مریم اشرافی دانش آموخته ی عکاسی مستند اجتماعی از دانشگاه نیو پورت بریتانیا ست. وی از همان دوران دانشگاه فعالیت های عکاسی اش را آغاز کرده و تا کنون چندین نمایشگاه عکاسی مستند از معضلات اجتماعی ایران در شهرهای مختلف دنیا برپا کرده است… وی هم اکنون ساکن پاریس است و در آژانس عکاسی رضا دقتی به کارآموزی عکاسی اشتغال دارد… با این عکاس جوان ایرانی به گفت و گو نشسته ایم تا عکس های خبری سال گذشته را مروری دوباره کرده باشیم. این گفت و گو از پی می آید…
برای سوال اول، می خوام ازت بپرسم که تو چه تعریفی از عکاسی خبری داری؟ اساساً عکاسی خبری چه تفاوت هایی با عکاسی مستند داره؟
عکس پیش از هر چیز ثبت لحظه است. در واقع هر گونه ای از عکس، در واقع تنها ثبت یک لحظه ی خاص است. حالا پس از این اشتراک همگانی میان تمام عکس ها، تفاوت هایی هم به وجود می آیند. تفاوت هایی ناشی از سوژه ی عکاسی و زمانی که عکاس برای عکاسی در اختیار دارد. به نظر من یکی از تفاوت های عکاسی خبری و عکاسی مستند در همین مدت زمان عکاسی است… عکاسی مستند همانند یک گزارش از یک رویداد اجتماعی است و آنقدرها هم محدودیت زمانی ندارد. اما در عکاسی خبری، عکاس باید در کوتاه ترین زمان ممکن، لحظه را ثبت کند… من البته عکاسی مستند را بیشتر می پسندم چرا که از نظر من عکاسی مستند به گونه ای ادامه ی جامعه شناسی است با این تفاوت که در عکاسی مستند، محدودیت های زبانی و جغرافیایی از میان می روند… می توان این طور گفت که عکس زبانی واحد و جهانی برای نگاه کردن به جوامع دارد. یک موضوع دیگر هم هست، عکاسی خبری، جدا از خوب و بدش، خواهی نخواهی تاریخ مصرف دارد، در صورتی که عکاسی مستند چنین نیست…
به نظرت عکس هایی که از وقایع امسال گرفته شد، در حوزه عکاسی خبری جای می گیرند یا عکاسی مستند؟
اینها بیشتر در حکم یک سری اسناد تاریخی هستند… بیشتر البته بستگی به نگاهی دارد که این عکس ها را دنبال می کند اما با توجه به تعاریفی که ارائه شد، اینها بیشتر عکس های خبری به حساب می آیند…
در سال گذشته، عکاس های زیادی از چهارگوشه ی دنیا، به ایران رفتند و از این حوادث عکس گرفتند، حالا کتاب و یا مجموعه ای از این عکس ها به چاپ رسیده؟ اساساً این عکس ها چه طور به دست مخاطبان جهانی رسیده اند؟
من هنوز کتاب خاصی در این باره ندیدم. اما مجموعه ی عکس بسیار بوده که دو تا از این مجموعه ها سر وصدای زیادی کردند. وورد پرس فوتو که یکی از مهمترین مسابقات خبری سال را برگزار می کند به این دو مجموعه جایزه داد. دو مجموعه ای که توسط عکاسان ایتالیایی و فرانسوی تهیه شده بود.
خب، تو ساکن اروپا هستی و از نزدیک با مخاطبین جهانی سر و کار داری، به نظر تو مردم دنیا چه نگاهی به این عکس ها داشتند؟ چه واکنشی در مقابل این عکس ها نشان دادند؟
به نظر من این عکس ها در حکم دریچه ای بود، رو به ایرانی که نه تنها برای مردم دنیا، که حتی برای خود ایرانی ها هم ناشناخته بود. این عکس ها تصویر جدیدی از ایران ارائه کردند. البته منظور من این نیست که در این سالها، این ایران وجود نداشته، اما در سالهای گذشته، این تصاویر بیشتر زیرزمینی بودند و زیر تیغ برنده ی سانسور، اما این تصاویر در سال گذشته به لایه های بالایی جامعه آمدند و دیده شدند. جدای از این، این عکس ها باعث شد که مردم ایران در نزد افکار عمومی دنیا به کل از دولت و حکومتشان جدا شوند… تا دیگر دنیا ما را با ترازوی حکومتمان نسنجد. ما اینها را مدیون تصویر هستیم . تصاویری که شفاف و واضح، ایران واقعی را به مردم دنیا نشان دادند.
در سال گذشته، یه موضوع دیگه هم مطرح بود: “ اعتراضات وسیع ایرانیان خارج از کشور ” … به نظرت عکس اعتراض ایرانی های خارج از کشور، به دست مردم ایران رسید؟
متاسفانه با قدرت بالایی که حکومت ایران در سانسور مطبوعات دارد، مخابره کردن عکس و خبر به داخل بسیار دشوار می نماید. یعنی عکس و خبر بیشتر از داخل به بیرون مخابره می شد تا از خارج به داخل. با این حال بچه ها به هر حال با فیلتر شکن و اینها توانستند به گونه ای به این عکس ها دست رسی پیدا کنند. فیس بوک و تویتر و ایمیل های شخصی هم خیلی کمک بودند… اما باید قبول کنیم که رسانه ی همه گیری که عکس و فیلم و خبر در اختیار مردم بذاره، وجود نداره. به هر حال، بسیاری از مردم ایران به اینترنت دسترسی ندارن، در واقع فرصتی برای ارتباط با اون طبقه جامعه در اختیار خبرنگاران و عکاسان نیست…
تا جایی که من در خاطر دارم، تو سالهاست که از اعتراض ایرانی ها ی خارج از کشور و تجمعات حقوق بشری و انسانی عکس می گیری و از نزدیک با این اجتماعات آشنایی به نظرت رویدادها و اعتراض های امسال چه تفاوت عمده ای با سالهای قبل داشتند؟
البته من اونقدر ها هم در این زمینه تجربه ندارم اما طی همین سالها که در تجمعات اعتراضی و حقوق بشری حضور داشتم وعکس گرفتم، یک سری تفاوت های آشکار میان حوادث اخیر و سالهای گذشته دیدم. اولین فرق، تداوم اعتراضات اخیر بود. پیشتر چه ایرانی ها و چه باقی مردم معترض دنیا، یک روز دور هم جمع می شدن و اعتراض خودشون رو درباره ی یک موضوع خاص به گوش ارباب قدرت دنیا می رسوندن؛ بعد هم همه چیز تموم می شد. اما امسال مردم 9 ماه تمام دست از اعتراض بر نداشتن. دیگه اینکه اعتراضات اخیر مثل یه چتر واحدی بود که همه قشر آدم با همه عقیده زیرش جمع شده بودن. این موضوع برای من و همه ی اونهایی که از نزدیک با اعتراض های خیابانی ایرانیان آشنا بودن بسیار عجیب و در واقع تازه بود. سرآخر هم حضور تمام گروه های سنی در این اعتراضات بود که برای من جالب بود. می دونی که گفت و گوی میان نسل ما و نسل پدرهای ما، سالها بود که قطع شده بود. در واقع ما حرف مشترکی برای گفتن نداشیم، اما سال گذشته، سرآخر اون حلقه ی واصل گمشده پیدا شد و این گفت و گو ها شکل گرفت. این اتحاد به وجود آمد… این موضوع خیلی مهم بود.
و سر آخر اینکه اگه قرار بود تو عکس سال رو انتخاب کنی، به کدوم عکس امسال رای می دادی؟
سوال خیلی سختیه… جواب این سوال تقریباً غیر ممکنه… چون من با هر کدام از این عکس ها به گونه ای ارتباط برقرار کردم… می دونی، امسال اساساً بحث زیبایی عکس و به اصطلاح هنری بودنش مطرح نبود. واسه اینکه تو همون روزهای اول بعد از انتخابات، اکثر عکاس های ایرانی دستگیر شدند و عکاس های خارجی هم به کشورهاشون برگردانده شدن… بنابراین حوادث امسال توسط عکاس های غیر حرفه ای و دوربین های دیجیتال معمولی و حتی گاه با موبایل گرفته شد…اما خب در این میان یکی از این عکس ها را بیشتر از بقیه دوست داشتم …
تو این عکس، حضور زن به خوبی ملموسه، چون به هر حال حضور زنان در این جنبش، همه ی دنیا رو متعجب کرد. شاید بشه گفت که بار اصلی این جنبش رو زنان به دوش کشیدن، بعد هم بحث صلح طلبی و پرهیز از خشونت نزد جنبش سبز مطرح می شه، که این موضوع هم به خوبی در این عکس هویداست…