نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

آرش میر طالبی نمایش عروس، افسوس، کابوس،بلوتوس را با همکاری دوستان دانشجوی خود در تئاتر شهر روی ‏صحنه برده است.‏

aros1.jpg

‎ ‎عروس، افسوس، کابوس،بلوتوس‎ ‎

کارگردان، نویسنده و طراح: آرش میرطالبی، موسیقی: محمد ساعدی، بازیگران: وحید اصلانی فر، سارا الهیاری، ‏ابوذر ساعدی و امیر حسین طاهری.‏

نمایش در فضایی کابوس وار می گذرد. زنی فرزندی می زاید و این فرزند در کابوس او رشد می کند. فرزندی که ‏حاصل یک شرایط طبیعی نیست. ‏

‎ ‎هزارتو های وحشت‏‎ ‎

نمایش عروس، افسوس، کابوس، بلوتوس کاری است با مشخصه های یک نمایش دانشجویی که قصد در مکاشفه دنیای ‏تئاتر را دارد. کارگردان این نمایش اگرچه بیشتر بازیگر بوده تا نویسنده و کارگردان؛ ولی در این کار سعی می کند بر ‏مبنای نمایش های مدرن بیش از اینکه کلام و روایت را به بازی بگیرد از راه نشانه شناسی به هدف خود نزدیک شود.‏

این نمایش از چند اپیزود تشکیل شده است. اپیزود نخستین اگرچه محملی برای خلق یک داستان مشخص دراماتیک به ‏نظر می رسد اما این داستانگویی خیلی زود جای خود را به فضایی کابوس وار و سورئال می دهد. ما مردی را می بینیم ‏که در حال صحبت از طریق موبایل با همسرش است تا اینکه دزدی به او نزدیک می شود و این موبایل را به سرقت ‏می برد. از اینجا رابطه زن و مرد با هم قطع می شود و شکل نمادین کار خود را می نمایاند.‏

مرد در خصوصی ترین لحظه خود صدای همسرش را از دست می دهد و همین مسئله گویا سبب می شود که مرد دزد ‏به روابط خصوصی این مرد دست پیدا کند. از این طریق است که نطفه ای در زن شکل می گیرد که حاصل نوعی ‏تجاوز به شمار می آید. تجاوزی که اگرچه فیزیکی نبوده اما از یک تجاوز اجتماعی نشات گرفته است.‏

از اینجاست که نا امنی و دهشت و پرداخت سورئال نمایش خود را عرضه می کند. کارگردان توانسته با استفاده از خلق ‏فضایی کابوس وار دغدغه ها و اضطراب های انسان جامعه خود را به نمایش بگذارد. در نمایش کابوس، افسوس…. ما ‏با نوعی تهدید مواجه هستیم. تهدید مواجه هستیم. تهدیدی که دایره آن با حضور مهاجان لحظه به لحظه تنگ تر می شود. ‏به طور مثال در فصلی که زن و شوهر مشغول صرف غذا هستند بیگانگان نیز میان آنها حضور دارند و همانگونه که ‏آنها نسبت به خوردن غذا اشتها دارند این بیگانگان نیز در انتظار هستند تا بدانند در محیط زندگی آنها چه رخ می دهد. ‏

گوشه سمت راست صحنه هم وانی قرار داده شده که شلنگی از آن بیرون آمده و به زن وصل شده است. این وان نشان ‏دهنده همان جنین نا میمون است که به شکلی غیر طبیعی رشد می کند و در کنار صحنه حضوری دائمی دارد و تماشاگر ‏را دائم آزار می دهد. ‏

aros2.jpg

بازیگران نمایش چهره هایی سرد و سنگی دارند. گویی حتی در عاطفی ترین زمان داستان هم برای آنها هیچ احساس ‏خوش آیندی وجود ندارد. همین مسئله با توجه به نورهایی که کارگردان برای صحنه خود انتخاب کرده دائم بر سردی ‏فضا می افزاید و اتمسفر نمایش را دائم سنگین و سنگین تر می کند.‏

طرح این نگاه می تواند از یک گروه دانشجویی قابل پذیرش باشد. اما در پرداخت آن نیاز به پختگی هایی است که ‏میرطالبی و گروهش زمان زیادی را صرف آن نمی کنند. به طور مثال پرداخت میزانسن ها و یا جنس بازی ها می ‏توانستند این فضای هولناک را بیشتر به رخ بکشند. اما گاه گسست هایی در کار پدید آمده که این فضا را از یک دستی ‏خارج می کنند.‏

از سوی دیگر نشانه هایی که میر طالبی از آنها برای نمایش دنیای مدرن خود از آنها سود می جوید در نمایش بسیار ‏زیاد می شود و این مسئله کمی تماشاگر را دچار سردرگمی می کند. اگرچه یک مخاطب تئاتر از لحظه ورود به سالن ‏خود را آماده می کند تا با فضایی غیر معمول رو به رو شود اما در هرحال کارگردان در این نمایش باید لحظاتی را هم ‏پدید می آورد که مخاطب بتواند نفس کش داشته باشد.‏

به طور مثال زمانی که در دقایق پایانی نمایش همسر زن سخن می گوید تمام جملاتش کنایی و ابهام آمیز است. این ‏جملات اگرچه در راستای کلی متن قرار می گیرند اما بار دراماتیکی چندانی به همراه ندارند و تماشاگر را می آزارند.‏

با تمام این اوصاف نگاه میرطالبی و گروهی که این نمایش با همکاری آنها روی صحنه رفته است قابل توجه به نظر می ‏رسد. بازی های بازیگران فراتر از گروه های دانشجویی است و در بسیاری از فصل های نمایش آنها می توانند فضای ‏مناسبی را برای کلیت کار تصویر کنند. بخصوص بازیگری که نقش زن را برعهده دارد تا انتهای نمایش حس شکننده ‏بودن و آسیب پذیری را برای مخاطب تصویر می نماید. بازیگران دیگر نیز هر یک در جایگاه خود حسی از استیصال ‏و تهاجم را به یکباره از خود بروز می دهند. ‏

اجرای نمایش هایی این چنین در حوزه تئاتر تجربی می تواند مطلوب باشد. نمایش هایی که در اساس شالوده بی بنیانی ‏ندارند. ‏