در حالیکه به مهلت ۲۴ نوامبر برای حصول توافق میان ایران و قدرت های بزرگ جهانی بر سر برنامه ای هسته ای ایران نزدیک می شویم، طرفین با تصمیم های حساسی روبرو هستند. اگر توافق های یک دهه برای کنترل سلاح های هسته ای به جایی نرسد چه خواهد شد؟ هر چند شواهدی در دست نیست که غرب در حال تدوین گزینه های دیگری برای مقابله با چنین وضعی باشد، ولی گروه هایی در ایران در صدد پیش بینی وضعیت در صورت شکست مذاکرات بر آمده اند.
از زمان بر ملا شدن فعالیت های مخفیانه هسته ای ایران در سال ۲۰۰۲، جمهوری اسلامی همواره کوشیده است یک برنامه متضاد را به جلو ببرد: از یک سو توسعه زیرساخت های هسته ای خود و از سوی دیگر تضمین رشد اقتصادی.
محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت ایران با متوقف کردن فعالیت های هسته ای از تحریم های اقتصادی حذر کرد. سپس نوبت به محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور جنجالی ایران رسید که برای برنامه هسته ای در برابر توسعه اقتصادی اولویت قائل شد. حسن روحانی، رئیس جمهور فعلی ایران موفق شده است توافق موقتی را به نام برنامه عمل مشترک به امضا برساند ولی اکنون چشم انداز رسیدن به توافقی نهایی تیره شده است. اکنون ایران بر سر دوراهی قرار گرفته است و آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران و بسیاری از عناصر تندرو آماده اند تا بلند پروازی های خود را ادامه دهند، هر چند که این کار با نیازهای اقتصادی در تعارض قرار گیرد.
خامنه ای در سال های اخیر سعی کرده است مفهوم اقتصاد مقاومتی را جا بیاندازد. وی ماه گذشته گفت: “ایران به عوض اتکا به درآمد های نفتی باید بر اساس نیروهای داخلی و منابع زمینی اداره شود.” در نظر محافظه کاران، ایران می تواند نیازهای جمعیت خود را با توسعه صنایع محلی پاسخ بگوید. به نظر می رسد این گروه فقر ملی را به خلع سلاح هسته ای ترجیح می دهند.
مفهوم خود کفایی و اتکا به خود یکی از محورهای تفکر محافظه کاران در ایران بوده است. از سال های ۱۹۸۰، یکی از ستون های سیاست خارجی تندروها این بوده که انقلاب ایران دستاورد تاریخی است که آمریکا نمی تواند آن را بپذیرد یا هضم کند. بنابر این تفکر قدرت های غربی همواره درحال توطئه علیه این کشور هستند چون نمی توانند آن را تحت کنترل در آورند و تنها راهی که ایران می تواند استفلال خود را حفظ کند و به اهداف ملی خود برسد کاهش اتکا بر صادرات کالاست. تندروها معتقدند انزوا از جامعه بین المللی می تواند هویت ایدئولوژی آن را حفظ کند. این دیدگاه در پشت انگیزه ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای است.
هر چند بسیاری در غرب به صورت خصوصی می گویند امیدوارند توافق موقت ادامه یابد ولی پیروی ایران از چنین توافقی به زحمت قابل تضمین است. تاریخ ایران نشان داده است که دیپلماسی هسته ای این کشور زمانی که توانایی فنی کافی به دست آید قابل تغییر است. در فاصله سال های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۵ که اروپا موفق شد به توافقی برای تعلیق فعالیت های هسته ای ایران دست یابد، تهران همچنان به ذخیره کردن مواد هسته ای و توسعه مهارت های خود ادامه داد و پس از آن تعهدات خود را زیر پا گذاشت.
علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران برنامه ساخت سانتریفیوژهای سریع تر را اعلام کرده است. وی ماه گذشته گفت: “سانتریفیوژهای جدید برای تولید واکسن مصرف خواهند شد.” وی بعدا اضافه کرد که “چنین ماشین هایی قابل خرید در بازار جهانی نیستند. دلیل آن این است که این ماشین ها دارای کاربرد دوگانه هستند.” و دقیقا همین کاربرد دوگانه است که ایران را به سمت آن جذب کرده است چرا که این دستگاه ها قادر به غنی سازی اورانیوم با سرعت و کارآیی بالاتری هستند. زمانی که کارشناسان هسته ای ایران از تسلط خود بر این دستگاه ها اطمینان حاصل کردند، برنامه اقدام مشترک به سرنوشت سایر توافقنامه های تهران با کشورهای اروپایی دچار خواهد شد.
در هفته های آینده بالا و پائین های مذاکرات هسته ای سرخط اخبار را پر خواهد کرد. همچنین شاهد رفت و آمد دیپلمات ها و وزرای خارجه خواهیم بود. ولی از هم اکنون پیداست که خامنه ای و تندروها آماده اند تا قدرت هسته ای را به عوض شکوفایی اقتصادی انتخاب کنند؛ چیزی که منجر به فاجعه ای برای کشور خواهد شد. هنوز ممکن است روحانی بتواند تعدیلی انجام دهد. لیکن با صدای بلند استراتژی های دیگر، ایران اکنون در حال عبور از آستانه خطرناکی است.
منبع: واشنگتن پست - اول نوامبر