فروپاشی اخلاقی

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

فروپاشی اخلاقی برای یک نظم سیاسی که شعارهای اخلاق گرایانه ی آن 32 سال است گوش فلک را کر کرده است ، شمه ای است و نشانه ای است از فروپاشی سیاسی که هنوز علنی نشده است .  قطعنامه اخیر شورای حقوق بشر که بر ضرورت تعیین ناظر ویژه بر وضعیت حقوق بشر در ایران تاکید دارد و امضای 22 دولت عضو شورا از آن جمله چند دوست جمهوری اسلامی زیر آن است ، فروپاشی اخلاقی دولت ایران را علنی کرد . حکومتی با این ویژگی مشکل بتواند اقتصاد بیمار خود را که پس از تصویب و اجرای لایحه بودجه سال 1390 بیماری اش به وخامت می گراید سامان بدهد . مشکل بتواند برای آسیب پذیری های اجتماعی که بخصوص سطوح کم در آمد را به حوزه های جرم و جنایت جذب می کند ، چاره هائی بیاندیشد . در این بودجه هزینه های دولتی در حدی است که از هزینه های عمومی و خدماتی به شدت پیشی می گیرد و این رویدادی است بی سابقه در بحران های اقتصادی که تا کنون درجهان اتفاق افتاده است . راه حل منحصر به فرد که در سالهای پس از خاتمی به آن امید بسته اند ، مانند بگیر و ببند ، شکنجه ، حبس ، اعدام ، وثیقه های هنگفت و… ، با وجود قطعنامه اخیر حتا اگر لجوجانه بخواهند به اجرای آن ادامه بدهند ، پیامدها ئی دارد که بر مشکلات جمهوری اسلامی می افزاید .

این قطعنامه یک بازی باخت-باخت را به جمهوری اسلامی تحمیل می کند و یک بازی برد-برد را به مردم ایران اهدا می کند . در توضیح بازی و اثرات آن کافی است سوابق جمهوری اسلامی را در حوزه حقوق بشر که از اعدام ها و مصادره ها ی بدون رسیدگی  اول انقلاب شروع و از قتل عام مخالفان عبور می کند و دیگر بار فرزندان صدیق خودش ، اصلاح طلبان و حامیان آنان را زیر ضرب می گیرد ، بررسی کنیم . سیاست انکار در دهه اخیر توسط جواد لاریجانی در محافل جهانی حقوق بشری طنین افکنده است . دولت ایران که نسبت به مردم ایران پاسخگو نیست و قانون را در صورتی احترام می گذارد که بتواند از آن  ابزار قدرت بی پاسخگوبسازد ، در جامعه جهانی همواره از پاسخگوئی طفره رفته است . با وجود تعیین  ناظر بر وضعیت حقوق بشر دو فرض قابل پیش بینی و محتمل است . این دو فرض را آقای بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی ، بی گمان به خوبی می شناسد و بر پایه همین شناخت بوده که گفته است “ قطعنامه ارزش حقوقی ندارد و سیاسی است ” .  وی خوب می داند که جامعه جهانی وقتی متقاعد می شود به امضای این قطعنامه ها البته هدف سیاسی را دنبال می کند . منضورش تضعیف مقبولیت آن نظمی است که ضوابط جهانی حقوق بشر را به تمسخر می گیرد . منظورش تضعیف آن نظمی است که به جای پاسخگو شدن در برابر نهادهای حقوق بشر جهانی و به جای آنکه از آدمکشی های خود بکاهد ، از آدمکشی توسط دیگر دولتها می گوید . البته جامعه جهانی در این اجلاس ها هدفهای سیاسی را متناسب با شیوه هائی که دولتها در برخورد با شهروندان انتخاب می کنند دنبال می کند .  در روا ندا با تاخیر جنبید و آن همه خون ریخته شد . کسانی که خو و خصلت این رژیم و قوه قضائیه غیر مستقل و قوه مقننه دست نشانده آن را خوب می شناسند ، پس از بیش از سه دهه که با این رژیم سر و کله ها زده اند و فرصت طلائی اصلاحات را در برابرش گشوده اند و سپس از 22 خرداد 1388 ببعد ، فرصت فعال کردن مکانیسم های نظارتی درون نظام مانند کمیسیون اصل 90 قانون اساسی و …، را برای رسیدن به تفاهم توصیه کرده اند ، اینک به این نتیجه رسیده اند که نمی توان بدون کمک جامعه جهانی ، رسانه ها ی جهان ، جامعه مدنی جهانی و دولتهائی که در نهادهای جهانی حق رای دارند ، دست جانیان این رژیم را بست . این رزیم به سرعت در نقض حقوق بشر پیش می رود و باید آن را به هرشکل ممکن متوقف کرد .

 

بله آقای بروجردی ریاست کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی ، درست می گوئید ، قطعنامه بار سیاسی دارد . و پرسش از شما این است که چرا تا به این اندازه از کار جهان بی خبر مانده اید ونمی دانید کار سیاسی می تواند بار حقوقی هم داشته باشد . چگونه  توانسته اید سالها در مقام ریاست بر کمیسیون امنیت ملی مجلس باقی بمانید ؟ آیا نمی توانستید پیش بینی کنید که جامعه جهانی اهرمهائی دارد و دولتی که به دست خود فعالان مدنی را زیر لگد می گیرد تا کشور را ترک کنند ، پس از خروج از کشور  با این اهرمها بیشتر آشنا می شوند و شواهد جنایات دولتی را که شما یکی از متصدیان امنیت ملی آن هستید در اختیار می گذارند و به تدریج در تضعیف حکومت پیروز می شوند . این پیروزی البته سیاسی است و سندی است بر شکست شما که قرار بوده امنیت ملی را حفظ کنید . چگونه ؟ با پاسخگو کردن قوه قضائیه در سرکوب و اعدام ، با پاسخگو کردن پلیس و سپاه در تبدیل کردن زندانها به سیاهچال ، در سینه به سینه شدن با رهبر و به وظیفه عمل کردن برای آینده نگری پیرامون امنیت ملی که زیر شکنجه و اعدام و مانند آن سالهاست متزلزل شده است . شما در زمینه مسئولیت خود کاری نکرده اید . مطمئن باشید جایگاه خویشتن خویش را لرزانده اید . جامعه جهانی فقط همان دستجاتی نیستند که با دلارهای نفتی خفه شان می کنید تا رای بر ضد سیاهکاری های دولت شما ندهند یا رای ممتنع بدهند . جامعه جهانی همان است که با حمایت از تظاهرات انقلابی و آزادیخواهانه مردم ایران  در سال 1357 باعث شد شمایان یک گنج را تصاحب کنید و به صاحبان گنج حساب پس ندهید . حالا هم می تواند فروپاشی اخلاقی رژیم شما را علنی کند که گامی است به سوی آن تبعات حقوقی که آن را انکار کرده اید و من قدری از آن را به شما می آموزم که پیداست به آموزش سخت نیاز دارید .

 

با آنکه هنوز ناظر ویژه تعیین نشده واضح است که دوستان تان دارند زندانهای خاصی را آب و جارو می کشند . در شیوه های برخورد با برخی زندانیان مشهور ناگهان تجدید نظر می کنند  تا شاید کرامت انسانی آنها را که با توهین و شکنجه های جسمی و روحی جریحه دار شده ترمیم کنند . با این وصف بی گمان در نخستین مرحله از دادن روادید به ناظر ویژه سر باز می زنند و هارت و پورت می آیند . این بازی که مربوط به آینده است در هر دو حال باخت شما و امنیت و ثبات مورد نیازتان را در بر دارد و برد ایرانیان و بخصوص قربانیان و بازماندگان و تبعیدی ها را . چگونه ؟

 

اگر دولت شما به لجاجت ادامه بدهد و ناظر را تا مدتها راه ندهد ، جامعه جهانی بیشتر به ترسهای حکومتی که مثل آب خوردن آدم می کشد ، دندانهای وکیل مدافع سکینه آشتیانی را می شکند و اعضای بدنش را با آتش سیگار می سوزاند و… ، پی می برد . ممکن است بگوئید کاری از پیش نمی برند . اما باور کنید این تازه می شود آغاز ماجرائی بزرگ . ایران امسال حتا با ایران پارسال فرق دارد . دسته دسته جوانهای فعال مدنی ، دانشجو و پیران دیر سیاست را آواره جهان کرده اید . اینها که از جنس سنگ و چوب نیستند .  زیر و بالای رژیم شما را می شناسند . راه افتاده اند دنبال فرصتهای بین المللی . فرصتهائی را شناسائی می کنند که می شود از آنها برای نابودی جانیان و عوامل در به دری شان کمک گرفت . حق خود را که در کشوری با وجود امثال شما در نظام امنیتی نتوانسته اند بگیرند ، سرانجام به کمک اینها می گیرند . ناظر ویژه به یاری آن شجاعان که زیر سرکوب به جهان اطلاع رسانی می کنند و از شکنجه گاه نامه به آدرس جهانیان پست می کنند ، گزارش های لازم ، صحیح و بی خدشه را با دسترسی به شهود راستگو در همین خارج از کشور به دست می آورد . این گزارش نویسی ها اگر جمهوری اسلامی اعدامها و بازداشت های غیر قانونی و آزار و اذیت خانواده های زندانیان سیاسی و وجدان وحتا زندانیان عادی را پایان نبخشد ، بهمن بزرگی می شود و بر سرتان فرود می آید . شورای امنیت سازمان ملل متحد جای مناسبی است برای بازخوانی این پرونده ها . درست است که در آن دوستانی دارید که حق وتو دارند ، اما این دوستان با همه قدرت و زوری که دارند اگر هوا را پس ببینند و جامعه جهانی ( منظورم دولتهای قدر قدرت ) را خشمگین بر ضد شما رای می دهند و ناقضان حقوق بشر راهی دادگاه کیفری و بین المللی لاهه می شوند . اینها را می گویند آثار و تبعات حقوقی که شما با ساده لوحی و شاید هم زرنگی  انکارش کرده اید .

 

حالا فرض را بگذاریم بر پذیرش ناظر ویژه و استقبال از او با سلام و صلوات ، باز هم از بس بیداد کرده اید و خانواده به خاک سیاه نشانده اید ، چیزی دستتان را نمی گیرد . خروار خروار سند پاره کرده اید و قربانیان و بازماندگان را ترسانده اید تا جیک نزنند . اما چه می توانید کرد در شرایطی که جمعی از ایرانیان زده اند به سیم آخر . مگر نامه های نوری زاد را نمی خوانید . و دیگرانی را که همه از خودتان بوده اند ؟  اندکی بر معلومات خود بیافزائید تا با اظهار نظر هائی که انگیزه اش خودفریبی است ، بیشتر ضایع نشوید . این بازی که پیش رو دارید و داریم برای شما اگر نجنبید و فورا عوامل نقض حقوق بشر را به دادگاههای داخلی نکشانید و از مردم عذرخواهی نکنید ، در هر دو صورت ، با حضور ناظر ویژه در ایران و بدون حضور فیزیکی او در ایران ، باخت دولت ایران را در پی دارد و این دولت را به دادگاه بین المللی لاهه نزدیک می کند . این بازی باخت- باخت که دولت را تهدید می کند ، بازی برد- برد برای مردمی است که در هر دو حال احساس می کنند تنها نیستند . چشمها و گوشهائی بر ستمهائی که گوشه زندان بر آنها می رود ناظر است و شکنجه گران را شناسائی می کند .

 

بنابراین آقای بروجردی که دوست ندارد آینده ی دولتی را که ایشان یکی از اعضای دائم پاسداری از امنیت آن است ، تیره و تار ارزیابی کند ، زده است زیر حقوق بین الملل . حال آنکه در وضع موجود جامعه جهانی به کمک ایرانیان داخل و خارج کشور در کار بستر سازی سیاسی است که با این بستر سازی ، حقوق بین الملل هم اجرائی می شود . قرار نیست هر تصمیم سیاسی از بار حقوقی تهی باشد . مرز سیاست و حقوق از مو هم باریک تر است و آقای بروجردی که پست و مقام و مصونیت خود را جاودانه می داند ، صحنه را همان جوری می بیند که دوست دارد ببیند .