جنبش زنان در ایران و موانع پیش رو

نویسنده

homa_z.jpg

در مورد ستم تاریخی که زنان تحمل می کنند و ریشه های تاریخی آن و مبارزات یک قرن اخیر برای رفع این ستم به اندازه ی کافی گفته و نوشته اند و من فکر می کنم سخن گفتن در این باره تکرار مطالبی است که می توان انها را برای مطالعه در جاهای دیگر پیدا کرد.بنابراین اجازه میخواهم از تکرار کلیات بگذرم و در این فرصت کوتاه بطور خیلی اجمالی به برخی از مسایل مشخص موجود در وضعیت فعلی جنبش فعلی زنان در کشور خودمان بپردازم.خواه پدیده مثبت و مطلوبی باشد و خواه وضعیتی منفی و نامطلوب.

مسائل زنان نیزامروز در ایران تابع جریانهای سیاسی موجود یا بهتر است بگوئیم نگرش های سیاسی موجود شده است.یعنی تعبیر ها و برخورد های متفاوتی با این مساله از ناحیه ی جریانهای سیاسی گوناگون و برحسب دیدگاه منافع هر جریانی با موضوع صورت می گیرد و این مساله ای است که باید تشریح و باز شود.

بدون تردیدفبخش فعال تر زنان در زمینه ی احقاق حقوق خود،بخش روشنفکرانه ی آن است یعنی آن بخشی است که انگیزه ی آن در تحرک و مبارزه اش ،بیشتر آگاهی های آن است تا ستم و محرومیتی که بطور عینی و مادی در معرض آن قرار دارد.بعبارت دیگرآن توده ی عظیم زنانی که از پائین ترین و محروم ترین لایه های سکنه ی شهر ها و نیز توده ی عظیم زنان روستایی کشور را تشکیل می یابد هنوز با این جنبش و خواسته ها و مطالبات آن آشنا نیستند یا اگر هم هستند درصد آنها در میان فعالان کنونی جنبش زنان ناچیز است.یعنی خود آن محرومیت و درد و ستمی که بر این توده ی عظیم می رود هنوز موجب مقاومت و جنبش آنها نشده است،بلکهآگاهی به وضعیت ناهنجار این توده ی عظیم،در میان برخی از فعالان طبقه ی متوسط و متوسط به پایین در حال حاضر انگیزه ی اعتراض و فعالیت آنان است و تازه همه ی اینان نیز روشنفکران معترض و صادق و فعال نیستند و در میان آنان مدعیان فرصت طلب نیز کم نیستند.بعبارت دیگرجنبش زنان در این کشور در حال حاضر یک جنبش روشنفکری زنان است و هنوز به یک جنبش اجتماعی تبدیل نشده است.یعنی عمدتا از زنان کارمند،روزنامه نگار،وکلای دادگستری،تحصیل کردگان دانشگاهی،معلمان،دانشجویان،خارج رفته ها و.. از این قبیل تشکیل شده است.البته اینان خود بخش قابل توجهی از جامعه را تشکیل می دهند که حقوق و منافعی خاص خود را دارند و البته باید از حقوق و منافع خود دفاع کنند.

اما نکته ی قابل توجه این است که این جنبش و خواسته های آن در میان خود این لایه های متوسط و تحصیل کرده شهری هم هنوز عمومیت و اشاعه ندارد.آیا همه زنان کارمند یا دست کم اکثریت انان در این فعالیت ها مشارکت دارند یبا حداقل از ان هواداری میکنند؟آیا همه زنان تحصیل کرده ی دانشگاهی یا حداقل اکثریت آنان در این جنبش درگیر هستند و یا در آن ارتباط دارند؟بدیهی است که جواب این پرسشها منفی است.

این ماهئیت هنوز روشنفکرانه و طبیعت ویژه ی این جنبش موجب بروز برخی خصوصیات در آن شده وآن را در معرض برخی آسیب ها و فرصت طلبی ها قرار داده است که سعی میکنم به اختصار به آنها اشاره کنم.تقویت و پیش بردن جنبش فعلی زنان کشور ما،بدون توجه به این مسائل دشوار یا حتی بی ثمر است.

1-اولین مشخصه،ضعف عمومی جنبش روشنفکرانه است. تا این جنبش به یک جنبش اجتماعی زنان تبدیل نشده است،قدرت تغییر چیزی را نخواهد داشت.

هدف چیست؟آیا هدف این است که برخی مراجع برون مرزی با استناد به وجود جنبش زنان در ایران و سرکوب آنان و نقض حقوق بشر،دستاویز لازم را برای فشار آوردن به جمهوری اسلامی داشته باشند و توقع واقعی این است که به هر حال این مشکل را مراجع حقوق بشری یا قدرتهای خارجی حل کنند یا بالعکس هدف این است که جنبشی بوجود آید که خود آنقدر قدرتمند باشد که بتواند برای احقاق حقوق خود مبارزه کند و حقوق خود را بگیرد.این دو نگرش از ریشه با هم متفاوت اند و تفاوت آنها را نباید دست کم گرفت.تفاوتاین دو موجب تفاوت در روش ها،فعالیت ها و تاکتیک های عملی این جنبش هم خواهد شد.

بدیهی است که دنیای جوامع بسته متعلق به گذشته است و امروز با گسترش ارتباط و پیوند های بین المللی هر جنبشی از این دست چشم حمایت و همدلی از جامعه ی بین المللی بویژه جنبش ها و مراجع دموکراتیک آن را نیز دارد،اما اصل خود جنبش و حمایت های بین المللی فرع بر آن است.

اگر هدف این جنبش و هر جنبش دیگری از این گونه،احقاق حقوق خویش باشد،باید قدرت و وزن لازم برای این تغییر و تحول را بتواند کسب کند و لازمه ی دست یافتن به چنین وزن و قدرتی،اجتماعی شدن این جنبش است و به این منظور باید این جنبش نگاه به پائین راجایگزین نگاه به بالا کند.باید بتوان اولا گسترش افقی حاصل کند.یعنی در در سطح همان لایه های اجتماعی متوسط از جنس اکثریت فعالان فعلی خود و کارمندان،روزنامه نگاران،تحصیل کردگان دانشگاهی،وکلای دادگستری،دانشجویان،معلمان و نظایر آنها گسترش و عمومیت یابد و ثانیا در جهت عمودی به سمت پائین ریشه بدواند تا آن توده ی زنانی را که مصداق بارز و واقعی ستم و محرومیت هستند در بر گیرد.مگر هدف اصلی جنبش،مبارزه با ستم و محرومیت زنان نیست؟

مساله ی بعدی حفظ خلوص جنبش و پاک کردن آن از آلودگی های فرصت طلبانه و غیر صادقانه است.اینها بیماری های جنبش های اجتماعی است و تاثیر آنها بر سلامتی و رشد آینده ی جنبش ،مانند تاثیر بیماری ها بر رشد انسان است.آنان که در راه پیشبرد اهداف شخصی خود از جمع سوءاستفاده میکنند،آنان که حاضر به تحمل هزینه تحولات اجتماعی نیستند و میخواهند دیگران هزینه ها را بپردازند اما مترصدند که از مزایا و نتایج حاصله ی آن بهره برداری کنند،آنها که بدون مشارکت جدی در مسایل واقعی و در لحظات حساس ومخاطره آمیز و تحمل کمترین هزینه با دور دنیا گردی رندانه سعی میکنند تلاشهای دیگران را در حساب خود واریز و آنها را به مزایایی برای خود تبدیل کنند،آسیب رسانند و جنبش های جدی اجتماعی ناگریزند آنها را شناسایی و صفوف خود را از آنها پاک کنند.

مساله ی بعدی شخصیت و هویت مستقل و غیر وابسته ی جنبش است.قدرتهایی که در صدد گسترش نفوذ و سلطه ی خود در کشور ها و مناطق مختلف جهان هستند و در مقطع حاضر بطور مشخص امریکا،هرگاه جامعه ای را در آستانه ی تحول تشخیص داده9 و بر این عقیده باشند که در چشم انداز نزدیک آن،امکان دگرگونی وجود دارد،با رخنه دادن عناصری از خود در درون جنبش های اجتماعی،یا به شکلی پیشرفته تر با ایجاد جنبش های موازی و بدلی تلاش میکنند که در رویداد ها و سیر تحول آن حضور داشته و در جهت منافع خود بر سیر حوادث تاثیر گذارند و در لحظه ی تحول نیز غائب نباشند تا از حوادث عقب نمانند. این تلاشها اکنون در مورد ایران علنی و گسترده است و با بودجه های کلان و امکانات رسانه ای قدرتمند پشتیبانی می شوند.بودجه ها و امکانات تبلیغاتی که جنبش های اصیل اجتماعی و مردمی معمولا فاقد آن هستند و کاملا طبیعی است که عرصه و اهداف بخشی از این نوع فعالیت های موازی هم جنبش های اجتماعی زنان باشد.از این رو حفظ شخصیت و هویت مستقل و غیر وابسته جنبش نیز هشیاری و آگاهی می طلبد،زیرا بطور کاملا طبیعی بیگانگان به دنبال تامین و حفظ منافع خود هستند و رفع ستم و محرومیت از زنان ایرانی کار کشس جز خود آنان نیست.

با چهره های خلق الساعه ای که که یکباره و ناگهان مطرح می شوند و با برخورد به اوالین موانع به خارج پناه می برند و بسیار نیز در اطراف آن غوغا به راه می اندازند،چهره سازی می کنند و به هنگامی که یکی دو قاره از این کشور فاصله گرفتند از رادیو و تلوزیون های مشکوک تر از خود شروع به بلبل زبانی و اضهار نظر و صدور دستورالعمل برای حل مشکلات زنان ایرانی می کنند،باید با احتیاط و بر مبنای شناخت دقیق برخورد کرد.

آنچه عنوان شد فقط یک طرح کلی از مسایلی است که جنبشهای مختلف دارند اما نیاز به تشریح و تفصیلی بیش از این دارد که از حوصله ی این بحث خارج است اما طرح آن ضروری است و باید طرح و پیگیری شود.