تابستان داغ از راه رسید و پرده سینماهای جهان با فیلم های پرفروش به آتش کشیده شد. صاحب نظران سینما، امسال را سال ظهور ابرقهرمانان نام گذاشته اند و به زودی اسپایدرمن 4، هالک 2 و آخرین قسمت از ماجراهای بتمن به نمایش در خواهند آمد. فیلم هایی که بدون شک رکوردهای تازه ای در گیشه به جا خواهند گذاشت. اما تا آن روز از میان فیلم های برتر سینمای جهان در هفته گذشته، هفت فیلم را برای تماشا کردن و نکردن تان انتخاب و مرور کرده ایم…
فیلم های روز سینمای جهان
دوست پسر جدید مادرم My Mom’s New Boyfriend
نویسنده و کارگردان: جورج گالو. موسیقی: کریس بوردمن. مدیر فیلمبرداری: مایکل نگرین. تدوین: اوگی هس. طراح صحنه: باب زیمبیکی. بازیگران: آنتونیو باندراس[تامی]، مگ رایان[مارتی دوراند]، کالین هنکس[هنری دوراند]، سلما بلیر[امیلی]. 97 دقیقه. محصول 2008 آمریکا، آلمان. نام دیگر: Homeland Security، More Than You Know.
هنری دوراند، مامور FBI مادرش را برای انجام ماموریتی ترک می کند، در حالی که نگران حال مادرش مارتی است. چون مارتی چاق، افسرده، سیگاری و تنهاست. اما چند سال بعد، زمانی که هنری به همراه نامزدش امیلی به خانه بازمی گردد به جای مارتی سابق با زنی لاغر اندام، سکسی و دارای دوست پسرهای متعدد و اغلب کم سن و سال روبرو می شود که لحظه ای را برای خوش گذرانی از دست نمی دهد. هنری بعد از رویارویی با یکی از معشوقه های نوجوان مارتی، از او می خواهد تا لااقل دوست پسری در سن و سال خود بیابد. تا اینکه مارتی در طول گردشی تفریحی، تصادفاً با تامی میان سال و مودب برخورد کرده و هر دو نفر شیفته یکدیگر می شوند. به نظر می رسد که این آشنایی می تواند همان چیزی باشد که هنری می خواسته، اما به زودی کشف می کند که تامی سارق مشهور اشیای هنری است و هم اکنون نیز با کمک دو همکارش در صدد طرح و اجرای نقشه سرقت مجمسه ای گران قیمت هستند. این پرونده به FBI ارجاع شده، چون قرار است پول به دست آمده از سرقت به مصرف عملیات تروریستی برسد. هنری از آشنایی مادرش با تامی پرده برمی دارد و بلافاصله مجبور می شود تا از آشنایی آن دو برای دستگیری باند سارقان استفاده کند. چیزی که نه خوش آیند اوست و نه مادرش…
چرا باید دید؟
جورج اچ. گالو جونیور متولد 1956 در رشته گرافیک تحصیل کرده، اما با دیدن فیلم خیابان های پایین شهر اسکورسیزی تصمیم گرفت تا وارد سینما شود. بنابراین تحصیل را رها کرد تا اولین فیلمنامه اش را بنویسد. اما اولین نوشته اش-فیلمی برای گروه سه کله پوک- هرگز ساخته نشد. در 1982 با ساخته شدن فیلمنامه اش-که 5 سال روی آن کار کرده بود- به نام Wise Guys وارد هالیوود شد. یک کمدی اکشن دزد/پلیس که گالو در امتداد همین تم دومین فیلمنامه اش فرار نیمه شب را در 1986 نوشت. فرار نیمه شب با حضور رابرت دنیرو و چارلز گرودین به موفقیت تجاری/هنری خوبی دست یافت و موقعیت گالو را در هالیوود تثبیت کرد. بعدها بر اساس شخصیت های فرار نیمه شب سه فیلم تلویزیونی دیگر نیز ساخته شد، اما گالو با نوشتن فیلمنامه خیابان بیست و نهم و کارگردانی آن ترجیح داد در سینما فعالیت کند. گالو تا امروز 5 فیلم دیگر نیز ساخته و دوست پسر جدید مادرم ششمین فیلم او در مقام کارگردانی است. اما ارباب جراید او را به خاطر سهمش در نوشتن فیلمنامه پسران بد و آدم هفت خط کامل[The Whole Ten Yards] بیشتر به یاد دارند و می ستایند. فیلم پیشین او Local Color نیز توانست نقدهای مثبتی دریافت و جایزه داوران جشنواره لودردیل برای بهترین فیلمنامه را از آن خود کند.
دوست پسر جدید مادرم که با بودجه ای 25 میلیون دلاری ساخته شده، یک کمدی دزد/پلیس و همزمان یک داستان عاشقانه برای جوانان و میان سال هاست. با گوشه چشمی به شخصیت همسایه شوخ و غریب زوج جوان فیلم پا برهنه در پارک که این بار قرار است آنتونیو باندراس مزه لذت واقعی و اگزوتیک را به مگ رایان بچشاند. فیلم که از لحظه کلید خوردن پروژه چند نام- مانند امنیت ملی و بیش از آن چه تو می دانی- عوض کرده، سرانجام با نام فعلی به نمایش در آمده و قصه دور از انتظاری به تماشاگر وعده نمی دهد. همه چیز قابل پیش بینی است، اما آن چه بر جذابیت فیلم یم افزاید انتخاب درست بازیگران است که انگار برای این نقش ها آفریده شده اند. البته بازیگران فرعی مانند آشپز ایتالیایی که هر شب با دسته گلی پشت در خانه مارتی آمده و زیر گریه می زند یا رئیس سیاه پوست هنری نیز سهمی قابل توجه در توفیق فیلم دارند.
فیلمنامه نیز با حرف هایی مد روز زینت پیدا کرده، اما از همه جالب تر حرف های مارتی درباره مطالعه قرآن، قبالا و… است که او را به سوی انتخاب زندگی اپیکوریستی فعلی اش راهنمایی کرده است[ شحخصاً نمی دانم چگونه می شود با مطالعه این کتاب ها به چنین نتیجه ای رسید]. کالین هنکس فرزند تام هنکس نیز پا جای پای پدر گذاشته و در قالب پسری ساده لوح می درخشد. گالو تمامی سعی خود را کرده تا فیلم را بامزه و مفرح از کار بیاورد، اما فیلمنامه کلیشه ای راه را بر او و قابلیت های بازیگری باندراس بسته است. مخصوصاً مامور سیا از آب در آمدن او در انتهای کار که بسیار باسمه ای به چشم می آید. تنها نکته جالب برای شرقی پذیرفته نشدن مادر معتقد به آزادی های جنسی از سوی پسرش است که سرچشمه همه حوادث فیلم نیز محسوب می شود. اگر طالب یک کمدی عاشقانه سبک و مفرح هستید، دوست پسر جدید مادرم می تواند رضایت خاطرتان را برآورده کند!
ژانر: اکشن، کمدی، عاشقانه، مهیج.
جنگ سالاران Tau ming chong
کارگردان: پیتر چان. فیلمنامه: تین نام چون، جونلی گیوو، جیپینگ هه، جینژین هوآنگ، یو یو یئوت چون هویی، لن ژو، جیمز یئون. موسیقی: کوانگ وینگ چان، پیتر کام، لئون کو. مدیر فیلمبرداری: آرتور وانگ. تدوین: کریس بلوندن، وندرس لی. طراح صحنه: چونگ مان یئه. بازیگران: جت لی[ژنرال پنگ]، اندی لائو[ار-هو]، تاکشی کانه شیرو[جیانگ وویانگ]، جینگلئی ژو[لیان]. 126 دقیقه. محصول 2007 چین، هنگ کنگ. نام دیگر: Ci ma، The Warlords، Warlords. برنده جایزه بهترین جلوه های ویژه تصویری و نامدز جایزه بهترین بازیگر/جت لی-بهترین فیلمبرداریبهترین تدوین و بهترین فیمل از مراسم فیلم های آسیایی، برنده جایزه بهترین جلوه های ویژه تثیری از جشنواره دانشجویی پکن، برنده جایزه بهترین فیلمبرداری-بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از مراسم فیلم های هنگ کنگی.
ژنرال پنگ که بعد از نبردی خونین و از دست دادن تمامی سپاهیانش زنده مانده، توسط زنی ناشناس نجات داده شده و امید به زندگی را دوباره به دست می آورد. سپس به گروهی از راهزنان به سرکردگی جیانگ وویانگ می پیوند. کسانی که برای سیر کردن شکم خود و اهالیدهکده شان دست به دزدی و غارت می زنند. جیانگ وویانگ بعد از نجات جانش توسط پنگ در یک نبرد، او را به دیدار برادر بزرگ ترش ار-هو می برد. در آنجا پنگ درمی یابد که زن ناشناس لیان نام داشته و همسر ار-هو است. پنگ بعد از حمله ای نافرجام به کاروان آذوقه، از ار-هو و جیانگ وویانگ می خواهد تا دست از راهزنی برداشته و سپاهیگری پیشه کنند. آن سه سوگند برادری یاد کرده و به ارتش امپراطوری می پیوندند. به زودی موفقیت های بزرگی کسب کرده و به شهر تایپینگ حمله می کنند. اما زمانی که شهر را بعد از محاصره ای طولانی فتح می کنند، پنگ دستور کشتار سربازان اسیر شده را می دهد. در حالی که ار-هو به فرمانده آنها قبل از تسلیم شدن، قول داده بود تا چشم زخمی به سربازان و اهالی بی گناه شهر وارد نشود. این کار باعث ایجاد اختلاف میان ار-هو و پنگ می شود، اما جیانگ وویانگ تصمیم پنگ را با وجود غیر انسانی بودنش درست می داند. اما جیانگ وویانگ نیز بعدها با اطلاع از رابطه لیان و پنگ بر وی می شورد. پنگ که ار-هو را در پی دسیسه ای به قتل رسانده، مجبور می شود با جیانگ وویانگ نبرد کند. اما غافل از اینکه امپراطریس هرگز به وی اعتماد نکرده و مشاوران او نیز دسیسه قتل وی را چیده اند. ژنرال پنگ به دست جیانگ وویانگ کشته می شود و مدتی بعد قاتل نیز اعدام می شود.
چرا باید دید؟
پیتر چان متولد 1962 هنگ کنگ است. والدینش چینی و تایلندی بودند و پیتر نیز کودکی را بانکوک گذراند، بعدها به آمریکا رفت و در آنجا درس خواند و موفق شد تا وارد دانشگاه UCLA شود. وقتی در 1983 به هنگ کنگ بازگشت، وارد صنعت سینما شد و بعد از مدتی دستیار کارگردانی و تهیه کنندگی و همکاری با کسانی چون جکی چان و جان وو در 1991 با فیلم آلن و اریک: میان سلام و خداحافظی به کارگردانی رو آورد. در 1996 با فیلم رفقا: یک داستان تقریباً عاشقانه به شهرت رسید و جوایزی نیز از جشنوراه های آسیایی به دست آورد. دومین برگ برنده کارنامه اش اپیزود رفتن به خانه در قسمت دوم فیلم سه خارج از سری بود که در سال 2002 به نمایش در آمد. فیلم قبلی اش شاید عشق (2005) نیز نظر منتقدان و داوران جشنواره ها را جلب کرد، اما جنگ سالاران با هر مقیاسی سنجیده شود، بزرگ ترین فیلم کارنامه اوست.
جنگ سالاران با بودجه ای 40 میلیون دلاری و صحنه های نبردی که با 8 دوربین فیلمبرداری شده اند، به جرات یکی از بزرگ ترین پروژه های سینمایی چینی/هنگ کنگی است. یک فیلم تاریخی که قرار است در کنار یادآوری عظمت و شکوه آن دوران، واقعه ای که جایگاهی چون جنگ های داخلی آمریکا یا درگیری های فرانسه و پروس در تاریخ این منطقه را دارد، بازگو کند. اما با تاکید بر این نکته که قهرمان ها هستند که تاریخ را می سازند و در چین زمانه ای جان بیگناهان ارزشی ندارد. چون همین قهرمان ها نیز برای غلبه بر آشفتگی پیرامون باید معصومیت خود را زیر پا بگذارند. چیزی که در صحنه کشتار اسیران با نمایش قطرات اشک ژنرال پنگ یا جیانگ وویانگ بسیار روی آن تاکید می شود. اما فیلم در کنار نمایش صحنه های چشمگیر نبرد، داستان عاشقانه ای را نیز روایت می کند که به خوبی در دل حوادث فیلم جا افتاده است.
میانه قرن نوزدهم، تاریک ترین دوران تاریخ چین است و طبعاً بهترین موقعیت برای شکل گیری درامی درباره دوستی، برادری، جاه طلبی و خیانت است. البته فیلم واجد تمی نیهیلیستی و ضد جنگ نیز هست که با نوشته هایی در آغاز و پایان فیلم بر آن تاکید می شود. با این حال تماشاگر غربی آن را به عنوان فیلمی از جت لی ارزیابی خواهد کرد و به عنوان نمونه ای عظیم از گونه فیلم های رزمی به تماشای آن خواهد رفت. البته دست خالی نیز از سالن بیرون نخواهد آمد، چون صحنه های نبرد به راستی شکوه و جلال خاصی دارند که بازی سه هنرپیشه اصلی، مخصوصاً اندی لائو، به زیبایی آنها می افزاید. جنگ سالاران در مقایسه با نمونه های دیگر این سینما، یک محصول آبرومند و شایسته جایگاهی بهتر است که یقیناً آن را به دست خواهد آورد!
ژانر: اکشن، درام، تاریخی، جنگی.
کلک ها Sztuczki
نویسنده و کارگردان: آندری یاکیمووسکی. موسیقی: توماش گاسووسکی. مدیر فیلمبرداری: آدام بایرسکی. تدوین: چزاری گرژسیوک. طراح صحنه: اوا یاکیمووسکا.. بازیگران: توماش اسپریک[پدر استفک و الکا]، یوآنا لیژووسکا[ویولکا]، مارزینا ژتوکا[مادر ویولکا]، اولینا والندژیاکالکا]، دامیان یو1[اشتفک]، رافال گوزنیچاک[یرژی]. 95 دقیقه. محصول 2007 لهستان. نام دیگر: Tricks. برنده جایزه فیپرشی و نامزد جایز بزرگ جشنواره براتیسلاوا، نامزد جایزه بزرگ جشنواره سینمای جوان اروپای شرقی- Cottbus، برنده جایزه بهترین فیلمبرداری و شیر طلایی جشنواره فیلم لهستانی، برنده جایزه ویژه داوران و نامزد جایزه داوران بین المللی از جشنواره سائو پولو، برنده جایزه بهترین بازیگر/دامیان یو1 و نامزد جایزه بزرگ جشنواره توکیو، برنده پلاک سینمای اروپا و جایزه لانترنا ماجیکا از جشنواره ونیز.
استفک 6 ساله، به همراه مادر و خواهر 18 ساله اش الکا زندگی می کند. پدرشان سال ها قبل آنها را ترک کرده و با زنی دیگر زندگی می کند. مادر فروشنده مغازه است و الکا که با یرژی مکانیک دوست است، در صدد به دست آوردن کاری در یک شرکت بزرگ است. برای این کار دانستن زبان ایتالیایی و قبول شدن در مصاحبه حضوری الزامی است. الکا و استفک که مرتباً برای رفت و آمد به شهر از ایستگاه راه آهن نزدیک محله استفاده می کنند، همواره مردی را می بینند که استفک یقین دارد پدر اوست. اما الکا انکار می کند. بنابر این استفک که زندگی خودشان را بدون حضور پدر کم رمق می داند، تصمیم می گیرد با استفاده از کلک هایی که بلد است مسافر هر روزه قطار را به سوی مغازه محل کار مادر و در نتیجه به بازگشت به سوی خانواده پیشین هدایت کند. قماری پر مخاطره که سرانجامی خوش خواهد یافت…
چرا باید دید؟
آندری یاکیمووسکی متولد 1963 ورشو، فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه همین شهر و دانشکده رادیو و تلویزیون دانشگاه سیلسیا در کاتوویچ است. از سال 1991 با ساختن فیلم های کوتاه شروع به کارگردانی کرده و بعدها به مستندسازی روی آورده است. فیلم های کوتاه و مستندش جوایز زیادی از جشنواره های داخل و خارج لهستان کسب کرده اند. اولین فیلم بلندش را با نام چشم هایت را لوچ کن/دزدکی نگاه کن در سال 2002 ساخت که 14 جایزه محلی و بین المللی معتبر از جمله جایزه فیپرشی جشنواره مانهایم-هایدلبرگ برای بیان شاعرانه اش به دست آورد. حقه ها دومین فیلم او بعد از کارگردانی اپیزودی کیف از فیلم همبستگی، همبستگی.. در سال 2005 است.
یکی از موفق ترین فیلم های سینمای لهستان در سال گذشته که سرانجام به پخش جهانی نیز یافت. فیلمی سرشار از طنزی ظریف درباره اتومبیل ها، زن ها و عشق…
آندری یاکیمووسکی از چشم استفک 6 ساله و الکای 18 ساله نشان می دهد که چگونه می توان به سرنوشت رشوه داد! تعجب نکنید راز فیلم در همین جمله نهفته است. این دو نفر می کوشند با راه هایی عجیب و غریب مسیر پدری فراری را عوض کنند. باعث می شوند تا قطار را از دست بدهد و بعد از گشتی در شهر، سرانجام سر از مغازه همسر سابق دربیاورد. یاکیمووسکی در نار این داستان به ظاهر برای کودکان و نوجوان ها، تابلویی دقیق و زیبا از زندگی در لهستان امروز و مخصوصاً در میان محلات فقیر و متعلق به طبقه کارگر ترسیم می کند. تصویری که با وجود فقر محلات دل نشین است، چون زندگی در آن جاری است.
لحن فیلم میان جدی و شوخی در نوسان است[صحنه دلخواه من تلاش خواهر و برادر مشتری جور کردن برای سیب فروشی دوره گرد است] و گاه جنبه شاعرانه نیز به خود می گیرد. بنابر این اگر تنها به دنبال کمدی هستید، این فیلم را نبینید. اما دوستداران سینمای روپای شرقی و کارگردان های جوان لهستانی که به زودی جای فیلمسازان مکتب لودز(لوژ) را پر خواهند کرد، از این قاعده مستثنی هستند!
ژانر: درام.
ترانه های عاشقانه Les Chansons d’amour
نویسنده و کارگردان: کریستف اونوره. موسیقی: الکس بیوپن. مدیر فیلمبرداری: رمی شورین. تدوین: شانتال هیمان. طراح صحنه: ساموئل دشور. بازیگران: لویی گارل[اسماعیل بنولیل]، لودوین سانیه[ژولی پومری]، کیارا ماسترویانی[ژان]، کلوتیلد هسمه[آلیس]، گرگوار لوپرینس ریگو[اروان]، بریژیت روئن[مادر ژولی]. 100 دقیقه. محصول 2007 فرانسه. نام دیگر: Love Songs. برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم های عاشقانه شربورگ، نامزد نخل طلا از جشنواره کن، برنده جایزه بهترین موسیقی و نامزد جوایز بهترین صدابرداری، بهترین بازیگر تازه کار/گرگوار لوپرینس ریگو و کلوتیلد هسمه از مراسم سزار، برنده جایزه ویژه داوران از جشنواره تورینو، برنده جایزه بهترین موسیقی از مراسم ستاره طلایی/ Étoiles d’Or.
اسماعیل با ژولی زندگی می کند. تا اینکه آن دو تصمیم می گیرند آلیس، همکار اسماعیل، را نیز به رختخواب شان راه دهند. تا اینکه یک شب، در پی حادثه ای که منجر به فوت ژولی می شود، اسماعیل مجبور به اقامت در آپارتمان یک دوست و آشنایی با برادر نوجوان وی به نام اروان می شود. اروان به زودی میل به زندگی را در اسماعیل نومید و درهم شکسته زنده کرده و رابطه ای عاشقانه میان شان شکل می گیرد.
چرا باید دید؟
کریستف اُنوره متولد 1970 بریتانی، رمان نویس، نمایشنامه نویس و مولف کتاب های کودکان، استاد دانشکده ملی سینمایی فرانسه[ فمیس] است. قبل از اینکه فیلمساز شود، در کایه دو سینما نقد فیلم می نوشت. کتابش همه علیه لئو[منتشر شده در 1995 که در سال 2002 توسط خودش به فیلم برگردانده شد] یکی از پر سر و صداترین کتاب های فرانسه است که به ایدز را به شکلی واضح برای کودکان توضیح می دهد. او یکی از میراث داران موج نو و سینمای مولف است که با فیلم قبلی خود “در پاریس” تحسین تمامی منتقدان هموطن اش را برانگیخت. او اولین فیلم بلندش 17 بار سسیل کاسار در سال 2002 ساخته، بعد از همه علیه لئو نامش با اقتباس از کتاب مادرم نوشته ژرژ باتای [یک مطالعه بی نظیر درباره عقده ادیپ] بر سر زبان ها افتاد. چهارمین فیلم بلندش در پاریس حال و هوایی فلسفی داشت و اینک پنجمین فیلم بلندش که یکی از شخصیت های آن- ژولی پومری- بر اساس زندگی و مرگ دوست خود اُتوره نوشته شده، و به نوعی از نظر برخورد جشنواره ها و منتقدان یکی از بهترین فیلم های کارنامه وی به شمار می رود.
بسیاری از فیلم های کریستف اُنوره به همجنس گرایان زن و مرد و روابط آنها می پردازد و ترانه های عاشقانه نیز از این قاعده مستثنی نیست. اگر فیلم های موزیکال فرانسوی مثل چترها شربورگ و اصولا کارهای ژاک دمی را دیده باشید، این گونه فیلم ها برایتان آشناست. فیلم هایی که با سینمای موزیکال آمریکایی و صحنه مجلل رقص و آوازش هیچ سنخیتی ندارند. فیلم ها در مکان های معمولی می گذرند و اُنوره نیز داستانش را با آوازهایی اندک و اشعاری بسیار شبیه به مکالمات روزمره روایت کند. فیلم از دیدگاه یک پاریسی درباره این شهر، آدم هایش، روابط خانوادگی، روابط جنسی و عشق به زندگی و دیگری ساخته شده است. طبیعی است یافتن فیلم هایی با تم رابطه سه نفره در سینمای فرانسه عادی است، چیزی که در سینمای کشورهای دیگر هنوز تابو محسوب می شود. اما اُنوره در انتهای نیمه اول فیلم با حذف این مثلث، رابطه همجنس گرایانه میان مردها را جایگزین آن می کند و شوکی دیگر به تماشاگر وارد می سازد. البته پیرنگ های دیگری چون حضور خواهر ژولی که قصد دارد پا به رختخواب اسماعیل بگذارد، در فیلم وجود دارد و بر پیچیدگی درام می افزاید.
فیلم با بودجه ای اندک حدود 2 میلیون دلار تولید شده، اما واجد همه ویژگی های یک فیلم با ارزش با حال و هوای صد در صد پاریسی است. اگر می خواهید ببینید پاریسی ها چگونه آوازخوانان از بستری به بستری دیگر پا می گذارند، ترانه های عاشقانه را ببینید. اما به دوستدارن شانسون های فرانسوی توصیه می کنم گوش هایشان را موقع تماشای فیلم بگیرند!
ژانر: درام، موزیکال.
وقتی بگویم صفر Sıfır Dediğimde
کارگردان: گوکهان یورگانجیگیل. فیلمنامه: گوکهان یورگانجیگیل بر اساس قصه ای از آکیف مالاتیالی، آلیهان آیدین، آصلی آوجو، جم ایشری، مورات پای، اوکان چولو، صابری ناشیت باتلو، ئومیت جانکای. موسیقی: ولکان توپساکال. مدیر فیلمبرداری: دوغان ساری گوزل. تدوین: ساواش دوغان. طراح صحنه: ئومیت ارزوروملو. بازیگران: اوکتای کاینارجا[اُعوز]، هازیم کورموکچو[ملیح]، گورکم یلتان[نوین]، داملا توکل[آصلی]، سمیح سرگن[موفیت]، ئوزهان جاردا[طلعت]، آیکوت بیلگین[ایبو]، ریضا پکوتسال[ایستاوریدیس]. 90 دقیقه. محصول 2007 ترکیه.
آصلی که در سال آخر دانشکده هنرهای زیبا-رشته نقاشی- تحصیل می کند، بعد از امانت گرفتن کتابی عتیقه از استادش آن را به همراه کیفش گم می کند. اما مشکل اینجاست که او وقایع روزهای گذشته را که منجر به گم شدن کیف و کتاب استادش شده، به یاد نمی آورد. جست و جو ها نتیجه نمی دهد و آصلی به اصرار نوین دوست نزدیکش که در دانشکده طب تحصیل می کند، به سراغ روانپزشکی به نام ملیح می رود. در آنجا نوین از دکتر ملیح می خواهد تا با استفاده از هیپنوتیزم به بازگردان حافظه آصلی کمک کند. ملیح می پذیرد، اما در میانه خواب مغناطیسی آصلی با مردی به نام اُعوز آشنا می شود که زندگی او را به هم خواهد ریخت…
چرا باید دید؟
گوکهان یورگانجیگیل در سال 1970 در ایدین به دنیا آمده، در هنرستان فنی کایسری و سپس در ITU مهندسی ماشین آلات خوانده است. از دوران دبیرستان شروع به نوشتن قصه کرده و در دوران دانشگاه با دستیار کارگردانی وارد سینما شده است. او دستیار حالیت رفیع[سریال جزیره سگ ها] و یوجل چاکماکلی بوده و از 1997 بر اساس نوشته های خود در آلمان، قرقیزستان، قزاقستان و آمریکا فیلم های کوتاه و مستند ساخته است. هم اکنون یک رمان در دست انتشار دارد و به کار در زمینه سینما و ادبیات همزمان ادامه می دهد. وقتی بگویم صفر اولین فیلم بلند اوست که ظاهر یک تریلر روانشناختی را دارد. البته برای کسانی که علوم عامیانه را دنبال می کنند یا هیپنوتیزم را از ورای فیلم های ساده لوحانه می شناسند، می تواند چیز غافلگیر کننده ای نباشد. اما زمانی که دریابند فیلم بر اساس داستانی واقعی شکل گرفته، یقیناً یکه خواهند خورد.
وقتی بگویم صفر که در آغاز محکوم نام داشت، با استفاده از مشاوره 9 متخصص ساخته شده و تجربیات دکتر هالوک ساواش در 1991 ساخته شده است. اما گوکهان یورگانجیگیل کوشیده تا با افزودن کهن الگوها و استفاده از قصه های اساطیری-مانند سیمرغ و کوه قاف، و پر سیمرغ- بر رازآمیز بودن آن بیفزاید و در این راه از دست اندازی به کتب قدیمی مانند بوستان سعدی و مینیاتورها نیز ابایی ندارد. ساخته شدن چنین فیلمی در سینمای ترکیه بی تردید یک حادثه است و می شود آن را قدمی برای نزدیک شدن به سینمایی از نوع دیوید لینچ قلمداد کرد. البته هنوز آن پیچیدگی و غنای فیلم های لینچ در وقتی بگویمصفر به چشم نمی خورد، که می تواند ناشی از کم تجربگی سازنده اش باشد. اما نوع روایتی که فیلمساز انتخاب کرده، نوع تدوین و استفاده اش از نقاشی متحرک یا افکت های ویژه بصری نوید بخش تولد کارگردانی خوش قریحه در این منطقه از دنیاست. در نگاهی کلی می شود فیلم را یک افسانه سینمایی نیز نام داد که خود را مدیون آموزه های یونگ می داند و پر از سمبل ها و نشانه هاست. اگر دوست دارید فیلم پیچیده و رازالود ببینید، منتظر شنیدن کلمه صفر نباشید! چون شما برای دیدن این فیلم نیازی به هیپونتیزم شدن ندارید!
ژانر: درام، فانتزی، رازآمیز، مهیج.
خاطرات مردگان Diary of the Dead
نویسنده و کارگردان: جورج ای. رومرو. موسیقی: نورمن اورنشتاین. مدیر فیلمبرداری: آدام سویکا. تدوین: مایکل داهرتی. طراح صحنه: روپرت لازاروس. بازیگران: شاون رابرتز[تونی راولو]، جاشوا کلوز[جیسون کرید]، میشله مورگان[دبرا]، جو دینیکول[الیوت استون]، اسکات ونتورث[اندرو مکسول]، جورج بازا[بایکر]، امی کیوپاک لالوند[تریسی ترومن]، تاتیانا ماسلنی[مری]، مگان پارک[فرانسیس شین]، آلن ون اسپرنگ[کلنل]، لورا د کارتریت[بری]، کریس وایولت[گوردو]، تاد ویلیامز[برادی]، نیک الاچیوتیس[فرد]، جورج رومرو[رئیس پلیس]. 95 دقیقه. محصول 2007 آمریکا. نام دیگر: George A. Romero’s Diary of the Dead. برنده جایزه منتقدان جشنواره Gérardmer.
جیسون کرید دانشجوی وسواسی فیلمسازی که به همراه استادش و تعدادی از دانشجویان دختر و پسر دیگر برای ساخت فیلمی ترسناک به جنگل پنسیلوانیا رفته اند، از رادیو خبرهاییی مبنی بر بروز بحرانی بزرگ و استیلای زامبی ها بر شهرها می شنوند. رایدلی، بازیگر اصلی فیلم که از پیشرفت کار ناراضی است، سوار اتومبیل گران قیمت خود شده و آنجا را ترک می کند. جیسون و باقیمانده گروه-دبرا، تونی، تریسی، الیوت- و استاد کلبی مسلک والکلی شان مکسول نیز سوار کاروان خود شده، و به سوی خانه های شان به راه می افتند. اما به زودی مجبور به جنگیدن با زامبی ها شده و در نهایت سر از خانه اشرافی و بزرگ رایدلی درمی آوردند. اما غافل از اینکه….
چرا باید دید؟
جورج اندرو رومرو متولد 1940 نیویورک است. در دانگاه پیتزبورگ درس خوانده و بعد از فارغ التحصیلی شروع به ساختن فیلم های کوتاه و تبلیغاتی کرده است. او و دوستانش در دهه 1960 با تاسیس یک شرکت و ساختن فیلم های ارزان قیمت موجی از فیلم های عامه پسند ترسناک به راه انداختند که تا امروز ادامه یافته است. این واقعه باعث شده تا رومرو را به عنوان یکی از ستایش شده ترین فیلمسازان این ژانر در چهار گوشه دنیا به رسمیت بشناسند، اما او هرگز فیلمسازی هالیوودی نشده و یا بهتر است بگوییم به هالیوود دعوت نشده است. شهرت با فیلم شب مردگان زنده در 1968 به سراغ وی آمد. فیلمی سیاه و سفید با بودجه ای 100 هزار دلاری که بعدها با فیلم هایی چون سحرگاه مردگان[1978) ادامه یافت. اما در پایان دهه 1980 سقوطی فاحش در کارنامه وی ظاهر شد. روز مردگان(1985) از سوی منتقدان استهزا شد و در گیشه نیز موفقیت چندانی به دست نیاورد. فیلم های بعدی او مانند اقتباس اش از داستان استیون کینگ به نام نیمه تاریک(1993)، گردن گلفت(2000) و حتی بازسازی شب مردگان زنده(2000) نیز شکست های تجاری فاحشی بیش نبودند. تا اینکه سرانجام در سال 2005 با فیلم سرزمین مردگان توانست به اندازه های روزهای اوج خویش بازگشته و شروعی تازه را تجربه کند.
خاطرات مردگان که قرار است ادامه آن در سال 2009 به نمایش در آید، به سبک و سیاق استاد فقط با دو میلیون دلار تولید شده و رفقا و ستایش کنندگانش از جمله تارنتینو، وس کریون، دل تورو، سایمون پگ و استیون کینگ صدای شان را در نقش گویندگان اخبار رادیویی زینت بخش لحظاتی از فیلم کرده اند. خود استاد هم در نقش رئیس پلیس ظاهر شده و در متداد فیلم های قبلی آن را پر از صحنه های خبری کرده است. البته مانند فیلم های اخیر مانند پروژه جادوگر بلر یا کلاورفیلد که همه چیز را از ورای فیلم های گرفته شده توسط شخصیت های داستان روایت می کردند، استاد ترفندی به کار بسته و آن را با نام ”The Death of Death” و دست پخت جیسون کرید فیلمساز بعد از این [یعنی یک فیلم خانگی ترسناک و در عین حال بامزه]به خورد خلق الله می دهد. ترفندی نه چندان تازه و نه در خور نام ایشان، که شخصاً از درک لحظات خنده دار آن عاجزم و نمی توانم بفهمم چگ.نه ممکن است انسان های عادی با دیدن این صحنه های خونی زیر خنده بزنند!
می ماند تعابیر فرامتنی همکاران درباره کابوسی که می تواند قرن تازه را تهدید کند و غیره… که ترجیح می دهم در قالبی فیلمی جدی تر و حتی از نظر خلق هیجان موفق تر آنها را تماشا کنم. خاطرات مردگان برای من در جا زدن فیلمسازی است که 40 سال قبل در اوج بود و حالا باید نوه های با استعادادش جای این پدربزرگ آشنا و دل داده به کلیشه ها را بگیرند!
ژانر: فانتزی، ترسناک، مهیج.
پنه لوپ Penelope
کارگردان: مارک پالانسکی. فیلمنامه: لزلی کیونی. موسیقی: جابی تالبوت. مدیر فیلمبرداری: مایکل آماتیو. تدوین: جان گرگوری. طراح صحنه: آماندا مک آرتور. بازیگران: کریستینا ریچی[پنه لوپ ویلهرن]، جیمز مک آوی[جانی/مکس]، کاترین اوهارا[جسیکا ویلهرن]، پیتر وینکلیج[لمون]، ریچارد ئی. گرانت[فرانکلین ویلهرن]، ریس ویترسپون[آنی]، سایمون وودز[ادوارد وندرمن]، رونی آنکونا[واندا]، مایکل فیست[جک.ویچ]، نایجل هیورز[آقای وندرمن]، لنی هنری[کرول]، کریستینا گرترکس[خانم وندرمن]. 104 دقیقه. محصول 2006 انگلستان، آمریکا.
پنه لوپ ویلهرن فرزند خانواده ای ثروتمند و متشخص است. اما والدینش او را از کودکی در خانه محبوس کرده و اجازه خروج از منزل را به او نمی دهند. چون پنه لوپ با دماغی بزرگ و شبیه خوک به دنیا آمده و دیگران با دیدن او وحشت می کنند. خانم و آقای ویلهرن این اتفاق را ناشی از طلسمی قدیمی می دانند و تلاش دارند تا شوهری برای دخترشان دست و پا کنند. اما همه جوانان برومند شهر بعد از دیدن دماغ بانو پنه لوپ ویلهرن پا به فرار می گذارند. تا اینکه یکی از آنها به اسم واندرمن که فرزند بانکداری متنفذ نیز هست، به وحشت افتاده و سر از دفتر کار لمون، روزنامه نگاری فضول و کوتوله در می آورد که سال ها قبل یک چشم خود را در تلاش برای گرفتن از پنه لوپه از دست داده است. لمون برای اثبات حرف های پسر بانکدار به سراغ جوانی قمارباز و خوش سیما به نام جانی رفته و از وی می خواهد تا در لباس خواستگار وارد خانه ویلهرن ها شده و اطلاعات و مدارک بیشتری به دست بیاورد. جانی از پشت آینه یک طرفه با پنه لوپ آشنا و هم صحبت می شود. اما به زودی میانه آن دو شکرآب شده و پنه لوپه از خانه می گریزد. مدتی بعد در اثر بی پولی عکس خود را در ازای 5 هزار دلار به لمون می فروشد، اما نتیجه چاپ شدن تصویرش در روزنامه ها بر خلاف تصور همگان، همدلی و برخورد خوب از سوی مردم است. واندرمن نیز از برخورد رسانه ها هراسیده، بر اثر فشارهای پدرش راضی به ازدواج با پنه لوپ می شود. اما پنه لوپه حاضر به ازدواج با او نیست…
چرا باید دید؟
سابقه مارک پالانسکی قبل از ساخت پنه لوپ محدود است به تهیه کنندگی و کارگردانی چند برنامه تلویزیونی، دستیارکارگردانی در فیلم های جزیره، وحشت در امیتی ویل و کارآموزی در پشت صحنه فیلم های پرل هاربر و آرماگدون و نوشتن و ساخت دو فیلم کوتاه، و بدیهی است که همکاری با کسی چون مایل بی می توانسته و حتما شگردهای روایی خوبی به وی آموخته است.
اما داستان انتخاب شده که بر خلاف تصور تم خود باوری و پذیرش شرایط همان طور که هست را دارد، موجب سقوط وی شده است. فیلم که دو سال قبل ساخته شده، با تاخیری قابل توجه و زمانی به نمایش در می آید که بازیگر مرد اول آن-جیمز مک آوی- با کفاره به شهرتی قابل توجه رسیده و حضورش در چنین فیلمی می توانی امتیازی منفی برای او به حساب آید.
پنه لوپ در یک کلام قصه پریان است، اما سیندرلا نیست. قصه دختری زشت است که طلسمی دیرین او را به کفاره گناهی که اجدادش صورت داده اند، اسیر خود ساخته و شاهزاده سوار بر اسیب سفید هم نمی تواند او را از چنگ آن برهاند. او باید چهره اش را همان گونه که هست بپذیرد و دوست داشته باشد. چیزی که تماشاگر باید یک ساعت و نیم از وقت گرانبهای خود را برای فهمیدن آن باید هدر دهد.
پالانسکی که فیلم را با 15 میلیون دلار ساخته، هنوز نتوانسته این مبلغ را از جیب تماشاگر نوجوان بیرون بکشد. با این حساب آینده شغلی او چندان روشن به چشم نمی آید. آنچه باعث افسوس است،هدر رفتن بازیگرانی کاترین اوهارا است که نقش هایی به شدت فراموش شدنی را پذیرفته اند!
اگر فرزندان کم سن و سال تان وقت و پول اضافی دارند، آنها را به تماشای پنه لوپ ترغیب کنید. شاید آنها چیز مهمی از تماشای فیلم یاد نگیرند، ولی فکر می کنم سکانس اول فیلم[روایت نفرین قدیمی] ارزش دیدن دارد و می تواند نویدبخش کارهای منسجم بعدی پالانسکی باشد.
ژانر: کمدی، فانتزی، عاشقانه.