پس ازافشای وجود تأسیسات اتمی مخفی در نزدیکی شهر قم، جامعه جهانی با لحنی تند ایران را خطاب قرار داد. الآن هم، با وجود از سر گرفته شدن مذاکرات ایران و گروه شش، شکّ آمریکا و اروپا نسبت به رئیس جمهور ایران و سخنانش روز به روز بیشتر می شود. آیا می توانیم بگوئیم که منطق تقابل بر منطق گفت و گو پیشی خواهد گرفت؟ لوموند این سئوال را با پنج کارشناس فرانسوی در میان گذاشته است.
پاسخ دنی بوشار، مشاورو محقق مسائل مغرب و خاورمیانه در مؤسسه روابط بین الملل فرانسه چنین است:
درپی بیش از چهارسال مذاکره بی حاصل برسر موارد مورد اختلاف در پرونده هسته ای ایران، بدون حضور ایالات متحده، جلسه اول اکتبر ژنو چرخشی مهم به شمار می رود. در واقع این نخستین بار است که، پس از سی سال، آمریکا در یک جلسه مذاکره رسمی با ایران شرکت می کند. ظاهراً نتیجه دیدار گروه 5+1 با هیئت ایرانی به سرپرستی فرد مورد اعتماد احمدی نژاد، سعید جلیلی، مثبت تر از حد انتظار بوده است. هردوطرف ازحاکم بودن “جوّ همکاری” و برداشتن “نخستین گام ها در مسیر درست” ابراز رضایت می کنند. طرف ایرانی از موفقیت سخن می گوید و به خود می بالد که توانسته است به فعالیت های غنی سازی خود رسمیت بخشد. قرار دیدار مجدد برای 19 اکتبر تعیین شده و ایران پذیرفته است که هیئت بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی در تاریخ 25 اکتبر از تأسیسات جدید غنی سازی در قم بازدید کند.
پس از تنش شدیدی که درجریان گردهم آئی جی20 در پیتسبورگ در 24 و 25 سپتامبر2009 پیش آمد در حال حاضر گفت و گو از سر گرفته شده و روند مذاکرات روی غلطک افتاده است . امّا همچنان جوّ بی اعتمادی برهردوطرف حاکم است. آقای البرادعی، مدیر آژانس بین المللی انرژی اتمی شخصاً اذعان کرد که اگرچه “از تقابل به همکاری” رسیده ایم هنوز”نگرانی ها نسبت به اهداف ایران” پابرجاست. وی اظهار داشت که “مسئله، مسئله بازرسی نیست بلکه مسئله اعتماد است”. و دقیقاً تمام مشکل همین جاست.
آنچه مسلم است اینست که تمام اجزاء و عناصر تقابل بالقوّه به جای خود باقی است. در مورد طرف ایرانی باید گفت که تا زمانی که سخنرانی های تحریک آمیز رئیس جمهور، به خصوص در مورد اسرائیل، و برخورد پرخاشگرانه مقامات ایرانی ادامه داشته باشد در مورد حاکم شدن جوّ اعتماد تردید وجود دارد. تأکید بر”سلطه هسته ای” حاشیه مانوور مذاکره کننده ایرانی را بسیار محدود می کند. از طرفی احمدی نژاد، پس از انتخابات بحث انگیز ریاست جمهوری، قصد دارد از این مذاکرات برای تأئید مشروعیت جهانی خود بهره گیرد امّا تجربه گذشته نشان می دهد که او بیش از آنکه مرد آشتی باشد طرفدار تقابل با ایالات متحده وکشورهای اروپائی است. ایران به این آسانی ها حاضر نخواهد شد از تلاش در جهت ثبیت خود به عنوان قدرت منطقه ای دست بردارد و از عنوان رهبری”جبهه مخالفت با امپریالیسم آمریکا” چشم بپوشد.
در موردطرف غربی روشن است که اگر مذاکرات ثمربخش نباشند تصمیمات دیگری اتخاذ خواهد کرد گرچه می بینیم که علیرغم زمزمه های روسیه و چین مبنی بر احتمال پیوستن شان به موافقان طرح تشدید اقدامات در صورت شکست مذاکرات، طرح تحریم های واقعاً موثر رأی نیاورد. گزینه نظامی هم که اسرائیل آشکارا موافق آنست وجود دارد. آیا می توان گفت که این گزینه همچنان “روی میز” است؟ دولت اوباما و به خصوص پنتاگون به روشنی می دانند که عواقب مداخله نظامی، حتی اگر درحد جراحی باشد، چیست و از نتایج آن در صورت خطر شکست و ابعاد محدود تأثیر آن و عواقب ویرانگری که می تواند نه تنها در خاورمیانه بلکه در کلّ کشورهای مسلمان داشته باشد آگاهند. برای ایالات متحده گشودن جبهه سوّم همزمان با عقب نشینی تدریجی از عراق و مواجهه با وضعیت نظامی و سیاسی افغانستان که روز به روز نگران کننده تر می شود فوریت ندارد. به علاوه مداخله نظامی در ایران ناقض اصول مستتر در سخنرانی چهارم ژوئن گذشته رئیس جمهور آمریکا در قاهره و قصد او برای آشتی مجدد آمریکا و دنیای اسلام خواهد بود.
در خاتمه باید بگویم که در مورد ایران هر سناریوئی امکان پذیر است که در پس زمینه تمامشان خطر تقابل، از جمله به شکل گزینه نظامی پنهان در روی میزـــ یا زیر میزـــ نمایان است. این خطر وجود دارد که بازی موش و گربه ای که ایرانی ها راه انداخته اند و در آن استادند بازهم چند زمانی ادامه پیدا کند تا آنجا دیگر راه بازگشتی باقی نماند.
منبع : لوموند 12 اکتبر