ایران، بر سر دوراهی سرنوشت

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg


موضوع کاملا جدی است. در این انتخابات باید شرکت کرد و به فهرست اصلاح طلبان در شوراها و مجلس خبرگان باید رای داد. بارها گفته ام و بار دیگر می گویم که:

اول: ایران در آستانه یک دوراهی سرنوشت ساز است، یک سوی این دوراهی جنگ جهان صنعتی برای حفظ ارزشهای بشری با دولت بی مسوولیت و بی لیاقت جمهوری اسلامی به رهبری احمدی نژاد است و سوی دیگر آن نشان دادن این واقعیت است که ایران احمدی نژاد نیست و مردم و نیروهای سیاسی ایران خودشان لیاقت و توانایی آن را دارند که جلوی یک دولت جنگ طلب و بی عرضه را بگیرند. ما در این انتخابات یا به جهان نشان می دهیم که توانایی حل مشکلات مان را داریم، یا آنها برای حل مشکل شان که توسط دولت کنونی ایران ایجاد شده است، با کل کشور ما برخورد می کنند. اگر جنگ یا تحریم آغاز شود، ایران نابود می شود نه دولت جمهوری اسلامی یا دولت احمدی نژاد.

دوم: به نظر من کسانی که احساس می کنند توانایی آن را دارند که حکومت جمهوری اسلامی ایران را از طریق نافرمانی مدنی یا انقلاب یا فشارهای بین المللی تغییر دهند یا نابود کنند، حتما تلاش شان را بکنند. در این یک سال و نیم همانطور که احمدی نژاد نشان داد که در حل مشکلات کشور بسیار ناتوان و در ایجاد بحران بسیار تواناست، اپوزیسیونی که قصد سرنگونی حکومت یا انقلاب یا تغییر اساسی حکومت را دارد نیز نشان داد که توانایی بسیار کمی برای اثبات مدعایش دارد. اپوزیسیون، با تعریفی که گفتم باید تا وقتی که توانایی اش را اثبات نکرده و راهی برای جلوگیری از این بن بست وحشتناک ندارد، خودش را از جلوی راهی که نیروهای میانه رو و معتدل دارند کنار بکشد.

سوم: وجود حکومت و دولتی یکپارچه و اقتدارطلب برای هرگونه تغییری خطرناک است. مصلحت دید چنین است که حتی اگر قصد برخورد انقلابی هم با حکومت را داریم، آن حکومت یکپارچه و یکدست نباشد، بدین لحاظ برای همه مخالفان سیاسی حکومت، شکست گروه حامیان دولت در این انتخابات امری حیاتی است. لذا باید برای رسیدن به یک پیروزی درخشان که تنها با حضوری وسیع مقدور است، باید در انتخابات شرکت کنیم.

چهارم: از نظر من تنها راه منطقی برای تغییرات در ایران، حضور نیروهای اصلاح طلب، میانه رو و مخالف جنگ در حکومت است. ما باید انتخابات شوراها را ببریم تا اصلاح طلبان و نیروهای میانه رو قدرت مواجهه در انتخابات سال آینده برای مجلس هشتم را داشته باشند. پیروزی در انتخابات مجلس هشتم این امکان را فراهم خواهد کرد که دولت احمدی نژاد تحت فشار مجلس قرار بگیرد و امکان پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری با حضور شخصی مانند خاتمی فراهم شود. این دو سال فرصتی است تا نیروهای اصلاح طلب و میانه رو در عرصه مبارزه سیاسی و انتخاباتی خود را متشکل کنند و مشکلات شان را حل کنند و خطوط تفاهم و نزدیکی به هم را بیابند. از سوی دیگر این دوران فرصتی است تا نیروهای رادیکال از یک سو به عنوان نیروی فشار بر دولت و حکومت عمل کنند و از سوی دیگر منطق های واقعا قابل اجرا را برای حضور خود درفضای سیاسی داخل کشور فراهم کنند.

پنجم: شرکت در انتخابات شوراها نیازمند کوششی دشوار است. دشوار از این رو که مردم ایران که از بسیاری عادات منطقی سیاسی فاصله دارند و به همین دلیل بسرعت بی انگیزه شده و یا بسرعت فعال می شوند، را باید به حضور در صحنه انتخابات قانع کرد. این کار یک عمل واقعا سیاسی است. هر کسی شخصا وظیفه دارد مانند یک حزب عمل کند، افراد را قانع کند که در انتخابات حضور پیدا کنند و سرنوشت کشور را تغییر دهند. نام ایران، تاریخ کشورمان، حیثیت ایرانی، تمامیت ارضی و آزادی و عدالت در کشور ما بازیچه دست قدرت طلبان کوتاه قدی قرار گرفته است که ایران را برای رویاهای جهانگسترانه، ناممکن و غیرانسانی شان می خواهند. ما باید از این سرنوشت بیرون برویم و جز حضوری گسترده چاره ای برای نجات کشورمان نداریم.

ششم: محمود احمدی نژاد در یک سال و نیم فقر و گرانی، ویرانی اقتصادی و اجتماعی، بی حیثیتی جهانی، ناامنی و بحران در روابط سیاسی، استبداد و انحطاط و تحقیر را برای جامعه ما به ارمغان آورده است. دروغ گویی و فریبکاری، شعار دادن هائی برای بازی با افکار عمومی، روش هائی بود که این موجود وارد جامعه ایرانی کرد و ما سزاوارش نبودیم. او سوار بر افکار عمومی برخی مسلمانانی که در جهان غرب زندگی می کنند، با صرف پول نفت و دادن شعارهای خطرناک کاری کرد که خود در موقعیت رهبری یک جریان متحجر و بنیادگرا قرار گرفته و سرمایه های ملی ایران هزینه خرید این موقعیت شد. موقعیتی که اکنون نه به سود کشورمان که کاملا به زیان آینده ایران است. از سوی دیگر تبلیغات صدا و سیما و رسانه های دولتی در این دو سه سال تلاش کرد تا به مردم ایران بگوید که شما ضد آمریکایی، مذهبی، شورشگر، رهبر دنیای اسلام و نجات دهنده دیگران هستید، در حالی که جامعه ایران هزاران مشکل دارد که باید ابتدا آنها را حل کند. ما باید برای مردم توضیح بدهیم که چهره واقعی این ملت چیست و جای آنها در کجای جهان است. حالا دیگر ما با رئیس جمهوری طرف نیستیم که قول دروغ می دهد و مردم را فریب می دهد، بلکه با رئیس جمهوری طرف هستیم که دروغ هایش فاش شده و بی حقیقت بودن او در همین یک سال و نیم معلوم شده، اینها را برای مردم باید بگوئیم.

هفتم: انتخابات خبرگان به دلایل مختلف صحنه دشواری شده است، در حالی که مجلس خبرگان در چند سال آینده نقش اساسی در سرنوشت ایران دارد. پشت دست به دندان گزیدن برای فرصت های از دست رفته، دردی را از ما درمان نمی کند، تنها می توانیم چنگ بزنیم تا آنچه می شود نگه داریم و هرچه می شود، حفظ کنیم. از این رو معتقدم برای انتخابات خبرگان هرچه بتوانیم تعداد بیشتری از روحانیون میانه رو و اصلاح طلب را به این مجلس بفرستیم به نفع آینده کشور است.

هفتم: یک سال و نیم قبل، مردم ایران با عدم مشارکت نیمی از جمعیت در انتخابات ریاست جمهوری سرنوشت تلخی را شاهد بود. عدم مشارکت نیمی از مردم، نه تنها باعث سقوط حکومت و ایجاد فشار جهانی بر حکومت نشد، بلکه باعث ایجاد فشار بیشتر استبداد بر ملت ایران شد. امروز ملت ایران یا آنقدر توانایی و عقلانیت دارد که بتواند از اشتباه نه چندان دور، اما بسیار بزرگش درس بگیرد. این درس بسیار ساده است؛ باید در انتخابات حاضر شد و جلوی رشد بیشتر استبداد و نابودی کشور را گرفت.

فردا روز سرنوشت است. روزی که هیچ کس نباید در خانه بماند، چرا که دفتر سرنوشت ما را در خیابان می نویسند.