برهه حساس

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

تا وقتی یادمان می آید مملکت همیشه در شرایط بحرانی بوده، ملت می خواستند جشن عروسی بگیرند گفتند “در این برهه حساس زمانی اصلا چه لزومی دارد جشن بگیرید؟” انقلاب شده بود، قرار بود زنان روسری را به زور سرشان کنند، عده ای رفتند اعتراض کنند، عده ای دیگر گفتند: “در این برهه حساس زمانی که داریم با امپریالیسم مبارزه می کنیم، چه لزومی به طرح مسائل ساده ای مثل حجاب زنان است؟” حالا آن زنهایی که اعتراض داشتند و ۲۵ سالشان بود شدند ۶۳ ساله، ایران که داشته با امپریالیسم مبارزه می کرده، الآن دارد زور می زند تا با همان امپریالیسم آشتی کند، خود امپریالیسم که در آن زمان آدم می کشته، حالا شده پیشرو دموکراسی و آن پابرهنگان مبارز در عراق و سوریه روزی بیست نفر آدم سرمی برند، هنوز “برهه حساس زمانی” تمام نشده است.

من که تا حالا نفهمیدم برهه حساس زمانی یعنی چی؟ یک زمانی می گفتند چون در شرایط جنگی با عراق هستیم و برهه حساس زمانی است، اجازه راهپیمایی اعتراضی نمی دهیم، حالا جنگ تمام شده، صدام حسین کشته شده، پنج تا حکومت در عراق تغییر کرده، مجاهدین خلقی که می خواستند اجازه راهپیمایی بگیرند و بیست سال شان بود، الآن شصت سال شان شده، بخشی از با امپریالیسم آمریکا، الآن آمریکایی شدند و کارمند ارتش آمریکا هستند، تعداد کشورهای دنیا از ۱۳۰ کشور به ۲۱۰ کشور رسیده، هنوز برهه حساس زمانی تمام نشده.

همین دیروز ناصر مکارم شیرازی گفت: “در شرایط فعلی چه لزومی دارد بحث ورود زنان به ورزشگاه‌ها مطرح شود یا فلان کنسرت در مکانی برگزار شود یا نشود؟” حالا منظور حاج آقا از “شرایط فعلی” یا همان “برهه حساس زمانی” چیست؟ توضیح داده که “در شرایطی که اختلاف میان دولت و نیروی انتظامی است” یعنی زنان نباید به ورزشگاه بروند و کنسرت موسیقی نباید برگزار شود، چون اختلاف میان نیروی انتظامی و دولت است. انگار در این ۳۸ سال نیم ساعت بوده که میان پلیس و دولت دعوا نباشد.

مثل این می ماند که به مردم بگوئید چون فرمانده پلیس راهنمایی و رانندگی می خواهد عروسی کند، هیچ کس حق ندارد تا پس فردا در خیابان رانندگی کند. بازهم این برهه حساس زمانی اگر یک روز یا دو روز طول بکشد، قابل فهم است، ولی وقتی عروسی فرمانده پلیس ۲۷ سال طول می کشد که دیگر نمی شود برهه حساس زمانی، به آن یکی می گویند یک دوره طولانی تاریخی. طرف می گوید چون شهردار تهران با مجلس دعوا دارد، مردم سه سال نفس نکشند.

بدبختی هم این است که برهه حساس تاریخی تمام نمی شود، انقلاب شده بود، می گفتند در این برهه حساس زمانی که ضدانقلاب در حال ضربه زدن به اهداف انقلاب است، موسیقی برگزار نشود، بعد از اشغال سفارت آمریکا گفته می شد، در این برهه حساس زمانی که امپریالیسم چنگال های خود را برای دریدن گلوی این ملت تیز کرده است، کنسرت موسیقی برگزار نشود. بعد از جنگ می گفتند، حالا که مادران شهدا عزادار فرزندان گلگون کفن شان هستند، کنسرت موسیقی برگزار نکنید، الآن چهل سال است که هر کاری که در همه جای دنیا سه روز طول می کشد، مثل حل اختلاف، در ایران نیم قرن وقت می برد، و در همه این نیم قرن هم برهه حساس زمانی است.

آقای مکارم گفته “در شرایط فعلی‌ای که داریم، چه لزومی دارد بحث ورود زنان به ورزشگاه‌ها مطرح شود یا این بحث که فلان کنسرت در مکانی برگزار شود یا نشود، چه مشکلی را حل می‌کند؟” چنان حرف می زند انگار مشکل مردم و حاج آقا یکی است.

اصلا حاج آقا اگر در تمام عمرش اگر موسیقی گوش ندهد، مشکلی پیدا نمی کند، اگر در تمام عمرش نخندد مشکل پیدا نمی کند، اگر در تمام عمرش فیلم نبیند و کتاب نخواند و مهمانی نرود و سفر نکند، مشکلی پیدا نمی کند. بعد همین حاج آقا حکم می دهد که اگر انسان در حال مرگ باشد، گوشت آدم هم می تواند بخورد. یا می گوید، اگر زن آدم رفت مسافرت آدم می تواند با اولین زنی که توی خیابان پیدا کرد صیغه کند و یا اگر زنش عادت ماهانه بود، می تواند دادگاه زنش را به عقب بیاندازد.

چطوری است که این علما سه روز نمی توانند صبر کنند بخاطر مواضع راست افراطی تاریخی شان، ولی مردم سی سال نباید موسیقی گوش کنند؟ حالا بیا برای حاج آقا ثابت کن پنجاه درصد مردم اگر موسیقی گوش نکنند، مشکل پیدا می کنند، این که نمی فهمد. شما به الاغ آزادی بیان نده، موسیقی را هم برای گاو پخش نکن، مشکلی پیدا نمی کند. ولی همین گاو و الاغ محترم، اگر مشکل شکم و زیر شکم داشته باشند، دنیا را می گذارند روی سرشان. خب طبیعی است، وقتی علما تنها چیزی که در انسان برایشان رسمیت دارد، غریزه آدمهاست، طبیعی است که طرف نمی تواند بفهمد که شما نیاز دارید موسیقی گوش کنید یا فوتبال ببینید.

بعد می گوید که اگر کنسرت برگزار شود چه مشکلی حل می شود؟ شما می روی روز عاشورا یک هفته هر شب خودت را کتک می زنی، چه مشکلی حل می شود؟ بیست هزار امامزاده در بیست سال کشف می شود، یک عده می روند زیارت امامزاده ای که هفته قبل کشف شده، چه مشکلی حل می شود؟ صد هزار نفر نامه می اندازد برای امام زمان توی جمکران چه مشکلی حل می شود؟ هفته ای شش تا شبکه هفت روز، روزی ۱۸ ساعت به نفع حجاب تبلیغ می کند، بعد هر روز بی حجابی الحمدالله بیشتر شده، چه مشکلی حل می شود؟ سی سال هر روز هزار نفر را شلاق می زنند که چرا عرق خوردی، بعد از سی سال می بینند مصرف سرانه الکل از فرانسه و آمریکا هم بالاتر است، چه مشکلی حل می شود؟ اصلا کل روحانیت کشور، تا حالا جز ایجاد مشکل مگر کاری هم کرده که انتظار دارد مشکلی حل شود؟

 

پلیس و قاریان قرآن

رئیس پلیس جدید که هنوز مثل روسای پلیس قبلی به اتهام دزدی و تجاوز دستگیر نشده، در ملاقات با ناصر مکارم شیرازی گفته: “در فضای دینی و انقلابی در بحث حفظ قرآن کریم در بین کارکنان و خانواده ها توفیقات خوبی بدست آورده ایم و جلسات فرهنگی معنوی بین کارکنان و خانواده ها به صورت مستمر برگزار می شود.” یعنی کار پلیس مملکت شده حفظ قرآن بین خانواده ها، بعد قاریان قرآن می ریزند توی خیابان برای اینکه جلوی زنان بی حجاب را بگیرند، آخرش هم می گویند که چرا هر روز دزدی و تجاوز در کشور بیشتر می شود. وقتی پلیس هی آموزش قرآن به اعضایش می دهد و بعد از پنج سال همین آموزش دیدگان یا می شوند دزد و یا اختلاس می کنند، حتما یک مشکلی وجود دارد.

براساس قانون سعی و خطا، پیشنهاد می کنم، دو سال همین نیروهای پلیس را هفته ای دوبار مجبور کنند با زن شان تانگو برقصند یا هفته ای سه روز مهمانی راه بیاندازند و شراب یا ویسکی بخورند، یک دفعه بعید نیست که هم جلوی دزدی گرفته شود و هم اینکه امنیت کشور حفظ شود. بالاخره طاعت از دست نیاید، گنهی خواهد کرد. همیشه شعبان، یک بار هم رمضان. خدا را چه دیدی، شاید هم شد.

 

توجیه اعتقادی

من نمی دانم بعضی از این نمایندگان مجلس که اتفاقا جزو آدم خوب های مجلس هستند، مثل همین نماینده تبریز یعنی آقای مسعود پزشکیان، چرا بعضی چیزهای معمولی را متوجه نمی شوند، مثلا همین که ایشان گفته: “من متوجه نمی شوم چه توجیه اعتقادی برای منع حضور خانم‌ها در سالنهای ورزشی وجود دارد.” ما برای اینکه این نماینده محترم را تفهیم کنیم، به برخی دلایل اعتقادی که با تاکید برآنها بهتر است جلوی ورود زنان را به ورزشگاه گرفت، و نه تنها جلوی ورود زنان را به ورزشگاه گرفت، بلکه لازم است جلوی خروج زنان را از خانه هم بگیریم، عرض می کنیم:

یک، قانون عقل سالم در بدن سالم: براساس این قانون عقل سالم در بدن سالم است. به همین دلیل اگر زنان به ورزشگاه بروند، احتمال دارد که بدن شان سالم تر بشود، وقتی بدن شان سالم تر شد، احتمالا عقل شان هم بیشتر می شود و دیگر به قول علمای اسلام ناقص عقل نیستند و بعد شرایط زن مطلوب علمای اسلام را از دست می دهند، بعد بیضه اسلام محکم لگد می خورد و درد می گیرد.

دو، قانون نخند پررو می شی: براساس این قانون اگر یک زن به سالن ورزش برود، دو حالت دارد؛ یا تیم محبوبش شکست می خورد که مشکلی نیست، ولی ممکن است تیم محبوبش پیروز شود که این موضوع باعث می شود خودش هم خوشحال شود و بخندد، بعد که یک زن بخندد و خوشحال شود، احتمالا بسیاری از اعتقاداتش را از دست ممکن است بدهد. البته ممکن هم هست ندهد، ولی چون دادن از نظر علمای اسلام مقدم بر ندادن است، پس رفتن زنان به ورزشگاه از نظر اعتقادی خیلی خطرناک است.

سه، قانون چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن و یه گردو، چوب چوب شکمبه … الی آخر: یکی از بزرگترین خطراتی که رفتن زنان به استادیوم برای مبانی اعتقادی آنان دارد، این است که زنان در استادیوم یا ورزش مردان را می بینند یا ورزش زنان را. اگر ورزش مردان را ببینند، یک دفعه متوجه می شوند که این مردانی که دارند ورزش می کنند، هم دست دارند، هم پا، هم سر، هم چیزهای دیگر. چون وقتی یک والیبالیست بازی می کند، هم دستش و هم پاهایش را استفاده می کند و زنان ممکن است متوجه بشوند که انسان دست و پا هم دارد و بعد که به خانه رفتند، فکر کنند که در تمام این سالها هم دست داشتند و هم پا و می توانستند حرکت کنند و همین که انسانی حرکت بکند، راه برود، ببیند، دست بزند، بپرد، بدود، ممکن است همه اعتقاداتش را از دست بدهد. یک هو دیدی که زنی بخاطر همین موضوع صبح از خواب بیدار شد و توی اتاقش ورزش هم کرد، آن وقت ممکن است دیگر به چیزی اعتقاد نداشته باشد، یعنی واقعا قضیه خطرناک تر از این چیزهاست که شما فکرش را می کنید.

چهار، قانون تقدم پیروزی بر استقلال: یکی از بزرگترین خطرات رفتن زنان به ورزشگاه این است که پنجاه درصد احتمال دارد که تیم محبوب یک زن در مسابقه پیروز شود. اگر چنین فاجعه ای رخ بدهد، زنی که یک بار احساس پیروزی کرده است، ممکن است به زندگی امیدوار شود و احساس کند انسان گاهی اوقات شکست نمی خورد و این بدترین چیز برای یک مسلمان و بخصوص یک زن است که در یک چیزی موفق شود، آن وقت مگر می شود زنان را کنترل کرد.

نتیجه گیری اخلاقی: برای حفظ کیان اسلام، زنان بمانند خانه و زیاد تکان نخورند.یعنی بخورند اما فقط موقعی که حاج آقا می خواهد.

نتیجه گیری فلسفی: عقل سالم یکی از دشمنان بزرگ اعتقادات آدم است و باید از آن پرهیز کرد.