مهرداد شیبانی
شب، تمام شب تصویر دو زن و مرد جوان ایرانی که در سلول انفرادی طناب دار را در یک قدمی می دیدند، خواب را به کابوس تبدیل می کرد.
هفته اول آذر هم با مرگ اعدام رقم می خورد؟ در روزهای آخر آبان علی اشتری که پشت درهای بسته به اتهام ”جاسوسی برای موساد” به اعدام محکوم شده بود، به کام مرگ رفته بود. برای 6 نفردیگر هم همین “مرگ ” را وعده داده بودند.
و حالا فرزاد کمانگر یک ایرانی کرد مدافع حقوق بشر و فاطمه پژوه زنی که مرد صیغه ای خود را درحال تجاوز به دختر خردسالش کشته بود، در صف بی پایان قربانیان جمهوری اسلامی بودند.
سحرگاهان بی تاب برخاستم و بادست های لرزان دریچه را بروی جهان مجازی گشودم، فاطمه بر بالای طناب ”شرع” پرپر شده بود. به یاد هم نامش فاطمه مدرسی تهرانی افتادم، شیر زنی که در اوج دهه وحشت روی تپه های اوین قربانی اعتقادش شده بود. چشم هایم را بستم.
و فرزاد کمانگرهنوز زنده بود و مرا یاد فرزاد دادگر می انداخت. آن چریک همیشه خندان که سلاح رابر زمین گذاشت و براه اصلاح رفت و در سکوت غریب تابستان 1367 بر طناب دار بوسه زد.
و چشم هایم را در صبح غربت که روشن می شد بر میهن تاریک گشودم که بسرعت بجانب دهه وحشت بزرگ دیگری می رود. در دهه 60 بهانه کشتار “طالبان شیعی” جنگ با عراق بودو حالا جنگ با آمریکا و اسرائیل. درآن دهه عراق درخاک ایران بود و این بار قدرت طالبانی که جز با جنگ قادر به ماندن نیست، مدام تحریک می کنند، جنگ را تدارک می بیند و شعار می دهد.
آمریکا در سیاست نوین خود “سپر صلح” بر دست گرفته و سخنگوی طالبان شیعه در حضور مردم زنجان “چاقوی زنجان” از نیام بر می کشد.
”چاقوی دسته سفید زنجان” مسعود کیمیائی که نماد انتقام مظلوم از ظالم بود، حالا در دست نقاب برچهرگانی برق می زند که بسیج شده اند تا مانع حرکت مردمی شوند که “تغییر” می خواهند.
سیدمحمد خاتمی می گوید: “حاضرم فدا شوم، اما مملکت ویران نشود. و خداوند از کسانی که اسلام را در برابر ایران قرار می دهند نخواهد گذشت.“
هاشمی رفسنجانی سخنانی می گوید که زادگاه آن فقط می تواند “سیاست پیجیده آخوندی ” باشد. او از عاشقیت دیر سال خود بر “رهبر” پرده می گیرد تا در زاویه کم خطر بنشیند، به تلویح اشغال سفارت آمریکا را محکوم کند تا خود و آقای خامنه ای را همراه قافله ای کند که از همه راهها بسوی کاخ سفید ی می رود که حالا “شیطان سیاهی” ـ فرمایش امام جمعه مشهد ـ کلیدش رادر دست دارد.
هاشمی که شدیدا از طرف احمدی نژاد موردحمله قرار گرفته، باهمان لبخند همیشگی، حرف های دیگری هم می زند: ”اگر در موضوع استقلال اقتصادی نیز مجدد وابسته شویم این نیز یک آسیب برای انقلاب است، یک وقت به جایی رسیده بودیم که وارداتمان بسیار کم بود و غذای مصرفی و حتی کالاهای واسطه را نیز خودمان درست میکردیم اما اگر بجایی برسیم که اکثریت نیازهایمان را وارد کنیم یک آسیب را مرتکب شدهایم و متاسفانه امروز این خطر را میبینیم. آخرین پالایشگاهی که در بندر عباس ساختیم، میخواستیم نیمی از ظرفیت آن را برای صدور بنزین و گازوئیل بکار بگیریم اما الان 40 درصد نیاز کشور به بنزین و گازوئیل را وارد میکنیم و وابستگی از این بدتر نمیشود.“
اسداله عسگر اولادی- برادر حبیب اله – و از سلاطین تجارت ایران هم دادش در می آید: “جلب دوستی مردم کشورهای دیگر برای کسی آب و نان نمی شود. چون رهبر گفته از این دولت حمایت کنید، ما حمایت می کنیم، والا این دولت فشل است.“
و در حالیکه نفت به پائین ترین قیمت خودرسیده و احمدی نژاد اعلام می کند که کشور را با نفت 8 و 5 دلار هم اداره خواهد کرد، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درمورد یک مبلغ ناچیز ازاوسئوال می کند: “6⁄64 میلیارد دلار تفاوت رقم درآمد نفت و گاز و هزینه های ارزی دولت” کجا رفته است ؟
جوابی هم طبق معمول داده نمی شود. آیا برای هوگو چاوز کنار گذاشته شده که خود رامدیون “برادر احمدی نژاد” می داند و بازهم دارد دوان دوان به ایران می آید؟ یا در اختیار “حزب اله” لبنان قرارداده شده که رهبر جمهوری اسلامی از میشل عون رئیس جمهورش می خواهد آن را الگو قرار بدهند. و البته بایک “باید” که انگار لبنان هم جزو دارالخلافه است. و چه دارالخلافه ای.
علیرضا محجوب نماینده مجلس از وضعیت بحرانی پیش از 500 واحد تولیدی و بیکاری 22 درصد جوانان خبرمی دهد. او علت اصلی این بحران را واردات بی رویه در سه سال گذشته اعلام می کند. نماینده تهران بار دیگر نسبت به واردات بی رویه کالاهای خارجی و تبلیغ آنها توسط تمامی رسانه های رسمی و غیررسمی و تابلوهای شهری و بر سردر مغازه ها هشدار می دهد و می گوید: “آنچه در این میان به مزایده گذاشته شده است اشتغال و کار سرمایه کارگر و صنعتگر ایرانی است. رکود تولیدات و صنعت کشور و رونق برای دشمنان، نتیجه گریزناپذیر این چرخه باطله است. امروز بسیاری از واحدها به دلیل این سیاست تعطیل و نیمه تعطیل شده اند و کارگران آنها ماه هاست که حقوق دریافت نداشته اند.”
مجله پرتیراژ اشترن، چاپ آلمان، در یکی از شماره های خود در گزارشی مفصل با نام “ایران، منجلاب مواد مخدر” به پدیده اعتیاد در ایران می پردازد و می نویسد: “ ایران به نسبت جمعیت خود، بالاترین میزان اعتیاد در جهان را دارد. “علت را هم رهبر جمهوری اسلامی تشخیص می دهد: “ظلم، فحشاء، فقر و استکبار نتیجه نماز نخواندن است.” و دستور صادرمی شود که هر ساختمانی متصل به نمازخانه بشود.
و درهمین حال داستان رای اعتماد مجلس به یکی ازنماز خوان ها – یعنی حاجآقا صادق محصولی – که هی نماز خوانده وخوانده تا از فقر بیرون بیاید ومیلیاردر شود، ادامه دارد. برخی از نمایندگان از لاریجانی، رئیس مجلس می خواهندروشن کند: “حکایت چند رای سفید - موافق - ریخته شده توسط دو نماینده به گلدان رای چیست؟ ثانیا روشن شود با رای اعتماد با آرای نصف به علاوه یک معتبر است یا نصف به علاوه نیم!”
و تا رئیس دانشمند مجلس این معما را حل کند و جواب بدهد، رئیس ستاد انتخابات احمدی نژاد که مرتب نمازهای “چند لایه وتو درتو” خواند تا یکی از اعضای “حلقه ارومیه” رئیس جمهور شود، این بار هم در مقام وزارت کشور از همین نمازها خوانده و کار را تمام کرده است.
بیهوده نیست احمدی نژاد که در میان دکتر سابق “عوضعلی کردان” و “سردار میلیارد” ایستاده، می گوید: “دیگر کوتاه نمی آیم.” و از آنها می خواهد: “محکم بایستید.” بعد هم چاقوی دسته زنجان را بیرون می کشد. به حساب هاشمی می رسد و دمار از روزگار شورای امنیت سازمان ملل درمی آورد: “آنقدر قطعنامه بدهید که قطعنامهدانتان پاره شود.“
برادر حسین نماینده ولی فقیه در کیهان ارگان مرکزی طالبان شیعی از رئیس مجلس خبرگان رهبری انتقاد می کند و می پرسد: “ چرا عملکرد افتخارآفرین و کم نظیر احمدی نژاد را تایید نمیکنید؟”
او اولین کسی بود که نوشت: “بوش و اوباما دو روی یک سکه اند ” و تحلیل اتاق فکر مربوط را به اطلاع همگان رساند.“
امام های جمعه هم که کاملا مستقلند، شروع کرده اند به تبلیغ. سیداحمد علمالهدی امام جمهه مشهد اوباما را “شیطان سیاه” می نامد. می گوید: “استراتژی آمریکا براندازی نرم نظام است”. این سادهلوحی است که فکر کنیم رئیسجمهور آمریکا تغییر کرد، اوضاع نیز متفاوت میشود. چرا باید به آنها فرصت بدهیم؟ مگر تحلیل غیر از این است که شیطان سیاه با شیطان سفید فرقی ندارد؟ شیطان، شیطان است، سفید و سیاه نمیشناسد.
سردارسرلشگر رشید، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح هم پیش بینی های تحلیلی شورای فرماندهان سپاه و رهبر را بدقت جمع بندی و اعلام می کند:
1- ما سه منطقه آسیب پذیر شمال غرب، جنوب شرق و خوزستان را داریم که باید به آنها توجه ویژه کنیم.
2- با کاهش قیمت نفت، احتمال حادثه سازی از سوی اسرائیل والقاعده و تحولات (بخوانید شورش) اجتماعی، سه تهدید عمده علیه ایران است. همچنین ممکن است حوادثی مانند 18 تیر را داشته باشیم که باید در این زمینه مراقبت کنیم.
3- ساده اندیشی است اگر فکر کنیم تغییر دولت در امریکا به معنی تغییر ماهیت تهدیدات علیه جمهوری اسلامی است. ممکن است حداکثر یک سال تغییر در روش را شاهد باشیم ولی با آشکار شدن چهره واقعی دولت آمریکا و استقرار کامل آن، ماهیت اصلی تهدیدات آنها مشخص خواهد شد.
او نتیجه می گیرد: “ما در آستانه جنگ احتمالی قرار داریم.“
سرتیپ پاسدار غلامرضا جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل هم توضیحات سردار رشید را کامل می کند: “تهدید در محورهای مختلف افزایش پیدا کرده است و تنها در حوزه نظامی نیست بنابراین باید آمادگی و توجه خود را بیشتر کنیم. تهدید از نوع کاملاً نظامی تغییر کرده و با استفاده از تکنولوژی و فناوری در همه حوزه های تهدید عمل میکند و این یعنی استفاده از همه تجهیزات. اگر امروز بخواهیم جنگ را تعریف کنیم باید بگوییم که امروز کشور ما درگیر یک جنگ اقتصادی است و مدل جدیدی در جنگ اقتصادی علیه ما در حال اجراست و این مساله خود را در تحریم های اقتصادی علیه کشورمان به خوبی نشان میدهد.“
وی تاکید می کند: “دفاع را باید یک دفاع یکپارچه و منسجم ببینیم و تنها در حوزه نظامی خلاصه نکنیم. ما در شرایطی قرار گرفته ایم که نیازمند یک راهبرد مدون و هماهنگ نیز در حوزه نظامی باشیم. برای این موضوع تلاش میکنیم حضور سازمان یافته نیروهای بسیج را در حوزه های مختلف کارکردی شاهد باشیم.“
از این روشنتر نمی توان سخن گفت. افراطیون، ایران را باقدم های بلندبطرف جنگ می برند.
24 ساعت پس از آنکه سردار، پیشاپیش شکست مذاکرات امریکا و ایران در زمان اوباما را اعلام می کند، گریگور شولته نماینده امریکا در آژانس انرژی اتمی، با بلند کردن پرچم مذاکره و اعلام این نکته که امریکا از مذاکره با ایران حمایت می کند اما این ایران است که از مذاکره می گریزد می گوید: “آمریکا آماده تر از ایران برای مذاکره است.برخی مقام های ایران برای باقی ماندن در قدرت به آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» احتیاج دارند.“
شولته به ماهیت آن مذاکراتی که امریکا طرفدار آغاز آنست و جمهوری اسلامی از آن می گریزد اشاره می کند و نتیجه می گیرد: “ایران سرگرم غنی سازی اورانیوم در مقیاسی است که برای ساخت بمب، تنها قدم کوچکی لازم است.“
اهود اولمرت – کفیل نخست وزیری اسرائیل – هم بعد از دیدار از جرج بوش می گوید: “آمریکا با اقدام اسرائیل علیه ایران مخالفت نکرده است. دست اسرائیل برای هر گونه اقدام ضروری علیه برنامه هسته ای ایران، باز بوده و آمریکا در این زمینه محدودیتی ایجاد نکرده است.“
در این فضاست که اعدام ها شدت می گیرد. موج دستگیری بهائی ها براه می افتد. سعید مرتضوی بافرمان مرگ در دست وارد صحنه می شود و برای سه “جاسوس موساد” دیگر تقاضای مرگ می کند.
سه متهم انفجار شیراز، بعد از حدودیک سال ونیم در برابر “دادگاه” می ایستند.انفجار در حسینیه رهپویان وصال شیراز در تاریخ ۲۴ فروردین سال ۸۷ رخ داد و ۱۴ کشته و بیش از ۲۰۰ مجروح بر جای گذاشت. ابتدا گفته شد انفجار مهمات باقی مانده از عدوات جنگی سبب حادثه شده است.عبداله شهبازی در مقاله ای نوشت که انفجار عمدی و کار عواملی از درون “نظام” بوده است. اما چند روز بعد ناگهان ورق برگشت و طبق معمول انفجار به آنسوی مرز و انگلستان نسبت داده شد.
بعد ازنا آرامی در دانشگاه علامه، دانشجویان دستگیر شده را تحویل دادگاه انقلاب می دهند. رئیس پلیس از آغاز طرح انضباط اجتماعی خبر می دهد که ازهفته آینده در تهران آغاز می شود.
در آغاز آذرماه 1387 در ایران حکومت نظامی اعلام نشده بر قرار است. بسیجیان باصورتهای بسته درخیابانها رژه رفته اند. نیروی انتظامی مسلسل در درست در شهرها وحشت ایجادکرده اند.
فضا برای سر کوب آماده است. اگر مردم ایران که به گفته بهزاد نبوی خواستار “تغییر” هستند، بخواهند چون فرانسه و آمریکا به حق خود برسند و از این فضای هولناک نترسند، بامخوف ترین نیروی بسیج شده ضدمردمی تاریخ ایران روبرو خواهند شد.
دولت مهر ورزی در سالی پایانی خود دیگر نفتی ندارد که بر سفره مردم ببرد، در عوض چاقوی زنجان را از آستین بیرون آورده است.