد که این معنا، گسترده تر شدن جنبش اجتماعی زنان را به دنبال خواهد داشته باشد.
درواقع ناامیدی جامعه ایران از جنبش های عمومی، سیاسی، دانشجویی، کارگری، صنفی از یک سو و به وجود آمدن نسلی از زنان پرانگیزه که هنوز انرژی اجتماعی آنها تخلیه نشده است، حرکت آنها را به سوی جنبشی فراگیر که تمام ویژگیهای یک جنبش اجتماعی موفق را داراست سوق می دهد.