بهاری برای ایران قابل تصور نیست

نویسنده

» تحلیل نویه زورشر سایتونگ

انتخابات در حکومت دین سالار جمهوری اسلامی فقط حکم نمایش را دارد. در تابستان سال ۲۰۰۹ معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به شکلی گسترده به خیابان ها آمدند و علیه شیوه های خودکامه و ناعادلانه حکومت به اعتراض پرداختند. اکنون که حدود ۳ سال از آن انتخابات می گذرد، شاهدیم که ایران چند پاره شده و دورنمایی که می توان برای آینده این کشور متصور شد چندان روشن نیست.

روز ۲ مارس انتخابات مجلس برگزار شد. این اولین انتخابات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ بود. دستکاری در آن انتخابات باعث شد تا اعتراضات میلیونی مردم در خیابان ها ماه ها به طول انجامد. انتخاب مجدد و مناقشه آمیز محمود احمدی نژاد به شدت مردم، به ویژه جوانان را، دلسرد کرد. آنها خواستار پیروزی اصلاح طلبان و به دنبال آن، ایجاد آزادی و گشایش بیشتر و همچنین آینده ای بهتر بودند. ولی اسلام گرایان محافظه کار و افراطی که جبهه ای علیه اصلاح طلبان تشکیل داده بودند، مصمم بودند که به هر قیمت ممکن از پیروزی اصلاح طلبان جلوگیری کنند. یک ماشین اعمال خشونت به راه افتاد و به دنبال آن، هزاران معترض به زندان افتادند، شکنجه شدند، کشته شدند، به اعترافات اجباری تن در دادند و برخی نیز متحمل محکومیت های سنگین شدند.

 

انکار حکومت

عزل و کناره گیری کل کشور را دربرگرفت. بسیاری از مردم که انتخابات را به عنوان فرصتی برای تغییر بشمار می آوردند، از خود می پرسیدند چطور می توان با این همه فشار زندگی کرد. ولی بسیاری از ایرانیان مؤمن که تا آن زمان به عملکرد صحیح جمهوری اسلامی اعتقاد داشتند، به تدریج تردید پیدا کردند. آنها دیدند که حکومت به بهانه رعایت اصول اسلامی به بدرفتاری سبعانه با مخالفان، که اکثراً انسان های مؤمن و معتقدند، روی آورده. مردم از خود می پرسند چطور رهبران اصلاح طلب که سال ها به عنوان مقامات عالی رتبه حکومت به فعالیت مشغول بوده اند، اکنون به خائن و عوامل بیگانه تبدیل شده اند؟ موسوی به مدت ۹ سال نخست وزیر بوده، مهدی کروبی دو دوره ریاست مجلس را برعهده داشته، و محمد خاتمی نیز به مدت ۸ سال دولت جمهوری اسلامی را اداره کرده است. اشخاص دیگری که به زندان افتاده اند نیز در گذشته در دستگاه های دولتی و حکومتی فعالیت می کرده اند. این موضوع همچنان برای بسیاری از مردم ایران مبهم باقی مانده.

ازبین رفتن باورپذیری حکومت اسلامی که مشروعیت خود را از ایدئولوژی برپایه اعتقادات می گیرد، پیامدهای وخیمی به دنبال داشته. اکنون باور حکومت براین است که حفظ قدرت تنها با اعمال خشونت و ایجاد محدودیت میسر خواهد بود. این مسأله راه را برای سپاه پاسداران به عنوان بازوی مسلح حکومت اسلامی باز کرد تا به راحتی بتواند در بطن قدرت سیاسی وارد شود. احمدی نژاد پس از انتخابات سال ۲۰۰۵ بسیاری از فرماندهان سپاه پاسداران را وارد کابینه خود و دیگر مناصب مهم دولتی کرد. به تدریج جمهوری اسلامی شکل و شمایل یک حکومت دیکتاتوری نظامی را پیدا کرده. اکنون سپاه نه تنها بسیار قدرتمندتر از ارتش شده، بلکه فرماندهان آن بر کرسی های قدرت سیاسی تکیه زده اند. اقتصاد این نهاد نظامی از هر نهاد دیگری در ایران قوی تر است: انعقاد قراردادهای پرمنفعت به هدف کنترل مرزها، بنادر و فرودگاه های ایران و درنتیجه کنترل صادرات و واردات که منجر به ایجاد یک بازار سیاه گسترده شده است. بخش مهمی از صنایع اتمی نیز زیر نظر سپاه پاسداران می باشد.

ازبین رفتن مشروعیت حکومت باعث فروپاشی جبهه اسلام گرایان افراطی و تضعیف پایگاه مردمی شان شد. انشقاق های بسیاری در نزد حاکمیت به وجود آمده. احمدی نژاد و طرفدارانش برای جلب اطمینان ازدست رفته رو به سوی یک ایدئولوژی جدید و بهره گیری از حس ملی گرایی ایرانیان که سال ها ازسوی سران حکومت جمهوری اسلامی نادیده گرفته شده بود آوردند. آنها بحث دوران پیش از اسلام را مطرح کردند و از “اسلام ایرانی” که ازلحاظ معنوی و فرهنگی بسیار رفیع تر از “اسلام عربی” است سخن گفتند. رییس جمهور یک بار گفت که ایرانیان تمدن پیشرفته خود را با تمدن عربی درهم آمیخته اند.

 

سرکوب روحانیون

این تغییر رویه نه تنها به پیامدهای ایدئولوژیک منجر شد، بلکه نتایج سیاسی بسیاری نیز دربرداشت. اگر رییس جمهور و طرفدارانش اکنون عهده دار “رابطه با بالا” شده اند، ولی درعوض نقش روحانیون که قبلاً نقش واسطه میان مؤمنان و خداوندشان را ایفا می کردند بسیار کم رنگ شده است. البته احمدی نژاد هیچ گاه این مسأله را به وضوح بیان نکرده.

درچنین شرایطی که از رویه گذشته بسیار فاصله گرفته شده، رهبران معنوی به مقاومت خود ادامه می دهند، به ویژه رهبر علی خامنه ای که در رویارویی با اصلاح طلبان تمامی کارت های خود را بر سر احمدی نژاد هدر کرده است. مبارزه برای قدرت که اکنون قدری فرونشسته، حاکمیت را به شدت دچار ناتوانی کرده. مجلس، قوه قضاییه و دولت هر یک علیه دیگری در نبرد است و این درحالی است که ناتوانی در مدیریت اقتصادی و همچنین فساد مالی گسترده بحران شدیدی را ایجاد کرده. دراین میان، انواع تحریم های بین المللی نیز از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی اعمال شده است.

در انتخابات اخیر مجلس، اصلاح طلبان برای اولین بار در حیات ۳۳ ساله جمهوری اسلامی از صحنه سیاست کنار گذاشته شدند: طرفداران احمدی نژاد، روحانیون اصول گرا، و محافظه کاران میانه رو، سه گروه شرکت کننده در این انتخابات بودند. موسوی و کروبی، دو تن از رهبران اصلاح طلبان، یک سال است که در حصر خانگی بسر می برند. آنها هیچ  ارتباطی با دنیای خارج خود ندارند. صدها تن از اصلاح طلبان در بازداشت بسر می برند و طرفداران آنها نیز اعلام کردند که در انتخابات شرکت نخواهند کرد. اصلاح طلبانی هم که می خواستند به مجلس راه پیدا کنند، ازسوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدند.  

انتخابات در جمهوری اسلامی نوعی ریشخند به حق انتخابات آزاد مردم است. اگر نامزدهای لیبرال، لائیک، دموکرات، و چپ گرا از همان ابتدا توسط شورای نگهبان از دور رقابت خارج می شوند، اطمینانی هم به انتخاب نامزدهای اصلاح طلبان و محافظه کاران که منتخب مردم اند نیز وجود ندارد؛ چرا که انتخابات جمهوری اسلامی فقط یک نمایش است. 

منبع: نویه زورشر سایتونگ، ۳ مارس