در فوریه سال ۱۹۷۹، آیت الله خمینی، به عنوان “نشانه ای از سوی خداوند”، به تهران بازگشت و بر پیروزی انقلاب اسلامی مهر تأیید زد. او جنبش را از فرانسه رهبری کرده بود؛ آخرین توقفگاه او پس از یک دوره طولانی مدت تبعید که شاه برایش مقرر کرده بود. این جنبش که برای بسیاری یک رویداد غیرمنتظره به حساب می آمد، ایران را آزاد کرد و باعث شد حکومت پهلوی سرنگون شود. اکثر مردم در غرب [ازجمله در ایالات متحده و رییس جمهورش جیمی کارتر] فکر می کردند که یک کشور آزاد و دموکراتیک متولد شده که همچنین دارای رهبری قدرتمند است. ولی این بازگشت باعث شد تا اولین جمهوری اسلامی در تاریخ به ثبت برسد. قانون اساسی جمهوری اسلامی که پس از انقلاب به تصویب رسید، با واژگان مشخصی آغاز می شد: “بنام قادر متعال”؛ بدین معنی که وجود و هستی هر فرد به طور مطلق وابسته به خواست خداست و این درست در زمانی بود که در غرب لائیک دیدگاه “پایان یافتن مطلق” حکمفرما بود. بدین ترتیب از سال ۱۹۷۹ به بعد، دین سالاری به الگوی سیاست داخلی و خارجی ایران تبدیل شد و تعادل را نه تنها در خاورمیانه که در کل جهان اسلام و غرب برهم زد.
واکنش ها به انقلاب را می توان از میان رویدادهای تاریخی و روابط بین المللی جمهوری اسلامی بازنگری کرد. شعار “نه شرقی، نه غربی” ازیک سو نشان از شگفت زدگی جهان داشت و ازسوی دیگر، بر “انزوای کلی” حکومت نوباوه تأکید می ورزید. با این حال، با توجه به تأثیر انقلاب در جغرافیای سیاسی و دیپلماتیک، شکل گیری ناگهانی یک حکومت دین سالار و تقویت قدرت اسلام که در بطن آن قرار داشت همه را شگفت زده ساخت. تمامی رویدادهایی که یکی پس از دیگری، به ویژه درخصوص عراق، ایالات متحده و دولت یهود اتفاق افتاد، و همچنین روابط با روسیه و بریتانیا، همگی از مهم ترین لحظات تجربه ای به حساب می آیند که مختص جمهوری دین سالار ایران است که در تاریخ معادل ندارد.
جنگ میان ایران و عراق که هشت سال به طول انجامید، خیلی ناگهانی به وقوع پیوست: این جنگ باعث شد تا روابط محکمی، به لحاظ بازار نظامی و بقای نیروها، با سوریه شکل گیرد. درهمان زمان پاسخی از ایالات متحده به جمهوری دین سالار ارسال شد. تنها دل مشغولی دولت واشنگتن آزادی گروگان های سیاسی در این کشور بود. رییس جمهور کارتر تلاش کرد ازطریق ائتلاف و با تبعیت از الگوی مشابه با مسلمانان اتحاد جماهیر شوروی عمل کند. انقلاب به روی کارآمده قدرت را با یک خط مشی ضدآمریکایی به دست گرفت و متحد سابق به “شیطان بزرگ” تبدیل شد. ولی گروگان ها در ایران ماندند و عملیات نظامی ای که برای آزادی آنان انجام شد به مرگ ۸ سرباز در محل انجامید و با شکست روبرو شد. پس از به قدرت رسیدن رونالد ریگان در کاخ سفید در تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۸۲ شرایط فرق کرد و به دنبال آن، اقدامات دیپلماتیک با الجزایر و قرارداد تأمین تسلیحات نظامی که به “رسوایی ایران-کنترا” مشهور است، حادث شد.
ازسوی دیگر، عدم تقارن سنتی میان مسکو و تهران تعادل خود را بازیافت: تجزیه شدن شوروی و ظهور هشت کشور جدید، ازجمله آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، و ازبکستان مسلمان، که همگی تأثیرپذیر از فرهنگ، ادبیات، سنت ها و زبان ایرانی بودند و در برخی میراث های قومی اشتراک داشتند. و اینها عناصری بودند که مقوله گفتمان و سپس ائتلاف را تقویت کردند: به اشتراک گذاشتن استراتژی های بازرگانی برای مواد اولیه بین دو قدرت بزرگ منطقه.
اسراییل قبل از وقوع انقلاب به تمامی یهودیان کشور هشدار داد. رویارویی دراین زمینه به شکلی گسترده ریشه های ایدئولوژیک داشت که با به قدرت رسیدن احمدی نژاد و تکذیب های او نسبت به هولوکاست باعث سخت تر شدن شرایط گردید. او پشت تریبون سازمان ملل خواستار محو اسراییل از روی نقشه جهان شد. ولی همان طور که فتوایی برای مرگ سلمان رشدی بخاطر کتاب “آیات شیطانی” صادر شده بود، این نیز وسیله ای برای تبلیغات پرطنین حکومت دین سالار محسوب می شد و مواضع ضدصهیونیستی درواقع بطن سیاست های بین المللی جمهوری اسلامی را تشکیل می داد.
این درحالی است که ایران امروز پس از اسراییل، بزرگ ترین جامعه یهودیان را در منطقه خاورمیانه دارد؛ به طوری که یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان، و در یک کلام، “اهل کتاب”، در مجلس ایران دارای نماینده هستند.
منبع: ایل ولینو، ۲۹ ژوئن