آگه سوبول
نیروی هوایی اسراییل در سپیده دم روز چهارشنبه یک مرکز تحقیقات نظامی را در سوریه، بین دمشق و مرز لبنان، بمباران کرد. از این حمله چه می دانیم؟ انگیزه تل آویو برای انجام این عملیات چه بوده است؟ این حمله چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟
۱۰ روز پیش، خبر انفجار عظیمی در مرکز غنی سازی اورانیوم فوردو در ایران که ۲۷۰۰ سانتریفیوژ را در خود جای داده منتشر شد و به دنبال آن، یکی از سکوهای نفتی ایران نیز هفته گذشته سقوط کرد. ازطرف دیگر، روز چهارشنبه حملات هوایی علیه یک “مرکز تحقیقات” سوریه که در زمینه گسترش تسلیحات شیمیایی فعالیت می کرد صورت گرفت، و این درحالی بود که یک کاروان حامل تسلیحات کشتارجمعی نیز به سوی حزب الله لبنان در حرکت بود. تقارن این همه رویداد نشان از چه دارد؟ آیا این عملیات هر یک جداگانه انجام شده یا اینکه همه با یکدیگر و با آنچه رییس جمهور بوش “محور شرارت” می نامید، مرتبط اند؟
ارزش یک حکومت هوشیار به اندازه دو حکومت است
باراک اوباما و مقامات آمریکایی بارها اذعان داشته اند که نگران پیشروی ایران در دستیابی به تسلیحات هسته ای اند. آنها اخیراً براین نکته اصرار می ورزند که امنیت دولت یهود قابل مذاکره نیست. اسراییل نیز به نوبه خود همواره اظهار داشته که در درگیری های سوریه مداخله نمی کند، ولی خط قرمزش انتقال تسلیحات کشتارجمعی به جانب حزب الله لبنان خواهد بود. درحقیقت، نیروهای مسلح اسراییل در مدت عملیات “ستون های دفاعی”، نسبت به حملات همسایه سوری خود به مواضع اش در کوه های جولان به شکلی حساب شده واکنش نشان داده. این حملات که منشأ آنها مشخص نیست [ارتش حکومت یا گروه های اسلام گرا]، می تواند به شکل های مختلف تفسیر شود: اشتباه یا اقدامات تحریک آمیز به هدف وارد کردن اورشلیم به جنگ. ازسوی دیگر، اسراییل صرفاً موضع یک ناظر هوشیار را اتخاذ کرده و هر از گاهی به حملات پاسخ داده و به هر دو اردوگاه نیز هشدار داده که بیش از این وارد عمل نشوند.
مقامات آمریکایی درعین اینکه به طور قاطع شیوه عمل بشاراسد را در سرکوب مردم خود محکوم کردند، به طور رسمی با موضع اسراییل هماهنگ شدند. روسیه به شکلی نا امیدانه به حمایت از متحد خود که امکان پیشروی روسیه در منطقه را ایجاد کرده ادامه می دهد. بی شک سرنگون شدن این متحد به شکلی قابل توجه از نفوذ روسیه خواهد کاست. در مورد ایران نیز، همه می دانند که سپاه پاسداران و همچنین حزب الله به طور مستقیم تلاش می کنند تا بقای سیاسی حکومت سوریه را در آنچه “جنگ داخلی” نامیده می شود حفظ کنند. درواقع می توان گفت که مواد لازم برای وقوع یک رویارویی گرد آمده و ممکن است کل منطقه به ترتیب درگیر این نزاع همگانی شود.
جایگاه فرانسه در این ماجرا کجاست؟
در زمان ازبین بردن بن لادن، رییس جمهور آمریکا تأیید کرده بود که القاعده “به طور چشمگیری ضعیف شده”. از آن زمان تاکنون به ویژه زمانی که سفیر آمریکا در لیبی کشته شد، او بارها از ادعای خود عقب نشسته است. در شرایط “جنگ جهانی جهادگرایانه”، شاهد جنگ “آزادسای مالی” ازسوی فرانسه و همچنین گروگانگیری در تأسیسات گازی الجزایر “عین امیناس” و عملیات خونبار ارتش الجزایر هستیم.
پاریس برای ردیابی تروریست ها و انجام یک عملیات کارآمد با کمترین خسارت نیاز به اطلاعات موثق و قابل اطمینان دارد. اسراییل که گفته می شود در بعضی از عملیات در آفریقا برای خنثی سازی تأمین تسلیحات ایرانی دست دارد، دارای نقاط اتکای بسیاری در منطقه است و اطلاعات بسیار باارزشی نیز دراختیار دارد. فرانسه که در نبردش تنها مانده به متحدانی نیاز دارد تا در جنگ هایی که می تواند به مانند جنگ استهلاکی افغانستان باشد از آنها بهره ببرد. در این راستا ممکن است فرانسه به دولت یهود روی آورد. به نظر می رسد که حمایت اعلام شده ازسوی آمریکا این فرضیه را معتبرتر می کند.
همچنین تعجبی نخواهد داشت اگر شاهد باشیم که پرونده های معمولاً مجزا مانند ائتلاف عملیاتی میان گروه های جهادگرا و ایران دارای ارتباطاتی با یکدیگر باشند [مهم ترین مثال ها در این زمینه حماس و اسلام گرایان یمنی هستند که هر دو سنی اند و ازسوی حکومت شیعه ایران تأمین سلاح شده اند]. دلیل آن نیز می تواند این باشد که ازاین پس منافع طرف های مختلف ماجرا باعث شکل گیری شرایط می شود.
پاسخ تدریجی به تهدیدها؟
با اینکه تحریم های بین المللی مختلفی حکومت آیت الله ها را به لحاظ اقتصادی به زانو درآورده، ولی ایران از تمامی امکانات خود برای پیشبرد برنامه هسته ای اش که دیگر هیچ ماهیت صلح آمیزی برای آن نمی توان متصور شد استفاده می کند. و این درحالی است که اقدامات بسیاری اعم از حملات وحشتناک کامپیوتری، کناره گیری مسؤولان، حذف مرموز دانشمندان و خرابکاری های جسورانه علیه برنامه اتمی جمهوری اسلامی در جریان است. تهران برای دهن کجی به غربی ها اخیراً اعلام کرد که سانتریفیوژهای جدیدی در مرکز نطنز نصب خواهد شد. با این حال، در بطن حاکمیت جمهوری اسلامی چنددستگی ها به اوج خود رسیده و دیگر نمی توان آنها را پنهان کرد. شرایط برای حکومت دین سالار تهران به حدی رسیده که تصمیم گرفته در چند ماه باقیمانده به انتخابات با زندانی کردن روزنامه نگاران مطبوعات را مجبور به سکوت کند.
هشدار بدون هزینه؟
تمامی رویدادها نشان از مستأصل شدن حکومت تهران دارد. جمهوری اسلامی قادر است هرگونه تصمیمی، حتی غیرعاقلانه ترین تصمیم ها را اتخاذ کند. سوریه به عنوان متحد مورد اطمینان تهران در شرف سقوط است. ازطرف دیگر، سیاست این حکومت برای ایجاد بی ثباتی ازطریق درگیری های داخلی و پرتاب موشک و راکت، بوسیله سیستم های ضدموشکی اسراییل، ازجمله “گنبد آهنین” و “فلاخن داوود”، خنثی شده است. تهران در رقابت دیوانه وار خود برای حفظ تعادل در وحشت و ارعاب مجبور است بسیار سریع استراتژی خود را تغییر دهد. انتقال تسلیحات کشتارجمعی به جانب حزب الله و دیگر تشکلات جدید نیز درهمین چارچوب قابل تفسیر است.
جمهوری اسلامی نباید صرفاً بر اقدام اخیر اسراییل دایر بر حمله به متحدانش متمرکز شود. این درواقع هشداری بدون هزینه به جانب آیت الله هاست تا در مواضع خود تغییراتی جدی ایجاد کنند. چرا که در غیر این صورت باید آماده عملیات نظامی شدیدتری باشند.
دست داشتن احتمالی ایالات متحده در بمباران فوردو و “موافقت” با مداخله نیروهای اسراییلی در سوریه بی شک هزینه ای برای دولت یهود خواهد داشت. دولت آینده که احتمالاً نتانیاهو در رأس آن خواهد بود، باید مذاکرات با فلسطینیان را ازسرگیرد. این مسلماً کار ساده ای نخواهد بود، چرا که ائتلاف حکومت احتمالاً با حزب میانه روی “یش آتید” و حزب راست افراطی “هبائیت هایهودی” انجام خواهد شد. حزب اخیر راست گراتر از حزب لیکود است. این موضوع یک بی ثباتی جدید ایجاد خواهد کرد که می تواند بخشی از اقدامات دولت اسراییل درخصوص مسایل حساس را تحت الشعاع قرار دهد و حتی طی مدت کوتاهی راه را برای برگزاری انتخابات دیگری باز کند.
منبع: آتلانتیکوhttp://www.lavie.fr/actualite/monde/israel-se-prepare-t-il-a-une-guerre-contre-l-iran-28-08-2012-30161_5.phphttp://www.slate.fr/story/47317/toxicomanie-came-drogue-iran-teheran، ۵ فوریه