حرف اول

محمد صفریان
محمد صفریان

باب روز جهانی زبان مادری

ظلم به زبان و سکوت روشنفکران…

 

سوم اسفند، از جانب یونسکو با عنوان روز جهانی “ زبان مادری ” نام گذاری شده و همه ساله هم در همین روز، سخنرانی ها و جشن ها یی با همین موضوع در سراسر دنیا بر پا می شود. در همین روز است که مردم و اهل فرهنگ از الزام زیستن و فکر کردن و سخن گفتن به زبان مادری می گویند و حق طبیعی هر انسان در یادگیری این زبان.

اصطلاح زبان مادری از دیر باز در میان مردم همه ی دنیا رایج بوده و با همین ترجمه به زبان فارسی هم راه پیدا کرده. معنایش هم نا گفته پیداست؛ زبانی که انسان از مادر می آموزد یا هم آن اولین زبانی که با مددش به شناخت پدیده های دنیا می رود.

این اصطلاح اما در دنیای مدرن و با افزایش حجم مهاجرین و آمیختن مردمان با نژادها و زبان های متفاوت، معنایی تازه پیدا کرده و بیشتر به سمت و سوی زبانی می رود که کودک در نخستین مواجهه ی ذهنی با آن روبرو می شود؛ زبانی که الزاما زبان مادر، پدر و یا حتی اهالی خانواده اش نیست. در برخی از برگردان های متداول امروزین هم، زبان مادری به زبان اول تغییر مفهوم داده و بیشتر به جای زبانی استفاده می شود که انسان تسلط بیشتر و عمیق تری بر معانی واژگانی اش داشته باشد.

روانشانسی مدرن هم ارتباط گسترده و تنگاتنگی میان سلامت روان فرد و بهره بردن او از زبان برقرار می کند و زبان شناسان هم درک درست از دنیا را همسنگ درک درست از زبان دانسته اند. اهل فرهنگ هم، از زبان با عنوان نشانه ای از اتحاد مردمان یاد می کنند و آن را به مثابه ستونی می دانند بر قامت خیمه ی شهر.

از این همه گه بگذریم، اهل سیاست تا پیش از تمدن امروزین و به اصطلاح رواج جامعه ی مدرن و قدرت گرفتن بنیان های فرهنگی، به زبان های مادری و قومی روی خوش نشان نمی دادند و تسلط بر مردمان را منوط به در اختیار گرفتن زبانشان می دانستند. و این موضوع البته که نمونه های فراوان در چهارگوشه ی دنیا دارد و گواه فراوان در تاریخ کهن آدمیزاد؛ از حمله ی زبان عربی به زبان های بومی بسیاری از مردم دنیا گرفته تا تسلط زبان اسپانیایی بر قسمت اعظمی از آمریکای لاتین. از مرگ بسیاری از زبان های بومی هند در پی حمله ی زبان انگلیسی بگیر تا تاراج زبان پرتغالی که به زور و ظلم در میان بومیان برزیل رایج شد.

این سیاست ( های ) سراسر اشتباه اما لااقل در پنجاه سال اخیر و در پی قدرت گرفتن نهادهای فرهنگی تا حدود زیادی از میان برخاسته است. حالا بسیاری از دوول غربی، بودجه های دولتی فراوانی خرج آموزش زبان های قومی می کنند و بسیاری از نهادهای دانشگاهی هم برای زنده نگه داشتن زبان های رو به زوال، دست به کار استخدام محقق و زبان شناس و اهل فن شده اند. این اصل به دانش خانواده های میانی جامعه هم اضافه شده و کودکان با برخورداری بیشتری از درک والدین، با زبان مادری آشنا می شوند.

در ایران هم زبان های کهن و غنی فراوانی وجود دارند که رواج همگی شان در کنار هم، بی شک بر درک بهتر شهروندان از یکدیگر تاثیر می گذارد و سبب ساز اتحاد و فرهنگ پویایی می شود که برای جملگی مردمان سودمند است.

این مهم اما در تاریخ معاصر ایران، هیچگاه توسط حکمران های وقت پی گیری نشده. در حکومت های پیشین هم بودجه ای برای رواج زبان های قومی در نظر گرفته نمی شد و زبان دیوانی کشور، به تمام، فارسی بود.

در حکومت جمهوری اسلامی اما، کار از بی اعتنایی به زبان های قومی عبور کرده و این سهل انگاری جایش را به عداوت و نزاع داده. حکومت جمهوری اسلامی در سالهای فعالیتش نه تنها به پویایی و رواج زبان های قومی مددی نرسانده، بلکه با عداوتی بی دلیل و بر خلاف نص قانون اساسی( کنونی)، از آموزش زبان های کم قدرت تر، ممانعت به عمل آورده.

کار بدانجا رسیده که گفتن و شنیدن و نوشتن به زبان مادری که از حقوق طبیعی و بدیهی انسان است شکل و شمایل امنیتی پیدا کرده و آموزش زبان ها مادری هم رنگ و بوی فعالیت اجتماعی و سیاسی به خود گرفته ؛ و این بلاها همه البته در شرایطی بر سر زبان های قومی ما می آیند که زبان فارسی هم آنچنان از گزند تخریب و کژ اعتنایی در امان نبوده. شاعر و نویسنده ی ترک گوی و کرد گوی و بلوچ گوی و عرب گوی و… ایرانی، در شرایطی “ به حق ” شکوه می کند از اوضاع اسفناک زبان مادری اش که شاعر و نویسنده ی فارسی هم دل خوشی از رواج این زبان بر گستره ی خاک ایران ندارد. در این سالها و در همه حال برای اهل قلم فارسی زبان هم صف دراز ممیزی بوده، سانسور بوده و نبودن شیوه ای مناسب در پاسداری از لغات مردم کوچه و بازار.

در این میان اما، طرفه، سکوت روشنفکران است در برابر این جور آشکار به زبان. شاید بی راهه نباشد اگر زبان را برای اهل فکر در همان مرتبه بدانیم که قدرت را برای اهل سیاست؛ شوربختانه اما، بحث های گوناگون زبان شناسی، از تیمارداری زبان های ضعیف تر گرفته تا قدرتمندتر کردن زبان های تنومد؛ از رسم الخط فارسی گرفته تا شیوه های متفاوت تاثیر پذیری از زبان دیگران؛ حتی در میان مباحث نظری هم جایگاه چندانی ندارند و این موضوع البته که محل فکر است و اسباب نگرانی.

امید آنکه، مردم کوچه و بازار و اهل فکر و دولت و حکومت وقت، روزی همه در کنار هم، قدر و منزلت این زبان ها را به نیکی دریابند تا زبان های گوناگون و غنی رایج در ایران، هم آن طور که در درازای تاریخ از گزند آسیب در امان مانده اند، در ادامه راه حیاتشان هم، سرزنده و شاداب باقی بمانند، باشد تا صاحبان راستین کلام، از نعامات داشتن زبانی زنده و پویا برخوردار شوند.