فرمانده سرکوب تهران

نویسنده
مازیار رادمنش

» درباره سردار حسین همدانی

روز چهارشنبه 20 آبان سال جاری، سرتیپ پاسدار حسین همدانی با حکم فرمانده کل سپاه پاسداران به فرماندهی سپاه محمد رسول ‌الله تهران بزرگ منصوب شد. پس از سخنان جعفری مبنی بر تقویت تعامل بین نیروی زمینی و نیروی مقاومت بسیج با تشکیل ۳۱ سپاه استانی، سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ در سال 1387 از ادغام لشکر محمد رسول الله و نیروی مقاومت بسیج تهران بزرگ تشکیل شد. این نیروی نظامی در کنار سپاه استان تهران ( سید الشهدا) به فرماندهی سرتیپ علی فضلی، با عنوان سپاه ویژه پایتخت تشکیل شد و فرماندهی آن به سرتیپ عبدالله عراقی واگذار شد. در همان زمان این سپاه به عنوان بازوی اجرایی قرارگاه ثارالله معرفی شد. تا پیش از تشکیل قرارگاه ثارالله در اوایل دهه هفتاد، همین سپاه مسئولیت برقراری امنیت در شرایط بحرانی را عهده دار بود.

قرارگاه ثارالله پس از تشکیل، مدیریت تهران را در مواقع بحرانی و شرایط ویژه به دست گرفت. این سپاه در جریان اعتراض های خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر نقش مهمی در مقابله با معترضان در تهران داشت. شبه نظامیان بسیجی، لباس شخصی که در مقابله با معترضان در تظاهرات تهران از هیچ خشونتی فروگذار نکردند، تحت فرماندهی سپاه محمد رسول الله بودند. سردار عراقی چندی پیش تر سخنانی درباره وقایع پس از انتخابات گفته بود، که. از میان آنان می توان به اهمیت سپاه محمدرسول الله پی برد؛ “نیروی های بسیجی به درخواست نیروی انتظامی روز 23 خرداد ( یک روز پس از انتخابات) وارد عمل شدند؛ اما از 25 خرداد تمام مسئولیت بر عهده سپاه و نیروهای بسیجی گذاشته شد که تا 25 مرداد ماه ادامه داشت.”
در برخی محافل سیاسی در تهران شنیده می شود که عدم موفقیت در کنترل ناآرامی های شهر تهران که هنوز ادامه دارد، موجب شد که فرماندهی این لشگر به شخصی سپرده شود که عمده تجربه اش در اطلاعات-عملیات، جنگ چریکی و برخورد با گروهک های مخالف نظام است. سرتیپ همدانی که از موافقین سرسخت دستگیری نامزدهای مخالف است، چندی پیش به فارس گفته بود: “آنقدر اطلاعات و اعتراف از اغتشاش گران به دست آمده که اگر تا مدت ها همه رسانه ها بسیج شوند، نمی توان تمام این اعترافات را به مردم انتقال داد”!
سردار همدانی پس از معارفه، در نشستی مطبوعاتی خبر از برپایی تجمع 100 هزار نفری بسیجیان در روز 5 آذر و در ورزشگاه آزادی داد. وی همچنین در خصوص برنامه های بسیج و سپاه رسول اکرم گفت که قرار است 7.5 میلیون بسیجی در استان تهران ساماندهی شوند. وی همچنین با اشاره به طرح بسیج ده ها میلیونی خبر از تشکیل بسیج نونهالان داد. همدانی با تکذیب رویکرد خشن بسیج پس از انتخابات اخیر، تاکید کرد که این نیرو نه به کوی دانشگاه وارد شده و نه در تخریب مجتمع سبحان شرکت داشته است. وی تلویحا نیروی انتظامی را مقصر اعلام کرد و خبر از کاروان های بسیجی داد که برای آشتی با مردم قرار است به مناطق فقیر نشین رفته و در امر معیشت مردم را یاری رسانند.

حسین همدانی کیست؟

حسین همدانی سال 1334 در شهر همدان و در خانواده ای کشاورز و مذهبی متولد شد. خانواده وی از طبقات فرودست جامعه بودند، مادرش خانه دار و پدرش کارگر بود. کودکی اش در شهر همدان سپری شد. هنوز پا به نوجوانی نگذاشته بود، که جذب فعالیت های مذهبی شد. این موضوع سبب شد که پایش برای مدتی به انجمن های حجتیه باز شود. در نوجوانی به صف مبارزین علیه حکومت پهلوی پیوست و روابطی با گروه موتلفه ایجاد کرد. آیت الله مدنی که مدتی برای تبلیغ روستای مراد بیک همدان را انتخاب کرده بود، پس از سخنرانی آیت الله خمینی و تبعید وی به عراق، به همدان تبعید شد. همدانی از جمله جوانانی بود که در جلسه های وی حضور می یافت و از همین طریق با اندیشه و هدف آیت الله خمینی آشنا شد. روابطش با گروه های سیاسی و حضور در جلسه های آیت الله مدنی موجب شد که توسط ساواک دستگیر شود. در همین دوران اعلامیه های آیت الله خمینی نیز میان انقلابیون مذهبی پخش می کرد. عمده فعالیت های وی در دوران شش ساله دبیرستان فعالیت های سیاسی-مذهبی و برگزاری مراسم آئینی دینی و فعالیت در مسجد بود. او در همین دوران چون دیگر جوانان هم سن مذهبی اش با کافه-بارها مخالف بود و اگر فرصتی به دست می آورد به آنها حمله می کرد. چندبار دستگیری و بازجویی توسط ماموران ساواک از طرف دیگر روابطش با فعالین سبب شد که وی تبدیل به مهره ای مهم برای آتیه جمهوری اسلامی شود. او در خلال ماه های نزدیک به انقلاب از سوی ساواک تحت تعقیب بود و در خانه های امن روزگار سپری می کرد. از نظر درسی متوسط بود و در سال54 -1353 توانست دیپلم خود را بگیرد.

 

پس از انقلاب؛ تاسیس سپاه و استقرار در پاسگاه سرپل

سردار همدانی، در هیاهوی انقلاب در تظاهرات ها شرکت کرد و اسلحه به دست گرفت. با پیروزی انقلاب 57 به کمیته های انقلاب پیوست و عضو شورای فرماندهی کمیته بود. با شکل گیری سپاه در سال 58، وی به همراه همفکرانش سپاه همدان را تاسیس کرد و خود در حلقه شورای عالی فرماندهی استان قرار گرفت. او سپس با کمک پاسداران منطقه، به پاکسازی وابستگان حکومت پهلوی و دستگیری آنها دست زد. آنچنان که گفته شد از آنجایی که چندین بار به دست ساواک دستگیر شده بود، ماموران را نیز می شناخت. همین موضوع باعث شد که وی بتواند بسیاری از آنها را برای محاکمه و اعدام های سریع به دست دادگاه شرع و نماینده شیخ صادق خلخالی بسپارد.

از آنجا که وضعیت نظام در همدان مدتی پس از انقلاب تثبیت شد، به دستور فرماندهی سپاه وقت سردار حمید نوروزی، بخشی از سپاه همدان به کردستان اعزام شد. حسین همدانی در این میان بود. او بدین ترتیب همزمان با اولین درگیری ها در مناطق مرزی، به کردستان وارد شد و فرماندهی یکی از پاسگاه های مرزی را برعهده گرفت. منطقه فعالیت وی سرپل ذهاب بود و وی 3-4 ماه پیش از آغاز جنگ در آن منطقه برای برخورد با گروهک های نظامی حضور داشت. در این دوران سپاه به کارهای اطلاعاتی نیز دست می زد. سردار نقدی و اسفندیار رحیم مشائی نیز کار اطلاعاتی شان را از منطقه کردستان آغاز کردند.

در آن دوران ماموران نفوذی حکومت بعث عراق مبلغ 500 تومان به ایرانیان می داد که در آن منطقه در زمین مین بکارند. او در خصوص سه ماه پیش از آغاز جنگ می گوید: “اکثر جاده های ما توسط ارتش عراق مین گذاری شده بود. ما شاهد بودیم که مردم روستاهای سر پل ذهاب در مسیر مدرسه و محیط کار چگونه در برخورد با مین به شهادت می رسیدند. پاسگاه های مرزی ما بارها توسط دشمن گلوله باران شده بود و حتی دو پاسگاه ما در تهاجم آنها به اشغال درآمده بود. دشت ذهاب ما توسط میگ های ارتش عراق بمباران می شد. بعد از شکایت جمهوری اسلامی گفتند اشتباه شده است که آن ها در پی گروه های معارض خودشان بوده اند. و این درحالی بود که این بمباران هفت- هشت کیلومتر در عمق خاک انجام شده بود. در پی این حوادث مردم قصر شیرین و سرپل ذهاب ما تا 30 درصد شهر را تخلیه کرده بودند. یک حالت ناامنی در منطقه ایجاد شده بود و ما شهید و مجروح می دادیم.”

به این ترتیب عناصر رده بالای سپاه که همدانی نیز در بینشان بود، تصمیم گرفتند تا برای پیدا کردن عوامل مین گذاری، قول 500 تومان برای تحویل مین ها به سپاه بدهند. به این ترتیب حاملان عادی مین ها 500 تومان از عراق می گرفتند و با 500 تومان دیگر آنها را به سپاه تحویل می دادند. به این ترتیب سپاه موفقیت کوچکی برای کنترل اوضاع به دست آورد.

 

خون شانسی پیش از شروع جنگ

یک هفته پیش از شروع جنگ سردار نوروزی به مقر سپاه در سرپل ذهاب آمده و به همدانی مرخصی داد. او درباره وقایع بعد از آن می گوید: “روزی که حمله رژیم بعث شروع شد ما در حالی خبردار شدیم که سرپل ذهاب کاملاً اشغال شده بود. ما با تمام سرعت خود را به آنجا رساندیم افراد بسیاری هم از ارتفاعات بازی دراز خود را به آنجا رسانده بودند. تمام افراد و فرماندهان به اسارت ارتش بعث در آمده بودند.” به این ترتیب همدانی و دیگر فرماندهان حاضر در منطقه عملیاتی را برای بازپس گیری سرپل ذهاب طرح ریزی می کنند؛ “در اولین شب حمله دشمن را تا پشت دروازه شهر عقب راندیم و در حمله روز بعد تا “سه قردولاب” و روز بعد تا ارتفاعات قلاویز که تا بعد از عملیات بیت المقدس آنجا مستقر بودیم.” اینها همان عملیات های موسوم به سرپل ذهاب و بازی دراز 1 و 2 بودند. به هر 3 نظامی یک ژ-3 تحویل می شد و آنان نیز به نوبت از آن استفاده می کردند.

پس از آمدن یکی از فرماندهان عالی سپاه، حاج محمد بروجردی، اسلحه های انبار کرمانشاه به سرپل ذهاب منتقل شد و در اختیار پاسداران قرار گرفت. مشکل آن بود که بسیاری از مجاهدین نیز در میان رزمندگان حضور داشتند و آنها پس از تحویل گرفتن اسلحه به زاغه های نشکیلاتی منتقل می کردند. پس از کشف این موضوع با کارهای اطلاعاتی سعی کردند که وابستگان به مجاهدین خلق را دستگیر کنند. همدانی در این مورد نیز نقش ویژه ای برعهده داشت.

او سپس در جبهه شمالغرب و در سه قردولاب مستقر بود. در آذر 60 به عنوان فرماندهی رزم برای عملیات مطلع الفجر انتخاب شد، که با هدف آزادسازی ارتفاعات جنوب سر پل ذهاب و گیلان غرب و تامین این دو شهر و فراهم کردن زمینه آزادسازی قصر شیرین و نفت شهر به اجرا درآمد. در مراحل اولیه این عملیات بیش از نیمی از منطقه مورد نظر آزاد شد، ولی به دلیل مشکلات پشتیبانی، نگهداری آن میسر نشد. به گفته همدانی که تنها شیرودی و چندی از خلبانان بوسیله هلی کوپتر آنها را پشتیبانی می کردند و توپخانه آنچنانی وجود نداشت. او در همین سال در عملیات تنگه کودک که برای آزاد سازی این منطقه انجام شد نیز حضور یافت. در همین دوران بود که وی برای نخستین بار مجروح شد و ترکشی در کنار نخاع وی جای گرفت که همدانی هنوز حامل آن است. وی برای مدتی از صحنه نبرد دور ماند.

 

تاسیس تیپ محمد رسول الله در کنار همت، متوسلیان و شهبازی
زمستان سال 60 که سپاه و ارتش برای آزاد سازی خرمشهر آماده می شدند، به دستور فرماندهی سپاه، در بهمن 60، لشگر “27 محمدرسول الله” به فرماندهی حاج احمدی متوسلیان و با همکاری محمد ابراهیم همت، شهبازی و همدانی تشکیل شد. همدانی مسئولیت محورهای عملیاتی را عهده دار شد. در عملیات فتح المبین و در خرداد 61، بخش عمده ای توسط همین لشگر آزاد شد. یک ماه پس از این عملیات، این لشگر عملیات بیت المقدس را انجام داد که برای تثبیت موقعیت نظامی ایران در خرمشهر و محاصره نیروهای عراقی طرح ریزی شده بود.

همدانی در این عملیات از ناحیه پا دو بار مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به پشت جبهه منتقل شد. پس از اشغال لبنان در 15 خرداد 61 توسط ارتش اسرائیل، فرماندهان سپاهی و شورای عالی دفاع با این ایده که راه قدس را هموار کنند، لشگر 27 محمدرسول الله را عازم سوریه و سپس لبنان کردند. در این لشگر نیز همدانی حضور داشت. همت نیز فرماندهی گروه سوم اعزامی به سوریه را برعهده گرفت. یک ماه بعد در عملیاتی احمد متوسلیان به همراه سه نفر دیگر توسط فالانژهای لبنانی ( گروه سمیر جع جع) دستگیر شدند که هنوز نیز مفقودند. با اطلاع آیت الله خمینی از وضعیت آشفته نیروهای نظامی ایران در سوریه و عدم اجازه خروج نیرهای ایرانی به سوی خاک لبنان توسط این کشور و از سوی دیگر نیاز شدید جبهه ها به نیروهای نظامی، آیت الله خمینی فرمان “راه قدس از کربلا می گذرد” را صادر کرد. به این ترتیب لشگر محمدرسول الله به ایران بازگشت و تحت فرماندهی همت قرار گرفت. مسئولیت همدانی فرماندهی محورهای عملیاتی بود.

 

بازگشت به ایران و تشکیل تیپ انصار

با بازگشت به ایران همدانی مامور شد تا تیپی رزمی متشکل از یگان های رزمی و تخریب چی تشکیل دهد. به این ترتیب وی اولین تیپ یگان های رزمی موسوم به تیپ 32 انصارالحسین را تشکیل داد. این تیپ موسوم به همدانیها نیز بود به این علت که کلیه رزمندگانش همدانی بودند. همدانی با همین تیپ در عملیات والفجر دو در منطقه “شاخ‌شمیران” و “بمو” شرکت کرد. او در این عملیات نیز مجروح شد اما زنده ماند. با کشته شدن همت در اسفند 63، حاج عباس کریمی فرماندهی عالی لشگری را برعهده گرفت که همدانی از فرماندهانش بود. با بازگشت همدانی به جبهه او فرماندهی لشگر 16 قدس گیلان را برعهده گرفت. ماموریت اصلی لشگر قدس گیلان در این عملیات تصرف و تامین ارتفاع وارس از اهداف کلیدی منطقه بود. او با همین تیپ و ذیل نظر لشگر 27 رسول، در عملیات کربلای 4 و کربلای 5 با اهداف تصرف بصره و شلمچه شرکت کرد. سپاه گرچه در این عملیات ها به پیروزی های نسبی و کوتاه مدت دست یافت، اما تلفات آنچنان بالا بود که هر دو منطقه تنها چند روز در اختیار نیروهای نظامی ایران باقی ماندند. در این عملیات، همدانی به شدت مجروح شد.

پس از عدم حصول نتیجه مطلوب در بصره و شلمچه، سپاه عملیات های والفجر 9 و 10 را طرح ریزی کرد. اولی در اواخر سال 64 انجام شد و قرار بود تا سلیمانیه را به تصرف در بیاورد و دومی در سال 66 قرار بود تا حلبچه و خرمال را به اشغال نیروهای ایرانی در بیاورد. او در این دو عملیات نیز شرکت کرد و به عنوان معاونت اطلاعات و عملیات قرارگاه قدس که مسئولیت عملیات را برعهده داشت در فعالیت بسیاری انجام داد. او همچنین در عملیات فاو و سپس ماووت نیز شرکت داشت. در تیر سال 67 و پس از حمله مجاهدین خلق به قصد تصرف ایران، وی به عنوان یکی از فرماندهان حاضر در منطقه نقش موثری در پیروزی نیروهای ایرانی در کنار صیاد شیرازی ایفا کرد.

پس از جنگ؛ از فرماندهی برقراری امنیت غرب تا لشگر محمد رسول الله

او پس از جنگ برای مدتی به شورای فرماندهی سپاه رفت و در دانشگاه فرماندهی و ستاد مبحث تئوریک و آکادمیک هدایت یگان‌ها را تحصیل کرد. پس از آن و در اوایل دهه هفتاد فرمانده قرارگاه نجف اشرف و لشکر 4 بعثت در غرب کشور را عهده دار شد. فعالیت های این یگان اطلاعاتی و عملیاتی بوده و برای مقابله با نیروهای مخالف نظام تشکیل شده است.

همدانی در اواسط دهه هفتاد، ریاست ستاد نیروی زمینی سپاه پاسداران را عهده دار شد و سپس در دو دوره متوالی جانشینی نیروی مقاومت بسیج را برعهده گرفت. در همین دوران بود که اتفاقات تیر78 افتاد و سبب شد که وی به همراه تعداد دیگری از فرماندهان سپاه طی نامه ای رئیس جمهور خاتمی را تهدید به اتخاذ رویکرد مستقل برای برخورد با ناآرامی ها کرد. او در همان دوران به فرماندهی لشکر 27 محمد رسول ‌الله و به همراه آن، جانشینی قرارگاه ثارالله نیز منصوب شد. همدانی در سال 80 به عنوان مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران و بعد از تبدیل نیروی مقاومت بسیج به سازمان بسیج مستضعفان به عنوان جانشینی فرماندهی این سازمان برگزیده شد. نظریات سیاسی وی بسیار تندروانه است. او در انتخابات سال 84 و 88 از احمدی نژاد حمایت کرد و در ماجراهای پس از انتخابات قایل به برخورد با موسوی، کروبی و خاتمی بود. او اینک فرمانده بازوی اجرایی قرارگاه ثارالله را برعهده گرفته است. همدانی از حامیان سرسخت خامنه ای است و تا کنون دو نشان فتح از دست رهبری نظام به خاطر هدایت و فرماندهی موفق لشکرهای تحت امر در دوران جنگ، گرفته است.

 

قرارگاه ثارالله و سپاه محمدرسول الله

سپاه رسول الله زیر نظر قرارگاه ثارالله فعالیت می کند. به دلیل اهمیت قرارگاه ثارالله فرماندهی سپاه بطور همزمان فرماندهی قرارگاه را نیز برعهده دارد. سپاه رسول الله که مسئولیت نیروی زمینی سپاه و بسیج در تهران بزرگ را عهده دار است؛ تنها به این قرارگاه یعنی به فرماندهی سپاه پاسخگو است و عملا آنچنان که آگاهان مسائل سیاسی می گویند هیچ محدودیتی برای وارد شدن این نیروها به فضای سیاسی وجود ندارد. چنانکه امروز مشاهده می شود تاکنون هیچ یک از قاتلان معترضان تهران و البته متهمین جنایت هایی همچون کهریزک به رغم شناسایی، بطور واضح تحت تعقیب قضایی قرار نگرفته اند. این سپاه با در اختیار داشتن احکام سفید امضای مرتضوی دادستان پیشین تهران و حسن زارع زاده دهنوی (حداد) خود راسا در ماجرای پس از انتخابات اقدام به دستگیری و با انتقال به قرارگاه ثارالله بازجویی می کردند. مورد فائزه هاشمی و محمدرضا خاتمی شاهدی بر این سخن است.

اسماعیل (محمد) کوثری نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که سال ها جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله بوده، درباره اهمیت این قرارگاه و سپاه محمدرسول الله می گوید: “قرارگاه ثارالله بر اساس ضرورت و انجام وظیفه و ماموریتی که از سوی شورای عالی امنیت ملی برایش مشخص کرده بود در سال 74 تشکیل شد و رسمیت پیدا کرد. وظیفه اصلی سپاه ایجاد و برقراری نظم و امنیت و حفاظت از دستاوردهای انقلاب است. قرارگاه ثارالله هم به عنوان بخشی از نیروهای مسلح ماموریت دارد در صورت بروز بحران و شرایط خاص و ویژه که تشخیص آن با شورای عالی امنیت ملی و تصویب مقام رهبری است مسئولیت برقراری امنیت شهر تهران را عهده دار شود. ولی در شرایط عادی این مسوولیت برعهده نیروی انتظامی است. لشگر محمد رسول الله زیرمجموعه سپاه بود که بعد از تشکیل قرارگاه ثارالله زیرمجموعه این قرارگاه شد.”

آنچنان که کوثری می گوید از ابتدای تشکیل این قرارگاه در سال 74 تا پیش از حوادث انتخابات 22 خرداد 88 تعیین شرایط ویژه سه بار اتفاق افتاد؛ در جریان تجمع‌ها و شورش‌های خیابانی اسلامشهر در سال 74، قیام دانشجویی 18 تیر 78 و تجمع و شورش های خیابانی تیرماه سال 82. کوثری همچنین ضمن اعلام این نکته که در شرایط بحرانی همه نهادها با این قرارگاه همکاری می کنند یادآور می شود که این قرارگاه، بازداشتگاهی در اوین دارد که از زندانیان سیاسی بازجویی می کند. وی درباره حدود اختیارات این قرارگاه بدون اعلام حد و مرزی برای آن می گوید: “تا جایی که بتواند امنیت را برقرار کند و بعد از اینکه امنیت برگشت، ماموریت آنها هم تمام شد.”