روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران، در سرمقاله روز دوشنبه این هفته که به بهانه سالگرد انقلاب منتشر شد، مهدی بازرگان را مردی نامید که هم اصلاحطلب بود و هم اعتدالگرا، و از اصلاحطلبان و اعتدالگرایان خواست بین بازرگان و خمینی یک تن را انتخاب کنند.
سرمقاله نویس روزنامه سپاه با اشاره به تقدیرها و تمجیدهایی که اصلاحطلبان از بازرگان می کنند، نوشته است: “اصلاحات در عرصه سیاسی عبارت است از عمل رفرمگونهای که حاکمیت برای پیشگیری از وقوع انقلاب به آن دست میزند. اصولاً در عالم سیاست معتقدند برای پیشگیری از انقلاب باید دست به اصلاحات زد. بنابر این در عالم سیاست اصلاحات نقطه مقابل انقلاب است نه مکمل یا مقوم آن. با این تعریف که جامعیت در پذیرش آن وجود دارد، مرحوم بازرگان واقعاً یک اصلاحطلب و اعتدالگرا بود.”
نویسنده اضافه کرده: “همانگونه شاه نیز یک اصلاحطلب بود و لوایح ششگانه را در سال ۱۳۴۱ برای پیشگیری از وقوع انقلاب به کار گرفت که البته بیفایده بود. بازرگان به معنی واقعی کلمه در نگاه به عرصه سیاست یک اصلاحطلب معتدل بود. اما تفاوت آن با اصلاحطلبان ما این بود که وی در زمان شاه اصلاحات را «در حاکمیت» و بعد از انقلاب اسلامی اصلاحات را «بر حاکمیت» میخواست. یعنی آنچه بازرگان در سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۲ میگفت و میخواست، قلب ماهیت آورده امام بود.”
نویسنده روزنامه جوان در ادامه این نوشته تاکید کرده: “بازرگان هیچ موقع یک انقلابی نبود و مدعای آن را هم نداشت. با همه خوبیهای شخصیتی و مشکلات فکری که بازرگان داشت نمیتوانست سوار بر قطار امام شود. به تعبیر دیگر معتقدین به انقلاب اسلامی و امام نمیتوانند بین بازرگان و امام در عرصه سیاست و حکومت جمع ببندند. لذا ناروا نیست اگر بگوییم کسانی که اندیشه بازرگان را در قالب نظام جمهوری مامائی میکنند از امام عبور کردهاند و این اصلاحطلبی و اعتدالگرایی را میتوان نقطه مقابل امام تعریف کرد.”
در پایان این نوشته آمده است: “اگر کسانی بخواهند تصویری کاریکاتوری از بیانات و مواضع مهندس بازرگان درصدر انقلاب اسلامی را به امروز منتقل کنند معنی آن تعدیل یا عدول از چارچوب فکری امام و خصوصاً نظریه ولایت فقیه است. البته اگر اصلاحطلبان شجاعانه و روی پرده این عدول و تعدیل را بپذیرند، محلی برای منازعه باقی نخواهد ماند. اما اگر «خط امام» را به عنوان تابلو بالای سر خود بگیرند ولی بر قطار اصلاحطلبی و اعتدالگرایی مهندس بازرگان سوار شوند باید در اندرون آنان نورتابی شود تا زوایای متناقض مشخص و متمایز شود. بین اینکه «بازرگان نیاز امروز» است یا امام، در عرصه سیاست قابلیت جمع بستن وجود ندارد. اگر از امام عبور کردهاید سر را بالا بگیرید و اعلام کنید.”
سرمقاله روزنامه سپاه پاسداران بخشی از تحلیل نهادهای امنیتی-نظامی در نحوه تقابل با نیروهای سیاسی کشور را نشان می دهد.
شانزدهم آذرماه گذشته، حسن روحانی برای بزرگداشت روز دانشجو به دانشگاه علوم پزشکی ایران رفته و طی سخنانی گفته بود: “در نهضت اسلامی، همه جا دانشگاه جزو پیشتازان حرکت بود. جزو والسابقون السابقون، اولئک المقربون بود. از سال 42 در کنار روحانیت دانشگاه حضور داشت و فعال بود و همان زمانی که بزرگانی از روحانیت به زندان رفتند، بزرگانی از دانشگاه مانند مهندس بازرگان هم به زندان رفتند.”
سخنان روحانی در ستایش از بازرگان، پاسخ کیهان را در پی داشت که نوشته بود: “روحانی همچنین مهدی بازرگان رئیس گروهک نهضت آزادی را از بزرگان مبارزه معرفی کرد بیآن که به لواحق عملکرد وی در تقابل با انقلاب و نظام اشاره داشته باشد. حضرت امامخمینی(ره) بهمن سال ۱۳۶۶ در جواب نامه وزیر کشور وقت با بیان اینکه اگر نهضت آزادی سرکار میماندند سیلیای به اسلام میزدند که تا قرنها سر بلند نمیکرد منافقین را فرزندان عزیز مهندس بازرگان توصیف کردند و فرمودند ضرر گروهک نهضت آزادی از گروهکهای دیگر و حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است.”
در ماههای گذشته، حمله به بازرگان افزایش چشمگیری داشته است. حتی اواسط دی ماه گذشته، فردی با نام یاسر جبرئیلی که معاون خبرگزاری فارس، دیگر رسانه وابسته به سپاه پاسداران معرفی شده بود، در نامهای اعتراضی که خطاب به صادق زیباکلام نوشت، بازرگان را «پفیوز» نامید. و زیباکلام نیز در پاسخ او نوشت: “وقتی دیدم یک جوان بیستوچندساله مرحوم مهندس مهدی بازرگان را «پفیوز» خطاب کرده، واقعاً دلم گرفت و به خودم گفتم ما به کجا داریم میرویم؟ قدیمیها میگفتند فلانی «سر سفره باباننهاش بزرگشده». مسئله نه پیرامون موضوع هستهای است، نه مذاکرات، نه تعداد سانتریفیوژها، نه ۹ دی، نه فتنه، نه حصر و نه هیچکدام این حرفها. مسئله نسلی است که ما ساختهایم؛ نسلی که ابتداییترین اصول تربیتی، اخلاق، ادب، کرامت و تقوای سیاسی را نتوانستهایم در آنها ایجاد کنیم. به جای همه اینها به آنها یاد دادهایم که انقلابی بودن یعنی اینکه آدم به معلم و استادش بگوید پفیوز”.
او اضافه کرده بود: “وقتی میبینم که یک جوان سرمست از باده قدرت مثل آب خوردن به مهندس بازرگانی که یکعمر مبارزه سیاسی کرد ولی یکبار به احدی بیادبی نکرد، یکعمر بهجز تقوا، بهجز پارسایی، بهجز دیانت، بهجز آنکه هرروز ساعتی قرآن میخواند و بسیاری شبها در زندانهای قزلقلعه، قصر و برازجان نماز شب میخواند کسی از او ذرهای خلاف و نادرستی ندید، آنوقت یک جوان که زندگی بازرگان را نمیداند با «ذال» مینویسند یا با «ز» او را پفیوز خطاب میکند، یکجورهایی احساس میکنم که آنها که میل در تخم چشم دیگران میکشیدن نه شاخ داشتند نه دم.”
پس از آن مراسم بیستمین سالگرد درگذشت مهدی بازرگان نیز لغو شد و نهادهای امنیتی-نظامی اجازه برگزاری این مراسم را ندادند.
از آن به بعد هم حمله به بازرگان متوقف نشده و راستگرایان نگران شباهتهای احتمالی رقیبان سیاسی خود با وی هستند. در حالی که بیست سال از مرگ مهدی بازرگان سپری شده است، هنوز هم گروهی از راستگرایان ایران نگران بازگشت سیاستهایی هستند که تصور میکنند مشابه سیاستهای بازرگان است.
دیروز خبرگزاری دانشجو، وابسته به سازمان بسیج در یادداشتی با عنوان “دیپلماسی مقوایی؛ از بازرگان تا ظریف” نوشت: “شباهتهای رویکردهای دولت بازرگان و حسن روحانی حداقل در نوع نگاه به سیاست خارجی، غیر قابل انکار است. این مسئله برای تمامی کسانی که در جریان تحولات سیاسی دو سال اخیر ایران بوده باشند، کاملا روشن و مبرهن است.”
نویسنده این گزارش اضافه کرده بود: “سیاستی که بازرگان و دولت موقت در رابطه با آمریکا در پیش گرفته بود هیچ تشابهی با مواضع و آرمانهای امام (ره) نداشت این اختلاف به حدی بود که امام (ره) فرمودند: اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور به آمریکا و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.”
همزمان سعید قاسمی، از اعضای گروه فشار نیز طی سخنانی گفته است: “سیاستی که این دولت در پیش گرفته است در همین چهار سال از بین رفته و به اضمحلال خواهد رسید، لذا بر این باورم که اگر برسیاستهای دولت کنونی تند بتازیم آنها سعی میکنند که هزینه شکست لبخند بر دشمن و توافق و دیپلماسی با غرب را به گردن رهبری بیندازند، لذا باید همچنان صبر کرد.”
او اضافه کرده: “پیادهروی امروز وزیر امور خارجه ایران با غربیها ریشه چندین و چند ساله دارد. مثلا ابراهیم [صادق] قطبزاده، ابراهیم یزدی و… با آمریکاییها رفت و آمد و مذاکرات داشتند و اگر چه این قدم زدنها باعث سقوط بازرگان شد. بازرگان مذاکره با آمریکا را پذیرفته بود و در داستان تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان، ایشان به امام گفت که دو دولت در یک اقلیم نمی گنجد و امام نیز حکم استعفای مهندس بازرگان را امضا کرد. لذا از همان جا بود که انقلاب دوم شکل گرفت.”